Montag, 6. April 2009

گزارش از فونیکس1- ایران و سی سال

ترجمه از ملیحه رهبری
 

رویدادهای تاریخی


ایران: سی سال انقلاب اسلامی

گزارش از:
PHOENIX
گزارش از چهار بخش تشکیل شده است
:
بخش اول: بازگشت خمینی به ایران

قسمت اول گزارش با استفاده از اسناد و مدارک مربوط به سی سال قبل تهیه شده است.
در تاریخ اول فوریه 1979آقای خمینی بعد از 15 سال تبعید به ایران باز می گردد. خمینی با هواپیمای فرانسه= ایران نماز صبح خود را در حالیکه رویش را به جانب مکه گرفته است، می خواند. ظاهرا از بیرون خبری ندارد.[ به هنگام نماز به دنیای مادی توجه نداشتن!]
سپیده صبح در حال دمیدن است و بر فراز کوه های البرز و سرزمین زرتشت خورشید طلوع می کند. در طبقه پایین جمبوجت نزدیکان خمینی از جمله پسرش حضور دارند. در کنار ملاهایی که همراه او هستند و بخت به آنها رو کرده است، ایدیولوگ های انقلاب اسلامی(مثل بهشتی) و روشنفکران زیاد دیگری نیز در هواپیما حضور دارند که با چهره های شاد و بشاش به فردایی که درآن وزیر یا وکیل و شخصیت های مملکتی خواهند شد، فکر می کنند. همه در هواپیما خوشحالند و صادق طباطبایی از بوخوم(آلمان) به خمینی می گوید که ده سال است که به ایران نرفته است. او وزیر و سخنگوی دولت خواهد شد. طباطبایی به هنگام پیاده شدن از هواپیما پوشه ای را به خبرنگار آلمانی می دهد تا برایش حفظ کند. او می گوید:« اگر دستگیر شدم آن را حفظ کنید، اگر دستگیر نشدم از شما پس می گیرم.» 9 ماه بعد خبرنگار آلمانی پی می برد که آن پوشه حاوی قانون اساسی دولت جمهوری اسلامی بوده است.
خمینی و همراهانش نه تنها دستگیر نمی شوند بلکه استقبال بی نظیری هم ازآنها می شود. ملاها در ردیف اول استقبال کنندگان ایستاده و شعار درود بر خمینی بت شکن می دهند و مردم در جمعیت ملیونی به استقبال آمده و شعار می دهند: الله اکبر خمینی رهبر! زنان به نشانه همبستگی با انقلاب داوطلبانه چادر سیاه به سر کرده اند.
***
می خواهیم ببینیم که ایران با وجود پروژه تمدن بزرگ که شاه تبلیغ آن را می کرد، چطور شد که ناگهان سر از انقلاب اسلامی درآورد. ایران یک سرزمینی است که همه جای آن با وجود مساجد و گنبد های آبی و گلدسته های طلایی و اماکن و معماری و کاشی کاری ها....با فرهنگ اسلام و شیعه( اعتقاد به حضرت علی و یازده نسل امامان و اعتقاد به امام زمان) پیوند خورده است و توده های روستایی و شهری عمیقا پیوندهای فرهنگی و مذهبی اسلامی دارند. دین اسلام یا اعتقادات شیعه در ایران برخلاف کشورهای عربی یا سنی مذهب، با یک نوع درد و رنج خاص مذهبی(شهادت)، ناشی از شهادت امام علی وسایر امام ها پیوند خورده است. از زمان شهادت امام حسین(سومین امام شیعیان) به دست یزید تا به امروز، شیعیان برخلاف سنی که همه خلفا را یکدست قبول دارند، آنها به دو مظهر خوب و بد معتقدند؛ امام حسین مظهر مظلومیت و خداگونگی و دیگری یزید مظهر شقاوت و شیطان. به غیر از ایران کشورهای پاکستان و افغانستان و عراق و لبنان و... شیعیان هستند اما ایران تاریخا از زمان صفویه، یک کشور رسما شیعه شد تا در برابر اعراب از استقلال خود دفاع کند. اما چی شد که بعد از دوران پهلوی و مدرنیزاسیون و... ، دوباره یک دوره اسلامی در ایران فرا رسید! با وجود پروژه های بزرگی که شاه داشت تا ایران را به سوی یک جامعه با الگوهای غربی سوق دهد اما در ساختارهای فرهنگ اسلامی جامعه یا توده های روستایی یا توده های شهری نتوانسته بود تغییری بدهد.[پیشرفت اقتصادی ویا بهبود شرایط زندگی شامل حال این اقشار نشده بود.]. از سوی دیگر در ایران نه تنها روحانیت وجود داشت بلکه رو به رشد هم بود. در روحانیت شیعه بر خلاف سنی ها ، یک سلسله مراتب سفت و محکم امام وآیت الله و حجت الله و ... وجود دارد. که در رأس آن آیت الله قرار دارد. در زمان شاه حدود 80،000 آخوند وجود داشت که امور مذهبی و معنوی مردم را در دست داشتند.. عمامه های سیاه نشانه سید بودن و از نسل پیامبر اکرم بودن می باشد که حدود نیم میلیون سید در ایران شیعه هست. آخوندها گوناگون بوده و اهداف و اعتقادات و رؤیاهای مختلف در سر می پرورانند؛ از اعتقاد به بهشت تا به جهنم ترور و...!
یکی از نمونه ها و سرمشق ها و یا المنت های زندگی برای شیعه، الگو قرار دادن رنج و جانبازی و شهادت امام حسین برای دین اسلام است. هسته رازآلود عقیده شیعه در اعتقاد به وجود امام مهدی موعود است. 1100 سال قبل کودکی 9 ساله از روی زمین ناپدید می شود اما اعتقاد شیعه و یکی از اصول اعتقادی آنان بر این است که او در غیبت زندگی می کند ولی باز می گردد تا دین و عدالت به دست او استقرار یابد. این اعتقاد به ظهور امام مهدی، در میان شیعیان ایرانی چنان رسوخ عمیق دارد که حتی سیاست را می تواند تحت تأثیر خود قرار دهد. یکی از پایه ای ترین دلایل انقلاب مردم و علاقه آنان به رفتن شاه و به باز گشت خمینی، همین اعتقاد به امام مهدی و باز گشت او بود.
برخی فکر می کنند که المنت های اعتقادی شیعه در ایران، به اعتقادات ایرانیان به زمان زرتشت باز می گردد. در یکی از معابد زرتشتی در یزد به دیدار یک کاهن می رویم. در حدود سی هزار نفر در ایران هنوز پیرو اعتقادات کهن زرتشتی هستند. از کارهای مقدس در معبد زنده نگه داشتن آتش یا آتشکده می باشد. این عمل سمبلی برای حفظ نور و اعتقاد به اهورمزدا و محفاظت در برابر اهریمن و تاریکی است. زرتشتیان قدرت جهان را به دو نیرو تقسیم می کردند:، یکی خیر(اهورا و نور او و دیگری نیروی شیطان و اهریمن و تاریکی او. در آستانه انقلاب مردم، شاه را از نیروهای اهریمن که تحت امر و نفوذ شیطان است، تلقی می کنند و شک ندارند که او از نیروهای شیطانی است و به همین دلیل باید برود و در مقابل او به دنبال یک نیروی خوب و خیر اهورایی( پاک مثل امام زمان) هستند.[ دیو چو بیرون رود فرشته در آید!ــ
چند سال پیش از انقلاب اسلامی، در سال 1974 شاه محمد رضا پهلوی در مصاحبه با ما می گوید:« با انقلاب سفید ما دین را از سیاست جدا کردیم. هرگاه دین در سیاست دخالت کرد، باعث آشوب اجتماعی شد و جامعه را به عقب برد.» شاه فکر می کرد که می تواند مردم کشور را با انقلاب سفید و سپاهی دانش و بهداشت و غیرو به جنبش و حرکت( بسیج) واداشته و به خدمت گیرد. می خواست با الگو قراردادن کشورژاپن تا سال 2000 ایران را به پنجمین کشور پیشرفته صنعتی و به یکی از قدرت های جهانی بدل کند! شاید شاه دو میلیون نفری را در سمت خود و حامی سیاست های خود داشت اما واقعیت انقلاب سفید شاه در روستاها چهره اسفناکی به نمایش می گذاشت. فقر! مردم در روستاها منقطع از مواهب مادی زندگی(آب و برق و جاده و بهداشت و مدارس..) بودند و با رنج و مشقت بسیار کار می کردند تا جایی که سرانجام زمین خود را رها کرده و برای لقمه نانی و برای عملگی به حاشیه شهرهای بزرگ روانه می شدند. طبقه ای که خمینی نام مستضعفین به آنها داد، اینان بسیار دور از مواهب یا رفٌرم هایی زندگی می کردند که شاه از آن صحبت می کرد. یک طبقه بسیار ثروتمند در ایران به وجود آمده بود و کسانی که در رنج زندگی می کردند آنها را( این طبقه ثروت و خوشبخت و خوشگذران را)، دشمن خود یا عوامل شیطانی می دیدند.ـ
در سفرما به یکی از روستاهای ایران و مشاهده نزدیک زندگی آنها و کار مشتقت بار آنها با بیل و کلنگ بر روی زمین سخت و فقدان هر گونه رفاه در روستاها[ مانند پختن نان با هیزم در حالیکه کشور سرزمین نفت است]، می توان عوامل نارضایتی را به وضوح مشاهده کرد.ـ
در زیر چادر یکی از عشایر قشقایی گروهی کودک را جمع می کنیم. یکی از آنها کت کهنه و پاره ای به تن دارد و برای ما شعری را که در ستایش شاه یاد گرفته است، با حرارت و احساس بسیار دکلمه می کند. به هنگام تکان دادن دستانش، به گونه رقت باری آستر پاره پاره کت او از هرسو بیرون می آید:« آه اعلیحضرتا! ای فرستاده خدا، تو سرزمین ما را نجات دادی. ما را از فقر نجات دادی و به زندگی ما معنا و مفهوم بخشیدی، تو فقر را ریشه کن کردی، اعلیحضرتا! تو ایران را از نو ساختی، بسی رنج بردی در این گیر و دار که کشور کنی در جهان پایدار!
***
در همین زمان در مراکز مذهبی مانند مشهد، روحانیت رشد کرده و دارای نفوذ در میان مردم است و از چنین شرایطی برخوردار شده که با توجه به اعتقادات مردم به نیک و بد و خیر وشر در سیاست(کار شیطان) دخالت کند.ـ
در حالیکه شاه در کاخ خود و با نزدیکانش خود را مقتدر و میراث بر کوروش احساس می کند، اما با روحانیت در تضاد است. او نه تنها آنها را ( با فتوای خمینی )که علیه انقلاب سفید قیام کردند سرکوب کرد بلکه خوک هم آنها را خواند. و روحانیت هم که با شاه دشمنی دارد منتظر فرصت است. روحانیت در این سالها رشد یافته است. روحانیت فناتیک هم با استفاده از فرهنگ و اعتقادات شیعه به امام حسین و یزید، شاه را فاسد وبی دین مثل یزید و شیطان و آلت دست شیطان خوانده و به ظهور یک امام پاک و مظلوم مثل امام حسین( یا امام آخر زمان) بشارت می دهد. در این گیر و دار در نوفل لو شاتو نجات بخش اسلام ظهور می کند.
وقتی دردهکده کوچک نوفل لو شاتو در فرانسه، خمینی وارد می شود، عده ای زیادی برای استقبال از او( دشمن جدی شاه) آمده اند. خمینی 15 سال در تبعید بوده است و هیچکس او را نمی شناسد. عجیب است که دانشجویان اروپا و حتی از آمریکا برای استقبال از او آمده و دور او را می گیرند. شاه در همین زمان و در واکنش به ورود خمینی به فرانسه می گوید:« خمینی قادر به هیچ غلطی علیه ایران از راه دور نیست و او یک فراموش شده برای مردم ایران است.» اما درست! همین فاصله دوری از مردم، به نفع آیت الله خمینی عمل کرده و او یک امام خوانده شده و یا حداقل به عنوان نایب امام زمان ظهور می کند.
جالب این است که حتی دانشجویان مارکسیست در دور و بر او هستند. دختران دانشجو که جین می پوشند، چادر یا روسری که در نظرشان تا حالا بسیار زشت هم بوده است، به سر کرده و در نوفل لو شاتو ظاهر می شوند. شیعه در او پسر علی(ع) امام حسین نو( مظلوم و شاه یزید و ظالم) را یافته است. به همین دلیل اتفاقی نبود که برای نخستین بار در روز تاسوعا و عاشورای حسینی( روزی که متعلق به امام حسین است) در تظاهرات تصاویر او بالا می روند:« الله اکبر! خمینی رهبر! » تظاهرات میلیونی است و پیشاپیش مردم هم روحانیت قرار گرفته است. روحانیتی که به مدت 60 سال از صحنه سیاسی ایران رانده شده بود، دوباره به صحنه قدرت سیاسی باز می گردد. آنچه رهبران مارکسیست یا سایر گروه هایی که علیه شاه می جنگیدند نتوانسته اند به دست آورند، حالا همه در دست ملاهاست. آنها تریبون های تظاهرات را دارند و مردم جنوب شهر و بازاریان را به دنبال خود کشانده اند. هرآنچه آنها در پشت بلندگوهای تظاهرات می گویند، مردم جواب می دهند:« صحیح است! صحیح است!»
در روزهایی که شاه رفته و شاهپور بختیار اوضاع را در دست گرفته اما یکبار دیگر گارد شاه در خیابان های تهران و در جلوی دانشگاه با نیروهای انقلاب درگیر می شود. قدرت نظامی و فناناپذیر تانک های شاه که در خیابان ها و به دانشگاه حمله کرده است، با مقاومت جانبازانهٍ فداییان خلق مارکسیست و مجاهدین خلق( مسلمانان چپ) در هم می شکند. جوی آب از خون کشته شدگان سرخ است.[فیلم و مدارک]آنها در حالی آخرین مقاومت های ارتش شاه را در هم می شکنند که خمینی به آسودگی وارد مدرسه دخترانه رفاه شده و در آن مستفر است و سیل مردم مشتاق و معتقد به دیدارش می آیند. او دست خود را تکان میدهد و یا دراز می کند تا کودک و بزرگ آن را ببوسند. در این زمان فدایی ها و مجاهدین در حمله به پادگان های شاه به حجم بزرگی از سلاح دست یافته اند و در دانشگاه به دانشجویان آموزش اسلحه می دهند. فدایی ها خواهان یک انقلاب سرخ فدایی بودند و خواهان یک انقلاب سبز اسلامی نبودند. آنها خود را متشکل می کنند. در حال حاضر انقلاب ایران یک چنین تهدیدی دارد که با نیروهای چپ و با مارکسیستها تضاد پیدا کند. مثل نمونه افغانستان در سال 1978که مارکسیست ها جمعیت کمی بودند اما به دلیل تشکیلات جدی که داشتند، به حاکمیت رسیدند.
دردانشگاه مجاهدین خلق هم همینطور کلاس آموزش کلاشینکف دارند و کلاس های دانشگاه به سنگر مبارزه یا آموزش های نظامی تغییر یافته است. حتی به زنان آموزش می دهند. در این کلاس ها مردان صورت خود را پوشانده اند تا شناخته نشوند و زنان با چادر مشکی یا بدون چادر حضور دارند.
***
انقلاب اسلامی در ایران از همان ابتدا، نه تنها خوشایند غرب واقع نشد بلکه دافعه هم داشت، حتی قبل از افتضاحات مربوط به داستان گروگانگیری سفارت آمریکا در تهران.
این موضوع از جانب راست اروپا و دوستان شاه وکاپیتالیسموس قابل فهم است.آنها شاه را می پسندید و مخالف خمینی بودند. جناح چپ اروپا هم همانقدر مخالف خمینی بود که در سابق مخالف شاه بود. چپ اروپا، بعد از شاه، خواهان یا در انتظار روی کار آمدن یک دولت چپ یا سوسیالیستی در ایران بود.
در همین مدت یک و نیم سال که از انقلاب اسلامی گذشته است، وضعیت محاکمات واعدام ها در آنجا که توسط ملاها انجام گرفته نه تنها عادلانه نبوده و حتی با احکام اسلامی تطبیق نداشته است. اما کم و بیش در تمام انقلابات چنین اتفاقاتی می افتد.
با انقلاب اسلامی در ایران باید توجه کنیم که به نفوذ فرهنگ غرب( دموکراسی) در آنجا لطمه وارد شده است. سال هاست که مستعمره بودن کشورهای شرقی توسط غرب و یا اقتصادهای وابسته به غربی ها به نوعی پایان یافته یا می یابد اما نفوذ فرهنگ غرب باقی بود. اما نمی توان انتظار داشت که این نفوذ را می توان محکم نگه داشت. با توجه به بازگشت به اسلام می توان انتظار داشت که دموکراسی پارلمانی( اروپایی) نیز در امور سیاسی محقق نشود زیرا با انقلاب اسلامی، سیاست و مذهب می خواهند یکی بشوند و وحدت پیدا کنند. احکام خدا(حاکمیت خدا) در امور سیاسی و دینی با هم یکی شوند. چیزی که در قرون وسطی در اروپا نیز اینگونه بود و مذهب از سیاست جدا نبود. اگر به دنبال ایران سایر کشورهای مسلمان هم مثل افغانستان یا عراق یا سعودی یا ماراکو یا مصر.... همین راه را بروند، کشورهایی که امروز به ویژه کشورهای نفت خیز، از نفت به عنوان سلاح استفاده می کنند،[ فراموش نکنیم سالیان سال جنگ های صلیبی و اعتقادی در شرق و غرب بوده است ]، بدون شک غرب در چنین وضعیتی [ جنگ برای عقیده] نیست. اما فردا چه خواهد شد،اگر کشورهای اسلامی در آینده به قدرت اتمی هم دست یابند و از آن برای تهدید غرب و تحت فشار قرار دادن، استفاده کنند!!
ادامه دارد...
مترجم: علتٍ ترجمه و کار و وقت و ....، تنها در جریان قرار دادن خواننده از یک برنامه سه ساعته در باره ایران در کانالٍ سیاسی فونیکس بوده است و دلیل بر هیچ تأییدی بر محتوی یا مفاد برنامه نمی باشد.
منبع :
www.phoenix.de
تاریخ: اول فوریه 2009
9 فوریه 2009

Keine Kommentare: