Samstag, 29. Oktober 2011

جنگ عادلانه 2

ترجمه از ملیحه رهبری

جنگ (2)!ـ



چه زمانی یک جنگ عادلانه است؟




مجله فلسفی- سلسله بحث های فلسفی ازفلیپ تروفولت



قسمت دوم:ـ



رافایل انتهون: می گویند؛« درجنگ هیچ قانونی نیست وهمه چیز دریک خشونت غیرمنتظره ای سقوط می کند.» اما من درهمینجا یک خطای فکری را می بینم. درابتدا فیلسوفان زمان باستان بودند که به عنوان سیاستمداران بزرگ درحیطه سیاسی وارد شدند و مبتکران فکری:" جنگ عادلانه " بودند و کسانی چون آگوستین وتوماس آکوین نظریه قدیمی "یوز.این. بللو." را مطرح کردند که می گوید:« با آنکه جنگ بلا ونکبت است اما اگر درخدمت عدالت باشد، به همان نسبت می تواند نتایج خوبی داشته باشد.»ـ
خانم مونیک کانتو: دراینجا شما درست روی نقطه ای(موضوع جنگ عادلانه) انگشت می گذارید که برای جواب به آن، دو راه وروش(یا ارزش های) به وضوح و کاملا متفاوتی وجود دارد تا جنگی را عادلانه دانست. در مورد اول همانگونه که اشاره کردید به تفکرقدیم سنتی ازجنگ عادلانه بازمی گردد که مبتکران فکری آن آگوستین وتوماس آکوین بودند و با آنکه جنگ را
بدترین شر(درروی زمین) می دانستند اما به خاطرآنکه درخدمت عدالت باشد یا نتایج خوب داشته باشد آن را جنگ عادلانه نامیدند. اما ازاوایل قرن شانزدهم وبعد قرن هفدهم (میلادی)نظریه ای مخالف این نظریه شکل گرفت به این معنا که مشاهدات حقوقی وچشم اندازهای قانونی جای آن را گرفتند. دیگرمساله علاقمندی به انگیزه های جنگ یا نتایج خوب آن دلیل عادلانه بودن جنگ نبود بلکه واساسا برای آنکه جنگی به راه بیفتد یا عادلانه باشد، باید به دلایل قانونی آن توجه کرد. از اینجا بود که مفهومی به نام حقوق بین المللی به وجود آمد. وبرای خودداری ازجنگ و به کارگیری زور، مذاکرات قانونی شکل گرفتند.ـ
رافایل: دراینجا بحث را به دامنه نیروهای بین المللی وحافظ صلح مثل کلاه آبی ها می کشانیم. برای مثال دراینجا عکسی ازسربازان کلاه آبی را داریم. عکس مال نهم ماه مارس درسال 1994 ومربوط به شهر"سارایه گو" است. عکس نشاندهنده یک شهر تحت محاصره است. سربازی کلاه آبی درارتفاعی مشرف به شهردرپشت تیربار خود سنگرگرفته است وزیرپای او یک قبرستان است ودرتیررس او طاق خانه هایی دیده می شود که ویران شده اند. عکاس این صحنه با انتخاب قبرستان به گونه سمبلیک خواسته است پیام خود را برساند. سارایه گو تحت محاصره است وشرایط مرگباری برآن حاکم است. بعلاوه درهمینجا کلاه آبی ها را داریم که درنهایت تعجب کلاه خود برسردارند واز زیرلبه آن شهر را تحت نظر(کنترل) دارند. شهراشغال شده است درحالیکه باید حفاظت می شد. بین سربازی که دراین عکس می بینیم وشهر یک قبرستان قرار دارد. حالا این سؤال پیش می آید که وظیفه نیروهای بین المللی چیست وچه امری به آنها مربوط می شود: اخلاق یا قانون؟ سربازان کلاه آبی چرا وچگونه دراینجا خشونت به کارگرفته اند؟ یا تحت چه شرایطی می توانند از قوه قهریه استفاده کنند؟
خانم مونیک کانتو: حتی برای سازمان های بین المللی هم مشکل است که این حقوق را[استفاده از قوه قهریه] تعریف کنند. ـ
رافایل: به خصوص این امر در مورد جنگ یوگوسلاوی چطور بود؟
خانم مونیک کانتو: جایی که خیلی دیر دخالت کردند و دخالتشان نیز می بایست که به خاطر حفاظت می بود. اما دراینجا وعکس این سرباز این موضوع(بی طرفی) را نشان نمی دهد. وظیفه این سربازان اساسا برای حفاظت ازغیرنظامیان است. پس زدن نیروی مهاجم وظیفه شان نیست.ـ
رافایل: درست است. عکس می تواند یک سند غیرقابل اثبات (فریبکارانه) هم باشد. درهرحال عکس این سرباز نشاندهنده دخالت در یک جنگ است که علی القاعده نباید دخالت می کردند .ـ
خانم مونیک کانتو: حضورآنها درآنجا برای ممانعت وپیشگیری ازبدترین شق اوضاع است. بدون داشتن برنامه دفاعی یا بدون داشتن امکاناتی که نیروی مهاجم را عقب برانند، شکست کامل را به دنبال خواهد داشت. امروزه و درزمان ما که صلح طلبی یک امر اجتناب ناپذیر شده است، اغلب یکی ازاصلی ترین دلایلی که جنگ برپا شود همین موضوع(جنگ عادلانه) است وجنگ دفاعی امروز خیلی نادرپیش می آید. آنهم به دلیل مجازات هایی مثل تحریم ها وقطعنامه های سازمانی های بین المللی وغیرو..[درمورد تجاوزات نظامی]. ـ
رافایل: امروزه بدون موافقت ورأی گیری بین المللی کشوری نمی تواند به تنهایی جنگی را برپاکند. خیلی کمیباب است.ـ
خانم مونیک کانتو: ضرورت یک حمله نظامی به دلایل انسانی همیشه وجود داشته است. درهمین سال 2011 هم مواردی داشته ایم. مانند مورد دخالت نظامی اخیر ناتو درجنگ داخلی کشور لیبی برای حفاظت مردم در برابرسرکوب نیروهای قذافی . همین سؤال مطرح می شود درباره...ـ
رافایل: سوریه !.ـ
خانم مونیک کانتو: وکشورهای دیگر هم...!ـ
رافایل: تا حالا مشخص نشده است که به وسیله غرب یا کشورهای عربی درسوریه(دخالت نظامی) شروع خواهد شد.ـ
خانم مونیک کانتو: مداخله نظامی بدلایل انسانی امری مربوط به زمان ما نیست واز زمان های گذشته(قرون وسطا) هم وجود داشته است مثل دفاع ازمسیحیون درزمانیکه عثمانی ها که خطر بزرگی برایشان بودند.امروز و در زمان ما به خاطردفاع ازمردم غیرنظامی است. به این معنا که گویا یک جامعه جهانی واحد از مردم غیرنظامی وجود دارد که ضروری است از آنها دفاع
بشود(هرملیتی که باشند) وبه ویژه اگر دولتشان نتواند ازآنها در برابرتجاوزات دفاع کند یا خطر کشتارعمومی درمیان باشد. دریک چنین مواردی قوانین بین المللی وجود دارد که به خاطر ضرورت می تواند حمله نظامی انجام بگیرد.ـ
رافایل: برای مداخله نظامی درعراق هم یک سری استدلال به کارگرفته شد. درمورد دخالت نظامی فعلی درلیبی نیز گفته می شود که قصد برپایی یک رژیم جدید نیست بلکه قصد دفاع ازغیرنظامیان است حتی اگر این به مفهوم سرنگونی قذافی باشد.ـ
خانم مونیک کانتو: ازسال 1991 که دربوسنی ودر دو جنگ عراق دخالت نظامی زیادی انجام شد. درنخستین جنگ عراق دیدیم که یک کشورکوچک توسط قدرت های بزرگ مورد حمله نظامی قرار گرفت. جامعه بین المللی برای دفاع از کویت دخالت کردند وازطریق جنگ کویت را آزاد کردند. جنگ دوم درعراق موضوع کاملا متفاوت بود. برای خنثی کردن عراق به عنوان یک تهدید بالقوه برای صلح جهانی بود. این دخالت نظامی هیچ ربطی هم به موضوع دفاع از خود(کشورخود) نداشت یا حتی دربهترین شق آن به عنوان غیرمستقیم. مورد سوم در دربوسنی سن(صحنه دخالت نظامی) به دلایل بشردوستانه بود. فراموش نکنیم که این دخالت های نظامی گاه با عدم توانایی ودفاع ازغیرنظامیان همراه بوده است وعلاوه بر بار نظامی با ریسک های اخلاقی نیزهمراه بوده وبرنامه(هدف) ومشروعیت دولتی را که اینکار را انجام داده است، به چالش کشیده اند که این دخالت ها- به جای کمک یا خدمت کردن- یک زمینه برای نفوذ درآن کشورهاست.ـ
رافایل: ادامه می دهیم و دراینباره صحبت می کنیم.اغلب وپس ازپایان یک جنگ ودر بازنگری آن است که درباره اش قضاوت می شود. وقتی آدم علیه یک جنگ باشد به دلیل اینکه به نتایج(فاجعه بار) آن فکر می کند، درجنگ شرکت نمی کند. اما ازسوی دیگر هم و تازه بعد ازجنگ است که آدمها قضاوت می کنند که آیا جنگ عادلانه بوده است یا نه؟ وحالا چه کار باید کرد؟
خانم مونیک کانتو: آدم باید حدوداَ تا پایان داستان صبرکند.ـ
رافایل: همینطوراست! اما چطورادامه پیدا می کند؟
خانم مونیک کانتو: آدم نمی داند که کی این داستان پایان می یابد. زمانیکه نیروهای مهاجم خاک آن کشور را ترک کنند. یا باید تا ده سال صبرکند و ببیند که مداخله نظامی چه عواقبی به بارآورده است. طبیعتا آنقدر شواهد و دلایل کافی وجود دارد که بتوان آگاهانه صحبت کرد که جنگ عادلانه بود یا نه وآیا مشروع وموجه بود یا نه؟ شواهدی که ازگذشته دور تا امروز به عنوان و جزو ضوابطی هستند که به یک جنگ عادلانه تعلق دارند. ابتدا باید درباره هدف آن جنگ دلیل منطقی داشت. به چه هدفی انجام می گیرد: رفع(خطر) یا تهاجم یا تجاوز؟ بیرون راندن یک ستمگر؟ عوض کردن یک رژیم؟ یا تهیه شرایط برای یک نظام سیاسی مثلا یک دموکراسی؟ اکثرمداخلات نظامی که برای اهداف بشردوستانه عنوان می شدند، برای اهدافشان ریسک می کنند. به عنوان مثال نمونه لیبی را درنظرمی گیریم. هدف واقعی دراین جنگ چیست؟ قذافی برود؟ دراینباره روشن و واضح صحبتی نشده است. آیا تغییر رژیم؟ آیا حمایت وپشتیبانی ازقیام کنندگان است؟ با این هدف که توانمندی شورشیان را ازاعتراضات اجتماعی به هدف به دست گرفتن قدرت سیاسی کمک کند؟ به طور واضح و روشن چیزی گفته نشده است؟ مثل سابق روشن نیست.ـ
رافایل: ساخکوزی رییس جمهور و وزیرامورخارجه فرانسه قبل از تصمیم گیری سازمان ملل گفته بودند که هدف مداخله نظامی سرنگونی قذافی است به جای آنکه اظهار نظری نکرده باشند.ـ
خانم مونیک کانتو: دراینصورت ناشر روزنامه سایت می توانست یک دلیل کمتری علیه این جنگ عنوان کند. صرفنظر از این موضوع یک وحدت نظری باید باشد. چهارماه بعد ازگذشت جنگ بازهم معلوم نیست که جنگ تا به کجا پیش خواهد رفت وبه چه چیزی می خواهند برسند وچشم انداز پایان جنگ کی خواهد بود؟ من پرنسیب یا مشروعیت جنگ را زیرعلامت سؤال نمی برم بلکه انتقاد می کنم که انگیزه های جنگ روشن نیستند یا اگربرای برخی اشخاص روشن هستند اما ازجانب آنها بیان نشده اند.ـ
رافایل: شاید به این خاطر واضح و روشن نمی گویند زیرا که درجنگ عراق، دلیل اخلاقی ومشروع داشتند واز همان اول گفتند که صدام حسین باید برود. شاید دراین مورد می خواستند پیشاپیش ازتأثیرگذاری غلط اجتناب کنند. حتی یک کودک هم که انگشتش سوخته باشد، آتش را می فهمد!ـ
خانم مونیک کانتو: پنهان کردن چیزهایی که قبل ازاقدام وعمل باید به آنها توجه شود، به معنای قابل پذیرش بودن آنها نیست. ویک خطای نادرست سیاسی است. فقدان توجه به توانمندی شهروندان ونظرخود را داشتن وبه صورت خط مشخصی توافق کردن ، تصمیم به دخالت نظامی درلیبی، خیلی سریع درپایان ماه مه گرفته شد وهیچ هدف مشخص وهیچ حد ومرزهای روشنی نداشت که تا به کجا عملیات نظامی به کارگرفته خواهد شد. نسبت به آن منظور اولیه، بعد اهدافشان مستمر تغییرمی کرد وهمانقدر غیرروشن بودندکه به خواهند به جواب(چگونگی) روند وگذار به دموکراسی درلیبی پاسخ دهند. می توان گفت که یک چنین مداخلات نظامی یا جنگ کردن مثل حرکت کردن درتاریکی است نه در روز روشن. گفته می شود که یک چیز شر وناپسندی ی(مثل جنگ) درروشنایی قرار نمی گیرد.ـ
رافایل: شر نمی تواند روشنایی را تحمل کند. [ازآن می گریزد.]ـ
خانم مونیک کانتو: به هرحال من متعقد نیستم که فقدان دید روشن نسبت به امری و یا نداشتن تجزیه وتحلیل دقیقی ازآن یک عذرقابل قبولی باشد. به نظر من اگر این جنگ مشروع وقانونی است، اجازه داده می شود که شقوق مختلف آن مورد تجزیه وتحلیل و بررسی دقیق قرار گیرد. اما در این جنگ اینگونه عمل نشده است. مهم ترین امردریک جنگ این است که در پایانش به صلح منجر شود وصلح برقرار باشد. [نه آنکه جنگ های جدید داخلی به وجود آیند.]. صلح یک چیز خود به خودی نیست بلکه صلح یک روند است اما کی پایان این روند می باشد. باید دریک فضای صلح آمیزی، مشارکت ومسؤلیت پذیری تمام مردم را(خلق ها) در بر بگیرد. که دست دردست هم یک کشورآزاد وبا حاکمیت ملی ومتمدن(مدرن) را بنا بگذارند.ـ
رافایل: صلح یک توافق است.ـ
خانم مونیک کانتو: موارد کمی وجود دارد که بعد از مداخله نظامی به دلیل حفاظت از غیرنظامیان، به صلح(توافق) رسیده باشد. لطفا این مطلب را یک قضاوت یا به چالش کشیدن (ازجانب من) قلمداد نکنید بلکه یک بیان ویک موضوع حقوقی است به ویژه وقتیکه نیروهای نظامی علیه غیرنظامیان ومردم خود به شدت اززوراستفاده کنند. فراموش نکنید که مداخلات نظامی به دلایل بشردوستانه نیز قربانیان زیادی ازغیرنظامیان را طلب می کنند که قاعدتا آنان باید تحت حفاظت قرارمی گرفتند. این تناقضی است که حل آن مشکل است. تنها پاسخی که این مشکل می تواند داشته باشد، داشتن هدف روشن ازآن مداخله نظامی است. دراین مورد مشخص(مداخله نظامی) چیزی دردسترس نیست. وقتی آدم قانع می شود که خود آن مردم با همدیگربراین امروحدت داشته باشند واینطور نیست.ـ



پایان!ـ



.[مصاحبه مربوط به تابستان است واین مداخله نظامی وجنگ داخلی درماه اکتبرامسال با کشته شدن قذافی به پیروزی کامل شورشیان پس ازچند ماه جنگ انجامید.] ـ
اکتبر2011 برابر با مهرماه 1390







توضیحات:ـ
رافایل انتهوون خود یک فیلسوف است که تلاش دارد با یک سلسله بحث های فسلفی، پیوندی بین گذشته و زمان حال برقرار کند وبین ادبیات خشک- با فلاسفه بزرگ تا- به امورجاری فعلی پیوندی نو بزند.ـ



موضوع جنگ؛ بحث وگفتگوی فعلی رافایل انتهون(فیلسوف) با خانم مونیک کانتو استاد فلسفه بود که ریاست دانشگاه را نیزدرگذشته به عهده داشته اند.ـ
Raphael Enthoven
Nonique- Canto.Sperber
Monique Canto-Sperber, Director of the École normale supérieure, in 2005
به معنای جنگ عادلانه "“Jus in Bello
منبع
مجله فلسفی- سلسله بحث های فلسفی ازفلیپ تروفولت.

Philosophie Magazine
Philosophie krieg
Doku-Reihe vom Philippe Trüffelt
Arte Frankreich 2011

تیترهای بحث به آلمانی
Niemand ist so töricht, den Krieg dem Frieden vorzuziehen.
Der Krieg ist Produkt der Vernunft und des Willen des Menschen.
Der Krieg ist schlimmer als alle Übel, die man damit beseitigen will
Der Krieg ist immer teurer und schwieriger als der Frieden.
Yako&John 1969 (der Krieg ist aus, wenn Sie wollten.)
Ist der Krieg eine Frage des Willes
Kann sich ein Pazifist irren´?
Es kann rational sein, Frieden anstell von Krieg zu wählen.
Ist der Krieg unter manchen Umständen unvermeidbar?
Unsere heutige Zeit sieht den Krieg als ein moralisches Problem
Moralisch rechtfertigen der gerechte Krieg (unter bestimmten Umständen)
Kann der Krieg als moralische legitim und gerechtfertigten sein
Selbst gerechtfertigten

Münchener Abkommen 1938
Paktieren mit dem dritten Reich
24.März.2011Libyen
Josef-Joffe

Pazifismus: Den Frieden dem Krieg vorziehen, unabhängig von den Umständen.
Es kann rational sein, Frieden anstell von Krieg zu wählen.
Unsere heutige Zeit sieht den Krieg als ein moralisches Problemen.
Kann der Krieg moralisch legitim und gerechtfertigt selbst verteidigen.

Dienstag, 25. Oktober 2011

جنگ عادلانه 1

ترجمه: از ملیحه رهبری
مجله فلسفی
جنگ (1)! ـ


چه زمانی یک جنگ عادلانه است؟


قسمت اول:ـ

خانم مونیک کانتو چه چیزی مورد توجه "ریمون آرون" قرار گرفته بود زمانیکه او استاد فلسفه بود، او معتقد به این نظریه هرودوت بود:« هیچکس آنقدر احمق نیست که جنگ را بر صلح ارجح بدارد.» همچنین لازم است که بدانیم «آرون» خودش معتقد بود که این یک اخلاق ماکیاویلیسمی است که او پلتیک تدریس می کند اگرچه ازآن متنقراست. با این حال برای دانشجویانش مشخص می کرد که عقل هیچ جایی برای جنگ طلبی (پاسیفیسم) باقی نمی گذارد.ـ
خانم مونیک کانتو برای شما که استاد فلسفه هستید، چه چیزی موجب شده بود که "آرون" اینگونه بگوید ؟
خانم مونیک کانتو: چه چیز!؟ اومردی با روح یونانی بود. با این فکر که جنگ به طور مشخص توسط کسانی به وجود می آید که آن را برانسان تحمیل می کنند. همچنین تکیه نمودن برعقل واراده از ایده های یونانی هستند. جنگ یک محصول از عقل و اراده انسانی است. جنگ نه یک مجازاتی از جانب خداست و نه یک راه نجات (رستگاری) است.ـ
درنفی و مردود شمردن جنگ فیلسوف اخلاق گرا( آلاین) اینطور می گوید و معتقد است: «معتقد است که جنگ شرورانه ترین راه حل(شیوه) برای از بین بردن خود هرشر(شرارت) دیگری است.»ـ
این طرز تفکر به طور بنیادی وعقلانی موجب تنفر از جنگ می گردد. زیرا از پایه ای ترین تفکرات ضد جنگ بودن است.ـ
خانم مونیک کانتو : برای اینکه گفته هرودوت را بهتر بفهمیم باید به شرایط برابر برای جنگ یا صلح نیز توجه کنیم. درصورتیکه شرایط یکسان باشد، جنگ تنها راه حل ممکن نیست. انسان دارای قدرت انتخاب بین جنگ یا صلح است. حتی طبیعت نیزبناشده و متکی برحیات است ونه مرگ واعتقاد به جنگ به عنوان یک مجازات از جانب خدا یا یک راه نجات یک راه حل کاملا غیرعقلانی است زیرا قیمت جنگ خیلی گران تراز قیمت صلح است. بنابراین صلح را باید برجنگ ارجح دانست.ـ
رافایل: پس صلح را باید برجنگ ارجح دانست.ـ
مونیک کانتو:« بله! زیرا جنگ همیشه سخت تر و گران تر از صلح است.»ـ
رافایل: شاید آرون این گفته را انتخاب کرده تا ازیک توصیه اخلاقی به سوی یک مسؤلیت اخلاقی توجهات را جلب کند.ـ
مونیک کانتو:گوییکه می خواسته بگوید: نگاه کنید این امر مورد علاقه قلبی من است اما آن امر دیگر مرا وادار می کند تا واقعیت گفته شود.ـ
رافایل: در برلین یکبارسخنرانی خود را اینگونه آغاز می کند:« من امروز می خواهم ازآنچیزی صحبت کنم که من خود آن را به عنوان حقیقت می شناسم اما شاید شما که آن را می شنوید، مایل نباشد که به عنوان حقیقت بپذیرید.» شاید می خواسته است تناقض بین طرفداران ضد جنگ (پاسیفیسم) را با کسان دیگری که منطقا به(ضرورت) آن می رسند، را بیان کند. ـ
خانم مونیک کانتو: می تواند چنین باشد زیرا او کاملا واضح و روشن به مسؤلیت اخلاقی معتقد بود. فراخواندن به عقلانیت یعنی دربنیاد واساس بحث به تفاوت ونتیجه آن موضوع باید نگاه کرد. یک جنگ خوب یا بد را از روی دستاوردهایش مقایسه می کنند.ـ
عقلانیت به معنی این است که به قیمت عمل فکر یا نگاه کن. دریک چنین مقایسه ای همیشه صلح به صرفه تراز جنگ است. ـ
رافایل: اما آیا آنچه در این تصویرمی بینیم یک راسیونالیتت وعقلانیت است؟ عکس مربوط به یک پلاکارد تبلیغاتی برسر دریک مغازه(جوهان ویاکو) به هنگام سال نو میلادی دریکی ازخیابان های شهر...درآمریکا مال سال 1969 است با این مضمون صلح طلبانه:« جنگ تمام می شود، اگرشما بخواهید!» پلاکارد متعلق به یک کمپانی جهانی است که خودش ضد جنگ ونیازمند صلح بود وگویا که دراینجا می خواهد بگوید که پایان یافتن جنگ( درجهان) به اراده شما بستگی دارد. آنچه که در نظر اول جلب توجه می کند این جمله است که تأکید می کند:« جنگ وجود نخواهد داشت!» گویا که ادامه یا خاتمه جنگ به اراده مردم وابسته است. یا می خواهد قاطعانه بگوید که شما با اراده خود می توانید، کشتارفجیع در ویتنام را متوقف کنید. نظرشما دراین مورد چیست؟
خانم مونیک کانتو: به نظر من یک پادزهری برای هرودوت است. این اظهار نظرنشان میدهد که وجود یا عدم وجود جنگ یک امری است که به اراده انسان بستگی دارد. برای هرودوت ویونانیان قدیم، جنگ یک فعل وانفعال طبیعی بشری بود. اراده بشری می تواند بسیاری ازفعل وانفعالات را محدود کند اما به هیچ عنوان نمی تواند، مانع ازاین فعل وانفعالات شود.ـ
رافایل: دراینجا علامت تأکید یک نقش دوجانبه ای را بازی می کند یکبار تأکید می کند که جنگ می تواند خاتمه یابد(عدم وجود جنگ) و دوم تأکید روی اراده انسانی! اینطور نیست؟
خانم مونیک کانتو: چرا! حتی به عنوان اظهار تأسف ونوعی احتراز کردن از جنگ نیز می باشد که می توان پاسیفیسم نامید. با این حال در قسمت دوم این جمله و نتیجه گیری منطقی ازآن تناقض زیادی هم هست....ـ
رافایل: یعنی آیا کسانی که پاسیفیست هستند وجنگ را اجتناب پذیر می دانند، خطا نمی کنند؟
خانم مونیک کانتو: این اظهارنظر که جنگ خاتمه یافته است و یا جنگ می تواند وجود نداشته با شد، براین امر تأکید می کند که جنگ همیشه یک آفت و بلا است، بدون آنکه ربطی به علت و سبب آن داشته باشد. حتی اگر یک ضرورت باشد، تا ازخود دفاع کرد. یا جنگ دفاعی باشد و به دلیل ممانعت و جلوگیری از کشتارضعیف ترها باشد. به همین دلیل این طرز تفکرهمیشه یک تز کاملا متناقضی است. پاسیفیست بودن به این معنا نیست که در اوضاع واحوال عادی، صلح را برجنگ ترجیح دادن زیرا در این صورت همه پاسیفیست هستند بلکه پاسیفیسم به این معناست که درهرشرایطی صلح را برجنگ ترجیح دادن، بدون توجه به شرایط یا دلایل جنگ، حتی اگر لازم به نظربرسد!ـ
رافایل: دراینصورت ما دیگرآلترناتیوی نخواهیم داشت که بین جنگ یا صلح انتخاب کنیم وقتیکه قاطعانه(جدی) ضد جنگ باشیم؛ برای آن بجنگیم.ـ
خانم مونیک کانتو: دراینجا یک وضعیت متناقض وپیچیده ای به وجود می آید. قاطعانه ضدجنگ بودن وعلیه آن جنگیدن یک وضعیت ساده وآسانی نیست. وقتیکه انسان بخواهد از زندگی خود وحقوق دیگران دفاع کند، یک شرایط حادی(مبارزاتی و به کارگیری زور) به وجود می آید، اما پاسیفیسم بازاحتراز ازجنگ را قبول دارد، حتی دراین شرایط هم خود جنگ را بدترین و شریرانه ترین چیزی می داند که به وسیله آن بخواهیم شرارتی(تضادی) را ازمیان برداریم. البته نمی خواهیم دراینجا هم به گفته هرودوت استناد کنیم که صلح برجنگ ارجحیت دارد.ـ
رافایل: مواردی پیش می آید که به نظرمنطقی می رسد که جنگ را برصلح ترجیح داد.ـ
خانم مونیک کانتو: وقتی آدم شرایط انتخاب کردن داشته باشد. تا زمانیکه امکان اجتناب ازجنگ ممکن باشد. شرایط و موقعیت هایی نیز وجود دارد که جنگ اجتناب پذیراست دریک چنین شرایطی باز پاسیفیسم ها، جنگ را زیرعلامت سؤال می برند. تمام تلاش خود را می کنند و از تمامی امکانات موجود استفاده واز تمام فرصت های پیش آمده استفاده می کنند تا جنگ را محدود کرده و به وسیله مجامع بین المللی یا تظاهرات ضد جنگ و....اتحادی ایجاد کنند تا ازبروزجنگ ممانعت شود وتلاش شود تا درجوامع بین المللی نیز به تدریج اجرا شود. جنگ ازقدرت و زورگویی و رقابت نشأت می گیرد و به این صفات نیز شناخته می شود. مثل زمان های گذشته که قدرتمندان می خواستند بربخشی از جهان تسلط یابند.ـ
رافایل: یکی از مثال هایی که هرکسی با آن آشناست، پیمان مونیخ درسال 1938می باشد که با رایش سوم بسته شد ویک رسوایی تاریخ بود.[هیتلر چکسلواکی را به آلمان ضمیمه کرد اما فرانسه و انگلیس از جنگ با آلمان احتراز کرده و پیمان صلح مونیخ را امضا کردند، اما این صلح بعد نتایج فجایع بارتری به بارآورد و هیتلرهیچ مانعی در برابر خود ندید.]( توضیحات درباره این پیمان در پایین صفحه آمده است.) آدم می تواند از این پیمان به عنوان یک دلیلی برای توهم نام ببرد. البته درآن زمان دلایل منطقی هم برای بستن این پیمان صلح وجود داشت اما بعدها که نتایج فاجعه بارآن آشکارشد، برخی چنین ادعا کردند که ما ازاولش هم می دانستیم که باید به جای صلح با هیتلروارد جنگ می شدیم.ـ
خانم مونیک کانتو: بعدها؟! بله خیلی ساده است پس از مشاهده نتایج به بارآمده، ادعا کرد که آن کاردرآنزمان غلط بوده و درآن موقع کار دیگری باید انجام می گرفت.ـ
رافایل: اما درهمانزمان هم کسانی مثل آرون موافق جنگ علیه آلمان بودند.ـ
خانم مونیک کانتو: به این دلیل که این پیمان یک ماهیت توهمی داشت. چنین توهمی که ازطریق این پیمان صلح(دادن چکسلواکی به هیتلر) می توان فضای جنگی ایجاد شده توسط هیتلر را ملایم تر کرد. درحالیکه هیتلر با امضای این پیمان می خواست زمان بیشتری یا مورد نیاز خود را به دست آورد. او ازاین موفقیت استفاده کرد تا برقدرت وتوانمندی جنگی خود بیافزاید. بستن این پیمان یک تصمیم غلط بود زیرا با یک چنین پیمان هایی نمی توان حافظ صلح بود درحالیکه خطرجنگ وجود دارد. البته این یک خطای جبری نیز بود وهمچنین این موضوع که خود فاجعه- به درستی احساس وادراک نیز نشده بود.ـ
رافایل: دراین بخش گفتگو ازموضوع ضدجنگ بودن، به سوی موضوع خود جنگ می پردازیم. به این معنا که نمی خواهیم از قانونی یا مشروع بودن(یانبودن) جنگ به طورعام صحبت کنیم بلکه ازحقانیت و درستی چند جنگ مشخص پرس وجو کنیم. نشریه آلمانی زبان" دی سایت" درتاریخ 24.مارس.2011 سرمقاله خود به قلم ژوزف ژوفه(ناشر روزنامه) را به مطلب جنگ ناتو در لبنان اختصاص داده بود. درصفحه اول روزنامه تصویر کبوتری سفید را چاپ کرده بود که از بالهایش بمب های سفید می بارید. این مطلب مال تابستان بود و دراین مدت جنگ ادامه دارد وازنتایج نهایی آن دقیقا چیزی نمی دانیم. اما درصفحه اول روزنامه سه چیز به خوبی جلب نظر می کنند. اول تیتر بزرگ مقاله که پرسیده است:« آیا این یک جنگ عادلانه است؟» بعد در سطری برجسته از مقاله ناشر روزنامه سایت " ژوزف ژوفه" نوشته است:« جنگ جنگ است حتی با اصیل ترین انگیزه ها." بعد تصویر کبوتری که از بالهایش بمب های سفید می ریزد.ـ
خانم مونیک کانتو: مقاله شگفت انگیزی است که درتجزیه وتحلیل خود چندان ناحق نیز نگفته است. یک جنگ بدون هدف، یک جنگ بدون هدایت کننده، بدون رضایت طرفین، واین درست همان چیزی است که دراین ماه های اخیر می توانستیم با روشی خاص زیر نظربگیریم. مطرح شدن این سؤال آنهم حالا غیرعادی است. سؤال این است که آیا یک جنگ عادلانه است یا توجیه شده است، این جواب زمانی خودش را نشان می دهد که ابتدا دریک چنین شرایط عقلانی و فکری به سرببریم که جنگ را یک کثافتی بداند که به هرطریق ممکن باید ازآن اجتناب کرد ولی زمانی که جنگ اجتناب ناپذیر باشد، باز باید به مشروعیت آن توجه کرد.ـ
در زمان ما جنگ یک مشکل اخلاقی نیزمی باشد. جنگ یک چیز طبیعی مثل بیماری یا دیگردرد و رنج های انسانی نیست. جنگ به دست انسان ساخته می شود. ـ
رافایل: یک خلاف قاعده!ـ
خانم مونیک کانتو: بنا به خواسته انسان به وجود می آید ودرپشت پرده آن می تواند نیت بد وپلیدی نیز نهفته باشد. جنگ های زمان ما ماهیتا اینگونه هستند.ـ
خانم مونیک کانتو: در زمان ما به جنگ به عنوان یک مشکل اخلاقی نگاه کرده می شود. که درپشت پرده آن می تواند نیات پلیدی باشد.ـ
رافایل: از سوی دیگرهم نمی توان نیات پلیدی را به آن نسبت داد زیرا طرف مقابل هم در توسل به زور حد و مرزی نمی شناسد واین هم خودش مشکل بغرنجی است. اما به این دلیل نباید جنگ دریک فضای آزاد شکل گیرد(برگزار شود). می توان ازجنگ عادلانه وازاقدام مناسب وعادلانه درجنگ صحبت کرد.ـ
خانم مونیک کانتو: واین درست همان مشکل اصلی است؛ به لحاظ اخلاقی چگونه جنگ را توجیه کنیم. کاملا مشخص است که گاه جنگ یک ضرورت است. اگر به مقاله روزنامه "سایت" توجه کنیم این پرسش را مطرح کرده است که آیا این یک جنگ عادلانه است؟ وقتی جنگی شروع می شود، تلاش می کنند تا به لحاظ اخلاقی توضیح دهند که جنگ تحت چنین شرایطی، مشروع وقانونی است. این شرایط دلایل وتوجیهات خود را نیز دارند. چرا یک جنگ شروع می شود وچرا این شیوه عملیاتی در جنگ به کار برده شده است. به عنوان انگیزه طبیعتا در رده اول مساله دفاع از خود مطرح می شود. وقتی با جنگ قصد دفاع از خود را داشته باشیم، جنگ به لحاظ اخلاقی مشروع می شود. یا اگر انگیزه جنگ حمایت ازخلق های تحت ستم باشد که درداخل کشور ازحملات یا خطراتی محافظت شوند یا از نیروی مهاجم محافظت شوند. بستگی دارد که جنگ چه سمت وسویی داشته باشد وبه چه شیوه ای هدایت شود وچه روش هایی درجنگ به کار گرفته شوند وواقعیت آن جنگ و ابعاد اخلاقی آن در مشروعیتش مؤثر هستند. پس بستگی و توجه به قوانین دارد. بستگی به هدف و وسیله رسیدن به هدف دارد، همچنین دید واقع بینانه نسبت به وضعیت (قرارداد) صلح درآن واضح و روشن باشد. کوتاه بگویم: محدود کردن شدید ماشین جنگی درکادراخلاقی وقانونی باید انجام گیرد. برای آغاز کردن یک جنگ باید مشروعیت قانونی و اخلاقی وجود داشته باشد و همین مشروعیت مشخص می کند که چه نوع جنگی اساسا در حیطه فرهنگی واخلاقی ما جایی ندارد و به کلی مردود است.ـ
رافایل:آیا مرزهایی که جنگ را محدود می کنند درس های اخلاقی هستند که نهایتا نقش یک قرص آرام بخش را دارند یا باید دیدن واقعیت هایی باشند که مزیت وضرورت جنگ را با آنکه یک نکبت وکثافت است، تایید می کنند؟ آیا وظیفه اخلاق یا قانون است که این مرزها را مشخص نماید؟ قانون چه نقشی را بازی می کند؟ قانون(یک چیز نوشته شده) قبل از جنگ است یا دربحبوحه و وسط
جنگ هم قانون حاکم است؟

ادامه دارد….

1) ریمون آرون (۱۹۰۵-۱۹۸۳)، جامعه‌شناس، فیلسوف، مورخ و مفسر سیاسی فرانسوی. تا سال ۱۹۳۹ استاد فلسفهٔ اجتماعی در دانشگاه تولوز بود. در جنگ جهانی دوم به ارتش آزادی‌بخش فرانسه در لندن پیوست و از ۱۹۴۴ تا ۱۹۴۵ سردبیر روزنامهٔ فرانسهٔ آزاد بود. پس از بازگشت به فرانسه به تدریس در مدرسهٔ ملی مدیریت، دانشگاه سوربن(۱۹۵۵-۱۹۶۸) و کولژ دو فرانس(۱۹۷۰) پرداخت. در روزنامه‌نگاری نیز فعال بود و به مدت ۳۰ سال تا ۱۹۷۷، در روزنامهٔفیگارو مقاله نوشت و پس از آن به هفته‌نامهٔ اکسپرس پیوست.آرون با مخالفت سرسختانه علیه مارکسیسم در تقابل با روشنفکران جناح چپ فرانسه، به‌ویژه ژان پل سارتر قرار گرفت. در کتاب مهمش افیون روشنفکران(۱۹۵۵) سازشگری چپگرایان و گرایش‌های استبدادی حکومت‌های مارکسیست را به نقد کشید. در اثر دیگرش با عنوان تراژدی الجزایر (۱۹۵۷) از استقلال الجزایر دفاع کرد. آرون در بیشتر آثارش به مسئلهٔ خشونت و جنگ می‌پردازد؛ ازجمله در کتاب جنگ و صلح (۱۹۶۲). همچنین کتابی دربارهٔ تاریخ جامعه‌شناسی نوشت با عنوان جریان‌های مهم در


تاریخ تفکر جامعه‌شناسی(۱۹۴۷). خاطرات او نیز دزر سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید.ـ




)توضیح دوم: در روز 30 سپتمبر سال 1938 ميلادي پيمان مونيخ توسط كشورهاي فرانسه ، انگلستان ، ايتاليا و المان امضا مي شود كه براساس آن كشور چكسلواكي قرباني تداوم صلح مي گردد، اما تداوم صلح يك اميد واهي بود كه در آينده اي نه چندان دور اين واقعيت آشكار ميشود.[اینترنت]ـ


اسامی:ـ




Raphael Enthoven



Nonique- Canto.Sperber
Ray mond Aron
Alain
Herodot


24.März.2011
Libyen
Josef-Joffe

Samstag, 17. September 2011

جدایی نادر از سیمین

ترجمه از ملیحه رهبری

مقاله از فرانک اولبرت

تصویری نزدیک از سیستم ایران
- فیلم «جدایی نادر از سیمین »: به گونه ای بسیار گویا وضعیت جامعه ایران و طبقه متوسط (بازمانده آن را) نشان میدهد.
نادر و سیمین در برابرقاضی نشسته اند و مستقیم در برابر دوربین قرار دارند و به شدت عصبانی با یکدیگر جروبحث می کنند. سیمین می خواهد با دختر یازده ساله اش ترمه ایران را ترک کد ، نمی خواهد بیش از این در ایران بماند. برخلاف او نادرخود را موظف می داند که از پدر پیر و به شدت مریضش(دچار فراموشی نیزهست) مراقبت کند. او می خواهد در ایران بماند.ـ
فیلم اصغرفرهادی اینگونه آغاز می شود:« نادر وسیمین- یک جدایی»[ البته نه طلاق]، در وسط این دعوایی که نادرنمی داند چه تصمیمی بگیرد[همسرش یا پدرش] ودروسط یک چنین جرو بحثی انگیزه های سیاسی(خروج از کشور) وشخصی توأم گشته اند.ـ
فیلم «نادر و سیمین» امسال(2011) جایزه خرس طلایی و نقره ای جشنواره را به دست آورد. به عنوان بهترین فیلم وهمچنین بهترین بازیگر زن و مرد درنقش اصلی و با نقش آفرینی لیلا حاتمی و پیمان معادی. فرهادی در برلین امسال هم مانند قبل با فیلم «اللی» که توجهات را جلب نمود و از جهات بسیاری آخرین کارش و کار قبلی وجوه برجسته و مشترکی داشتند- او در این فیلم هم(مستقیم) وجود رادیکالیسم بین مذهب و سیاست درایران را نشان نمی دهد. بلکه او در این فیلم مثل «اِلی» هم در پهنه زندگی(دنیای) طبقه متوسط وارد واز آن خارج می گردد( بدون وابستگی سیاسی) اما نتیجه گیری غیرقابل پیش بینی ای رخ می دهد. درآن فیلم هم حوادثی که بازیگران اصلی ارایه می کنند(با سقوط آنان)، تماشاچی(بیننده فیلم) در نهایت چهره واقعی و توتالیتر مذهبی سیستم ایران را مشاهده می کند. فیلم «نادر و سیمین» با یک دادگاه آغاز می شود که بعد هم زندگی عادی آن دو از هم گسسته می شود(جدایی) و بعد نقش راضیه ظهور پیدا می کند. این زن ازجانب نادراستخدام می شود تا ازپدر او مراقبت نماید. فرق وفاصله بین او و زنش سیمین که درحال حاضر از او جدا زندگی می کند و کلفت خانه است، خیلی زیاد است، چه به لحاظ مذهبی وچه ازنظر اجتماعی. راضیه در یک محله فقیر نشین زندگی می کند و می خواهد با این درآمد وضع مال خانواده را بهبود ببخشد، وازاین کارش هم به شوهرمتعصب خود چیزی نمی گوید، برای راضیه وقتیکه باید شلوار پیرمرد مریض و فراموشکار را که خود را خیس کرده است، عوض کند، به لحاظ مذهبی این موضوع برای او خیلی هولناک می شود. نقش راضیه را خانم سارا بیات بازی می کند و با بازی خود دراین صحنه فیلم آن تنگایی را که درآن قرار گرفته است که ازیکسو بین دگم های مذهبی و همچنین تنگنای مالی را که مجبور از این کارشده و همچنین ترس از شوهرتندخویش را نشان می دهد. اگربفهمد که راضیه چنین کاری را کرده است، کتکش می زند.].


فقرو احتیاج خانواده کوچک را در چنین تنگایی قرار داده است- این سه موضوع خودش به تنهایی فیلم را برجسته کرده که البته درپرتو بازی عالی هنرپیشه ها بسیار درخشان می شود. ـ
دختر نادر ترمه( که با پدرش زندگی می کند) ازیکسو باهوش است وازسوی دیگر ظرفیت درک وضعیت(جدایی) بین پدر ومادر خود و مشکلات فکری نادر را دارد. فرهادی چه در نمایش نقش های سیمین که زن سرزنده وخود آگاهی است یا راضیه (ترس از مذهب واز شوهر و..) یا شوهر راضیه به شرایط روحی و روانی این شخصیت ها(اجتماعی) می پردازد و روابط و مناسبات آنان با یکدیگر را به نمایش می گذارد- که دراین صحنه ها قابلیت کارگردانی تیآتر در او به خوبی قابل مشهود است که به گونه ای نیز کارو توانمندی اصلی او بوده است. اما اصل مطلب، وآنچه که درصحنه های نمایشی در مکان ها ومحیط های مختلف دربسته ودرونی(دوخانواده) اتفاق افتند، صحنه های بسیارمتمرکز شده وقوی برای یک نمایش سینمایی(جلوی دوربین) هستند. به طورمثال نخستین صحنه فیلم «نادر وسیمین» که تماشاگر دربرابر یک دادگاه طلاق قرار می گیرد ودقایقی بعد خود را در کنارمشکلی حس میکند که راه حلی برای آن پیدا نشده است، بعد تماشاگر میهمان درآپارتمان ( محیط درونی) خانه نادرها یا سیمین هایی است که مرفه هستند(با هدف مشخصی این رفاه نشان داده می شود.) وبعد در درون خانه محقر راضیه وبعد درون محوطه و محیط تاریک اتاق ها اداری دادگاه واتاق هایی که نادر درآنها محاکمه می شود و مثل قهرمان رمان کافکا تحت فشار وعذاب وجدان است زیرا ازیکسو خود را در برابر یک کارخطا- سقط بچه راضیه ] مسؤل احساس می کند وعذاب وجدان شدیدی دارد وازسوی دیگر هم خود را مقصر نمی داند زیرا درابتدا راضیه مرتکب خطا شده وازپدراو مواظبت نکرده بوده است وبعد آن حادثه اتفاق افتاد .ـ


کارگردان( فرهادی) یک سلسله حوادث دردناک و لاینحل وپشت سرهم را که قدم به قدم بدترهم می شوند را به نمایش میگذارد. آدم با حیرت قضیه را دنبال می کند که چطور نادرکه یک انسان واقعا درست وصادقی است ولی بعد به خاطرسقط جنین راضیه به دادگاه احضار شده است وچگونه شوهر راضیه دربیرون دادگاه یقه او را میگیرد و ازشدت خشم با او گلاویز می شود و او را به دادگاه می کشاند تا محکوم بشود و در برابر عدالت قرار گیرد اما درجلسه دادگاه، قاضی خیلی دلخواهانه و درچند مرحله کوتاه به این دعوا رسیدگی وحکم شرعی میدهد. بی آنکه عمیقا (طبق مراحل قانونی) درباره آن تحقیق و فکر کند وحکم او برای شاکی دعوا-شوهرراضیه) نیز به معنای اجرای عدالت نیست ودراینجا ضعف قوه قضاییه یا سیستم ناعادلانه نشان داده می شود. ودراینجاست که فیلم فرهادی از چنین قدرتی برخوردار می شود ونشان میدهد که کاراکترها و فیگورهای تک به تک و فردی(هنرپیشه ها) ناگهان شکل کلی تری(تمامیت یک اجتماع) را به خود می گیرند وچگونه موضوع یا مدل:« جدایی نادراز سیمین» تنها یک نمونه و پژوهشی از عملکرد توتالیتاریسموس[یکه تازی حکومت مذهبی] موجود است. ازاینجاست که فیلم یک دریچه به سوی ایران وجامعه ایرانی می گشاید با توجهی که فیلم از پرسپکتیو درونی به آن نگاه می کند-ازاین رو این فیلم شانس بزرگی دارد که برای تماشگراروپایی که بعد از دیدن فیلم آن کشور را به گونه دیگری بشناسد وبهتر درک نماید. دریک چنین جامعه ای یک شکاف وجود دارد: بین کسانی که مذهبی هستند ودیگرانی که دریک چنین کشور مذهبی ای اما سکولارهستند و در زندگی شخصی خود به آن(دین و مذهب) کاری ندارند.ـ
این شکاف همچنین دوقشر فقیرو غنی جامعه را ازیکدیگر جدا می کند که بسیار هم واضح و درعین حال دردناک درفیلم فرهادی در وضعیت دوخانواده به نمایش گذاشته می شود. شاید این فیلم بالاترین کارایی کارگردان باشد. او بدون اغراق کردن دوگانگی های فرهنگی و اجتماعی و دنیای خاص شخصیت های فیلم را (طبقات واقشار) را نشان می دهد. به طور مثال درحالیکه راضیه مقنعه می زند و ازآن به عنوان یک ارزش وهویت مذهبی به شدت مراقبت می کند، برای سیمین اما شالی که به سر دارد، به عنوان یک وظیفه حجاب) مهم نیست وبه آن هم توجهی ندارد، همچنین به همراه دخترش نیزدر فیلم خیلی شیک ومدرن ظاهرمی شوند. به گونه ای که شال(حجاب) به سر دارد اما در رفتارش نشان می دهد که به آن اعتقادی ندارد واین موضوع وضعیت باقی مانده ازطبقه متوسط (بورژوازی/خرده بورژوازی شهری) ایرانی را نشان می دهد. اگرچه به ظاهر مذهبی اما عملا اینطور نیست و درفیلم فرهادی تصویر شفافی ازآن ارایه می گردد.ـ
پایان!ـ
سپتامبر 2011 برابر با شهریورماه 1390


اسامی وآدرس به لاتین
Von Frank Olbert


Kölner Stadt. Anzeiger
.14.Juli.2011
توضیح مترجم: این مقاله(نقد) پس از انتشار در روزنامه کلن اشتادانسایگه بسیار مورد توجه قرار گرفته بود و از جانب دوستی آلمانی به من داده شد واو باعلاقه نیز به دیدن فیلم رفته بود. متأسفانه من فرصت ترجمه مقاله را همزمان با نمایش فیلم پیدا نکردم. اما این مقاله ارزشمند را ترجمه کرده وآن را دراختیار شما قرار میدهم. ودراینترنت نیز ترجمه این مقاله را ندیدم. امیدوارم در این زمینه خطایی عمدی نباشد.ـ
چنین »جادوی حقیقت» مقاله دیگری درباره همین فیلم و نزدیک به همین نظرگاه نیز- از آندریاس کلیب


-Andres Klib


است و در روزنامه فرانکفورت الگماین انتشار یافته بود و دراینترنت قابل دسترسی است.ـ

Montag, 11. Juli 2011

اینترنت یک سلاح 3

ترجمه از ملیحه رهبری

اینترنت یک سلاح! (3)ـ


ازحملات اینترنتی تا جنگ سایبری
دراین جنگ بحث تعادل قوا بین دوطرف در ترساندن یکسان یکدیگر دربین نیست بلکه بحث برسر یک سرنوشت نامعلوم است زیرا جنگ اینترنتی برپایه بی ثباتی و تردید وانحصاری بودن وحقه بازی وهر فریبکاری ازهرنوع وقماشی می باشد. درتاریخ وقتی یک سلاح ساخته می شود، ندرتا پیش آمده است که برای جنگ به کارگرفته نشده باشد!ـ

قسمت سوم:ـ
چراغ های راهنمایی و رانندگی وآب آشامیدنی وکارت های بانکی وقطارهای شهری یا سراسری وغیرو...همه با اینترنت به هم متصل هستند ووقتی که همه به هم وابسته شده اند، می تواند ویروس همه را ازکار بیاندازد.ـ
ریچارد کلارک، ازمشاورین ضد تروریستی دردولت های کلینتون و بوش بوده است، قبل ازآنکه به عنوان پدرجنگ های اینترنتی آمریکا خوانده شود. وی اینطورمی گوید:«دراین زمینه یک سلسله توانایی های هست که نزدیک به سی کشورجهان ازآن برخوردارند تا با ویروس های مخرب مبارزه می کنند وارتش ها یا سیستم های امنیتی آنها با این موضوع سروکار دارند. یعنی می توانند برای اینترنت سایرکشورها مشکلاتی ایجاد کنند. می توانند درسیستم ارتباطات اختلال ایجاد کنند یا درسیستم برق شبکه سراسری و قطار یا هواپیمایی اختلالات چنان جدی ای ایجاد کنند که هواپیماها قادر به پرواز نباشند. یا درسیستم بانکی نفوذ کنند و پول ازیک کنتور به کنتورو به کشور دیگر منتقل کنند. یا بورس را دستکاری کنند. در2003 پرزیدنت بوش اجازه نداد که به سیستم بانکی تعدی شود. به دلیل اینکه اگریکبار اتفاق بیافتد دیگربه سیستم بانکی نمی توان اعتمادی کرد. با آنکه ما می توانیم اما اینکار را انجام نمی دهیم. نکته جالب درجنگ سایبری این است که خیلی آن را اصلا نمی فهمند که جنگ سایبری موضوع تخیلی وساختگی نیست بلکه اگربخواهد این جنگ درجایی شروع شود واقعی است وتخیلی نیست و نتایج فاجعه باری به بار می آورد. فرضا قطار را بر روی ریل میخکوب کند. یا به انفجاری منجر شود همانگونه که سال گذشته(2010) درکالیفرنیا یک مشکل وخطای اینترنتی انفجار درلوله های گاز را موجب شد. 48 خانه درآتش سوختند و چهاریا پنج نفر هم کشته شدند. یعنی که می تواند یک اتفاق وخطا یا یک دستکاری موجب چنین تلفاتی گردد که باید همچنین توجه داشت چنین تهدیدی نیز وجود دارد که کسی عمدا بخواهد سوء استفاده از این امر بکند. »ـ
به این لیست باید سقوط هواپیماها را نیز اضافه نمود. درسال 2008دراسپانیا یک هواپیما سقوط کرد که به دلیل وجود یک ویروس خیلی ساده درکامپیوترهای برج کنترل بود که نتوانست هواپیما را شناسایی کند.ـ
آمریکایی ها را بیش ازهرچیزدیگری اختلال درسیستم برق است که نگرانش کرده است زیرا همه چیز به برق وابسته است وتمام این سیستم از ترانسفورماتورها تا کابل های برق و... همه به سیستم کامپیوتری وصل است ؛ زیرا از این طریق- کنترل شبانه روزی وحفاظت ونگهبانی وبازدهی بهتری میسراست که این کنترل توسط سازمان اف ایی آرسی FERC انجام می گیرد. ولی ماه هاست مدیریت اداره برق آقای جان مک کلند ـ از وجود جدی خطرات سایبری دراداره برق اظهارنگرانی می کند.ـ
او درگفتگویی با ما از روی نقشه چنین توضیح می دهد: درآمریکا سه سیستم برق سراسری وجود دارد. یکی از این سیستم ها درشرق است ودراین سیستم، همزمان تولید برق ومصرف آن به یکدیگروصل هستند. بعد این سیستم به تکزاس وغرب ...وصل می گردد اگریک حمله سایبری خوب طراحی شود می تواند نه تنها ازیک ژنراتور به دیگری منتقل شود بلکه همزمان تعداد زیادی ژنراتور آلوده به ویروس شوند که بعد ضایعات جدی خواهد داشت. اگر حملات سایبری جدی باشد که ماه ها طول خواهد کشید تا ضایعات آن برطرف شود ومنابع تولید برق ودستگاه های خراب شده تعویض گردند واگرضایعات کوچک باشد تا چند روز وقت نیاز خواهد داشت.»ـ
یک قطع برق جدی دریک منطقه، عواقب سیاسی،اجتماعی واقتصادی وانسانی وتلفات فاجعه باری خواهد داشت. تلفن ها کارنخواهند کرد. اتومات های بانکی کارنخواهند کرد وبیمارستان ها وترانسپورت وآمریکا متوقف خواهد شد. درآگوست 2003 در نیویورک یک نمونه کوچکی ازاختلال درسیستم برق ده میلیارد دلارخرج برداشت. به همین دلیل مسؤلین را برآن داشت که تدابیرامنیتی برای سیستم برق برنامه ریزی کنند.ـ
نظراستوارت بیکرـ کارشناس امنیتی: من فکر می کنم که سیستم کنترل امنیتی بسیاری ازبخش های صنعتی هنوز توسط حملات سایبری تست نشده اند. اینکه چرا ما ازاینترنت استفاده می کنیم به دلیل سهولت امر ارتباطات است و به دلیل کم هزینه بودن آن است. اگرکارخانه ای بخواهد جدا از شبکه سراسری با اینترنت تمام کارهایش را خودش انجام دهد؛ خیلی گران تمام خواهد شد.ـ
ریچارد کلارک: کسانی که سوار قطار یا مترو می شوند، نمی دانند که به اینترنت وصل شده اند. آن کارخانه یا مؤسسه به اینترنت واینترنت هم به شبکه برق سراسری وصل هستند. مردم نمی توانند بفهمند که کدام وسیله ای درشبکه سایبری قرار دارد. فی المثل یک ساختمان بزرگ اداری می تواند حتی آسانسورهایش به سایبر وصل باشد که آدم ها با خیال راحت سوارآن می شوند. اگرمؤسسه متوجه خطریا مشکلی درکامپیوترها شود، هشدار داده می شود وآسانسورها متوقف می گردند.»ـ
درحال حاضرنیز درآمریکا بحران اقتصادی وجود دارد، درچنین شرایطی برای کیفیت سیستم برق وامنیت آن نمی توان خیلی خرج کرد واین همان نقطه ضعف است که می تواند مورد استفاده دشمن قرار گیرد.ـ
استوارت بیکر: درمورد خطربرق هرکشوری به این فکرمی کند که ازطریق کدام دشمن یا کشور می تواند یا ممکن است که به من حمله شود واگراین کشور ویروس بفرستد، راه چاره ای باقی نمی ماند جزآنکه متقابلا ما هم سیستم برق آن را مورد حمله قرار دهیم. وقتی ما از مقامات نظامی ـ امنیتی پرسیدیم که چه کشوری می تواند چنین نگرانی هایی را برای آمریکا ایجاد کند، پاسخ اکثریت این بود:«چین!»ـ
چین کشوری که به عنوان یک دشمن موجبات نگرانی آمریکایی هاست. چینی ها معتقدند که با امکاناتی که درزمینه جنگ سایبری دراختیار دارند تا2050 برنده نهایی این جنگ خواهند شد. تنش زمانی بالا گرفت که درآپریل سال 2009 به گونه ناشناس اطلاعاتی داده شد که چین بعنوان هشدار درسیستم برق آمریکا ویروس معرفی(وارد) کرده است. درماه آگوست(اوت) 2010 مسؤلین آمریکایی چین را متهم کردند که درپشت یک برنامه مفصل ارسال ویروس-هکرها) هستند(مخفی شده اند) که می تواند برای ادارات دولتی و صاحبان صنایع ضایعات داشته باشد.ـ
خانم کلینتون دراین زمینه موضعگیری کرد وگفت: «ایالات متحده آمریکا از شبکه اینترنتی خود حفاظت خواهد کرد وکسانی که مزاحم گردش اطلاعات آزاد در جامعه ما یا دیگرجوامع شوند، این یک تهدید برای اقتصاد ودولت ما میباشد ودرصورتیکه مردم جوامع مدنی ما یا اشخاص را مورد حملات سایبری قرار دهند با عواقب آن روبه رو شده وخفت بین المللی را احساس خواهند کرد»ـ.
استوارت بیکر: تا به حال هیچکس به طور رسمی با چینی ها صحبت نکرده است که این راه و روش مخرب درست نیست وتمامش کنید. فقط آمریکا هدف چین نیست بلکه آنها رهبربودیست ها یعنی دالایی لاما را هم از این طریق تعقیب می کردند وهمچنین درکامپیوترهای حدود صد کشوردیگر نیز سعی کرده اند وارد شوند. به طور مثال برنامه چینی درکامپیوترهای فرانسوی وآلمانی وانگلیسی وناتو پیدا شد. این یک وضعیت پیچیده ای است که چینی ها آن را ایجاد کرده اند. البته هردو طرف جاسوسی اینترنتی دارند اما تفاوت دراین است که آمریکا جاسوسی اقتصادی ندارد وسؤال این است که چینی ها دنبال چی هستند که ازما به دست بیآورند؟ جاسوسی درزمینه سلاح های پیشرفته، امری نو نیست و سالیان سال است که وجود دارد وامروزه یک جت پیشرفته جنگی مثل اف 35 آمریکایی چیزی نیست که نادیده گرفته شود.ـ
ریچارد کلارک: مشخص است که جاسوس های اینترنتی به دنبال دزدیدن همه نوع اطلاعات نظامی وسلاح های پیشرفته هستند وبدون شک خیلی ها را دزدیده اند وحتی ممکن است که اطلاعات جت های اف35 را هم! این دستگاه های بسیارپیچیده نظامی گاه ازدهها میلیون کد تشکیل شده اند و یک جت پیشرفته جنگی یا یک هواپیمای ایربوس وسیله ای است ساخته شده ازانبوهی کامپیوتر که بدون آنها هم نمی تواند پروار کند. تصورکنید که مثلا یک جت جنگی اف 35 ازفرازآسمان یک کشوری بگذرد ویک هواپیمای دفاعی آن کشوربلند شود وآن را تعقیب کند اما به جای آنکه یک راکت بفرستد، پیامی برای کامپیوترهای آن جت بفرستد که ازاین طریق می تواند موتور را ازکار بیاندازد وموجب سقوط آن شود. به نظرمن این امر نه فیلم تخیلی است ونه ایده ای احمقانه ودیوانه وار، بلکه امری ممکن است.ـ

جنگ اینترنتی بین آمریکا وچین چه سمت وسو وگستره ای را دنبال می کند؟
مناسبات وارتباطات درسیستم اقتصاد جهانی امروزه چنان به هم پیوند خورده است که معلوم نیست چرا چین می خواهد یا علاقمند است که اقتصاد آمریکا را تحت فشارقراردهد واساسا چه هدف واقعی را ازاین طریق دنبال می کند وچه رابطه ای چین با اینترنت دارد؟
ما این سؤالات را با یکی ازبرجسته ترین روزنامه نگاران چینی در میان می گذاریم که به خوبی ازبازی(کارهای محرمانه) قدرت درچین باخبراست.ـ
آقای داونگ ایکسانگ:رهبری چین ازاینترنت به عنوان وسیله ای درخدمت قدرت استفاده می کند واینطور می فهمند که می توان ازآن به عنوان سلاح استفاده کرد زیرا می توان با تکنولوژی ای پیشرفته و ازطریق آن میتوان اخبارواطلاعات را دزدید.اما آنها ترس هم دارند که اینترنت خطرجدی ای برای آنها نیز بشود.آنها می ترسند که اینترنت وسیله ای برای سازماندهی مردم درداخل کشور باشد واینترنت یک وسیله خیلی عالی برای سازماندهی کردن مخالفان است. نگاه کنید به تأثیرات فیس بوک درسازماندهی مردم درانقلابات اخیردرجهان عرب. دولت چین بودجه سال آینده را به تصویب رسانده است و برای سال جاری بودجه پلیس وامنیت داخلی را که تصویب کرده است بالاتر از بودجه ارتش است. این بودجه خودش همه حرف ها را می زند!»ـ
امروزه درچین شمارکسانی که ازاینترنت استفاده می کنند خیلی بالاتر ازشمارکسانی است که درآمریکاست. برخلاف تصورچینی ها دریک جنگ سایبری چین بیش ازآنچه که به دست آورد؛ ازدست خواهد داد.ـ
به نظر می رسد که فضای یک جنگ سرد اینترنتی جهانی وجود دارد با سربازان مسلح دیجیتال که ازصلح دفاع می کنند. به نظرمی رسد که دربرابرخطرات وضایعاتی که جنگ اینترنتی می تواند ایجاد کند؛ ضد ویروس تنها وسیله دفاعی باشد.که امروزه بسیاری از کشورها آن را به کار می گیرند ولی به قیمت خیلی گران. درحالیکه تولید ویروسی بسیارخطرناک، چندان گران نیست.ـ
ریچارد بیکر:کارشناسان نظامی که دراین زمینه کارمی کنند معتقدند که دراین میدان جنگ سایبری وقتی ویروس فرستاده شود؛ چنین مزیتی دارد که فرستنده آن امکانات زیادی دارد اما کسی که بخواهد آن را متوقف کند؛ کارچندان راحتی نیست و برایش گران تمام می شود. ما درحال حاضرامکانات چندانی نداریم که این امر را متوقف کنیم ولی ضد سایبرهای جاسوسی که روزانه ارسال می شوند؛ موفق هستند وکسی نمی تواند آن را متوقف کند. اگرما نتوانیم حملات وجنگ سایبری را متوقف کنیم چگونه می توانیم مانع ازتوقف دزدیدن و جاسوسی از اسناد ومدارک باشیم. فرق وفاصله بین جنگ سایبری وجنگ جاسوسی ازمدارک چند کلیک بیشتر نیست.»ـ
چگونه می توانیم دفاع کنیم وقتیکه دفاع نیزقابل خنثی شدن است وچگونه می توانیم حملات دشمن را متوقف کنیم؟ چگونه می توانیم برای این جنگ نویین وگمراه کننده یک استراتژی خلق کنیم.ـ
پنتاگون به آقای مارتین لی بیکی مأموریت داده است که این کار را انجام دهد. او درگذشته طراح استراتژیکی علیه جنگ هسته ای بوده است. خیلی عجیب نیست زیرا خطرات این جنگ اینترنتی درسالهای آینده به همان حساسیت بمب اتمی ودیگرسلاح های کشتارجمعی خواهد شد.ـ
آقای مارتین لی بیکی: یکی ازپایه ای ترین ویا اولیه ترین تضادها دراینجاست که معلوم نیست چه کسی ویروس را فرستاده است تا متقابلا به او حمله کنی وهیچوقت نمی توانی صددرصد مطمین باشی که درست تشخیص داده ای. مثلا تو به دو هدف مشکوک می شوی وحمله می کنی وازاین لحظه به بعد دو تا دشمن برای خودت درست کرده ای به طور مثال آیا ما می خواهیم تمام سیستم برق درپکن را از کار بیاندازیم اگرجواب به این سؤال درحرف بله است، جواب عملی را نمیتوان قاطعانه داد زیرا نقاط آسیب پذیرسیستم را خوب نمیشناسیم. به همین دلیل نیاز است که خیلی عاقلانه دراین باره فکر شود، پیش ازآنکه جواب ما مثبت باشد.»ـ
دراین جنگ بحث تعادل قدرت بین دوطرف در ترساندن یکسان یکدیگر دربین نیست بلکه بحث برسر یک سرنوشت نامعلوم است زیرا جنگ اینترنتی برپایه بی ثباتی و تردید وانحصاری بودن وحقه بازی وفریبکاری ازهرنوع وقماشی می باشد.ـ
شاید به دلیل پرهیزکردن ازاینهمه ناامنی بود که درپایان سال 2010 روس ها که خودشان اولین جنگ اینترنتی علیه ایسلند را شروع کرده بودند، خواهان برگزاری جلسه ای جهانی برای مذاکره دراین زمینه شدند که این نشاندهنده ترس بزرگ خود روسیه بود. بسیاری ازکشورهای بزرگ وسازمان ملل متحد وژنرال های روسی وناتو دراین جلسه حضور داشتند ودر زمینه های امنیتی گفتگوهای مثبت ومفیدی انجام گرفت بااین حال از بستن پیمان های دوجانبه امنیتی فاصله دارند. درتاریخ وقتی یک سلاح ساخته می شود، ندرتا پیش آمده است که برای جنگ به کارگرفته نشده باشد!ـ
ریچارکلارک: کشورهایی مثل ایران یا کره شمالی هیچ چیز ندارند که از دست بدهند زیرا درسیستم اقتصاد جهانی هیچ سرمایه گذاری ندارند یا یک سازمان تروریستی هم همچنین. اما اگریک روزی یک سازمان خرابکاری درتوانمندی ای قرار بگیرد که بخواهد به سیستم اقتصادی آمریکا با جنگ سایبری حمله کند، خواهد توانست. البته آنها دانش آن را ندارند اما هکرهای ماهری دراروپای شرقی هستند که می توانند به آنها پول بدهند که اینکار را برایشان انجام دهند. سناریوهای مختلفی را می توان تصور کرد امابالآخره قادرنخواهند بود. فی المثل القاعده هشدارداده است که سیستم اقتصادی آمریکا را با جنگ سایبری مورد حمله قرار خواهد داد. شاید بتوانند زیرا افراد باهوشی دراختیار دارند، به همین دلیل ما سیستم دفاعی خود را به اندازه کافی قوی خواهیم کرد.»ـ
جنگ اینترنتی که وجود دارد، برای همه ما به نوعی اسباب نگرانی است. اینترنت این وسیله بی نظیروعالی که درزمینه ارتباطات وآزادی ها و دانش دراختیارهمه است، به دلیل اینهمه خطراتش یک وسیله نظامی می شود. درآمریکا و درپنتاگون ودربخش هایی از آن مسؤلیت کنترل اینترنت شخصی، حتی ارتباطات آن وجود دارد تا ازخطرهای اینترنتی ممانعت به عمل آید که اعتراضات شدیدی را موجب شد. ـ
اما جای نگرانی نیست زیرا آقای اوباما درنطق خود دراین زمینه اطمینان دادند وگفتند:« بگذارید که به گونه ای کاملا روشن بیان کنم که ما چه عملی را انجام نخواهیم داد؛ پیگیری ما ازامنیت سایبری، تکرارمی کنم که شامل نظارت برشبکه خصوصی یا ارتباطات بین اللملی افراد نیست ما محافظت ومراقبت می کنیم که زندگی شخصی وحقوق شهروندان که یکی ازارزش های ما آمریکایی هاست، حفظ شود.»ـ
اینترنت با جنگ سایبری درحیطه جنگ های سیاسی وارد شده است، مورد پسند ما باشد یا نباشد، به آن عادت می کنیم!ـ
این گزارشی ازحملات اینترنتی تا جنگ سایبری بود اما بحث مفصل دیگری نیز حول جرم های اینترنتی ووجود دزدان اینترنتی وهکرها و همزمان وجود افراد متخصص یا نابغه به ویژه جوانانی است که درخدمت اینکارهستند و به آن مشغول هستند وگاه به خاطرافکارآنارشیستی یا ماجراجویانه خود یا شاید هم به دلیل ایدیولوژیک، دست به این کارها می زنند وهمچنین درکشورهایی مثل روسیه یا فرانسه یا آلمان افراد یا گروه های استخدام شده ای هستند که به طورگروهی کارمی کنند و درخدمت دستگاه های دولتی یا شخصی درجهت مقابله با خطرات اینترنتی یا جنگ های سایبری هستند وخیلی هم موفق هستند. درتمام کشورها نیزدرهردوسوی طیف- این افراد وجود دارند که اینهم خود مبحث قابل توجهی می باشد.ـ
پایان!ـ
ماه یونی(تیرماه) 2011(1389)
اسامی:ـ

Richard Clarke (1)
Ehemaliger Amerikanischer Anti Tror Berater
James lewis (2)
Forsche r am Zentrum für strategische und Internationale Studien CSIS
John Mc Cland -Richard
Director FERC
Dong Xiang
Journalist, NTD TV

منبع:

Dokumentation von Antone Vitkins
Vom Digitalangriff zum Cyberkrieg
arte. Frankeich 2011



Sonntag, 3. Juli 2011

اینترنت یک سلاح 2

ترجمه از ملیحه رهبری
اینترنت یک سلاح! (2)ـ



ازحملات اینترنتی تا جنگ سایبری
چهاردیواری ساختمانی که ازآنجا این مبارزه برنامه ریزی می شود، مکانی به شدت محافظت شده درواشنگتن است وتولیدکنندگان برنامه های ضد ویروسی دراینجا مستقرهستند. این مکان روزانه نُه میلیارد ارتباطات اینترنتی را کنترل می کند. درهر دو دقیقه یک ویروس جدید ارسال می شود که درزمینه اختلالات مالی ویروس می فرستند یا دزدان اطلاعاتی هستند. در13 یولی(جولای) 2010درصفحه مانیتوریک ویروس نو ظهور کرد.ـ
آقای وارویک وب که تحلیلگرامنیتی شرکت زیمونته است ،می گوید: درابتدا یک ویروس خیلی خوب برنامه ریزی شده به نظرمی رسید که در سیستم ویندوز وارد شده بود.درتمام جهان هزاران کامپیوتربه آن آلود شده بودند. یک ویروس کوچک اما پیچیده ای بود. مثل همیشه وقتیکه یک ویروس جدید ظاهر می شود یک نام هم پیدا می کند. نام این استوكس نت بود که هزاران کامپیوتر را آلوده کرده بود. این تعداد خیلی زیاد نیست اما چنان پیچیده بود که به مدت ماه ها بود که درحال عمل کردن بود، بدون آنکه شناسایی شود.ـ
لارنت هزلاوت مدیربخش امنیتی زیمنس: درمرحله نخست تمرکز ما براین موضوع بود که این ویروس ازکجاست وتا کجا را گرفته است؟ دربررسی مشاهده کردیم که یک چیزخیلی خاصی است که تا به حال دیده نشده بود؛ استوكس نت می تواند به طور همزمان ازچهارآسیب پذیری برای دسترسی به شبکه های رایانه ای استفاده کند و پیش ازاین دیده نشده بود که یک ویروس به طور همزمان ازچهارآسیب پذیری اصلاح نشده ، استفاده کند. هیچوقت!»ـ

همزمان درروسیه یک شرکت خصوصی ضد ویروس نیزتلاش می کرد تا بفهمد که این ویروس چیست وچه اتفاقی افتاده است. یکی ازکارشناسان روسی که از15 سالگی وارد این کارشده بود وتجربه داشت، ازطریق این شرکت به کارگرفته شد تا هزاران مورد کامپیوترهای آلوده را ویروس زدایی کند.ـ
آلکس گوستاو- اینفورماتیک درشرکت کاسپرسکی ـ می گوید: صادقانه بگویم پیچیده ترین ویروسی است که دیده ام ودرعرض بیست سال گذشته وجود نداشته وبه وسیله کد به کامپیوترما وارد شده است ویک کارخیلی عالی هِکا با پیش زمینه های صنعتی بوده که به نظرم یک تیم پنج یا شش نفره ازهِکا و مهندسین بوده اند که ممکن است ارتشی یا هم عادی بوده باشند. نمی توان آن را دانست.»ـ
درابتدای ماه آگوست مهندسین توانستند مشخص کنند که این ویروس ساخته شده است تا یک نرم افزار ساخته زیمنس را کنترل کند خیلی عجیب بود که این ویروس برای یک موضوع کاری برنامه ریزی شده بود و درتجزیه وتحلیل ویروس این سؤال مطرح بود که به چه منظوری برنامه ریزی شده است وازکجا آمده است؟
آقای لارنت هزلاور: باید مبداء ویروس شناسایی می شد. یک چیزعجیبی کشف شد که این ویروس کنتاکت وارتباط با دنیای خارج وبا جایی داشت. اطلاعات می فرستاد وخود را هم به روز می کرد وازطریق سایبربه دانمارک ومالزی وصل می شد. ارتباطات اینترنتی این دو منطقه را تحت کنترل گرفتیم وبعد متوجه شدیم که آلودگی ویروس ازایران برمی گردد. 60% ازکامپیوترهای آلوده شده مربوط به کامپیوترهای ایران بودند.»ـ
دراینجا کار تحقیق تقریبا پایان می یابد. یک ویروس برای ایران درنظرگرفته وفرستاده شده بود که به طورناشناس وارد نرم افزارها می شود و سرانجام مسؤلین ایرانی در26 سپتامبر اعلام کردند که اخیرا یک بدافزارخطرناک به نام کرم استوکس نت با اهدافی خاص نیروگاه های اتمی ایران را مورد هدف قرار داده است. ويروس مذكور فقط رايانه‌هاي شخصي را آلوده ساخته است و به مراكز هسته‌اي آسيب‌ نرسانده است.ـ
بنا به اظهارات رسمي، حدود 60 هزار رايانه در ايران تحت تأثير قرار گرفته‌اند. هدف كرم مذكور شبكة صنعتي است واگر سيستم صنعتي، مثلاً يك مركز اتمي باشد، كرم مذكور مي‌تواند سيستم كنترل را مختل سازد و يا آن را تحت اختيار قرار دهد.ـ
برنامه اتمی ایرانی ها به گونه حساسی زیر نظرجامعه بین المللی بود ومقامات ایرانی هیچ راهی نداشتند جزآنکه اقرار کنند که سیستم های تولید سانتیفوژ آنها درنطنز که به شدت درتلاش برای تولید آن بودند؛ به وسیله یک ویروس خطرناک ازکار افتاده است. ـ
آقای مارتین لی بلیک: ویروس طوری برنامه ریزی شده بودکه ابتدا درسیستم های عمومی تر واردشد و ویروس حتی قادر بود که ماه ها بخوابد به گونه ای که اصلا مشخص نشود که کامپیوترمذکور آلوده به ویروس است ویا وجود دارد وبعد توسط کارت ذخیره کردن اطلاعات می توانست وارد کامپیوتروسیستم مورد نظر شود که درایران اینطور اتفاق افتاد. خیلی ازشرکت هایی که با ایران رابطه داشتند وحتی به خاطرموضوعات اتمی نبود،آلوده شدند و باید پول زیاد ووقت زیاد صرف می کردند تا سیستم های آلوده خود راویروس زدایی کنند.ـ
آقای نیکولاس آرپاقیان مربی درمدرسه نظامی پاریس:درایران چند ماه طول کشید تا یکنفرآگاهانه یا ناآگاهانه توسط یک کارت ذخیره اطلاعات- این ویروس را که قبلا درکامپیوترهای عمومی وارد شده اما خوابیده بود را وارد کامپیوترهای نیروگاه اتمی کند که درارتباط با غنی سازی اورانیوم بودند.این موضوع حتما عمدی وبه منظورخرابکاری نبوده است درفرانسه هم در وزارت دفاع به همین طریق وازطریق کارت، ویروس وارد کامپیوترها شد. با آنکه استفاده ازکارت ممنوع می باشد اما به خاطرراحتی کارآن فرد این را انجام داده بود. این کارت ها چنان متداول هستند که استفاده ازآنها درهمه جا خیلی عادی است.»ـ
بنا به تخمینات وحدسیات دوسال راه بود تا ایران به بمب اتمی دسترسی پیدا کند که یک کارت آلوده به ویروس توانست تمام سیستم غنی سازی اورانیوم ایران را مختل کند وایران را ناچاراز توقف کارغنی سازی نماید و احتمالا کاریک حمله نظامی اسراییل به ایران را به تأخیر انداخت.ـ
اما این همه مطلب نیست. زیرا قضیه ابعاد روحی وروانی و پیآمدهای آن را به دنبال دارد ووقتیکه کارتولید شده هزاران سانتیفوژ ناگهان ازبین می رود، این پیام مهم سیاسی را هم داشت که هرگاه بخواهیم می توانیم، بازحمله کنیم؛ بدون آنکه بفهیمد یا بتوانید بدانید، چه کشوری اینکار را انجام داده است؟ اما یک بعد دیگرقضیه نیزاین است که بهیچوجه ایران نمیتواند بفهمد که صد درصد این ویروس را زدوده است چون می توانند به ظاهرماشین ها نرمال کارکنند.ـ
نظرات کارشناس مارتین لبیکی: این ویروس که می تواند فرم خود را عوض نیزبکند شاید هنوز تمام قدرت تخریبی خود را نشان نداده باشد.»ـ
کسانی که آن راخلق کرده اند، خوب خودشان را پنهان کرده اند تا امروزهیچکس خود را مسؤل این امرمعرفی نکرده است.ـ
جیمزلویس ـ کارشناس: تنها چهاریا پنج کشوردرجهان قدرت تولید چنین ویروسی را دارند ویکی ازآنها آمریکاست اما هیچ مدرک وسندی موجود نیست. روس ها وچینی ها هم می توانند اما مدرکی نیست.»ـ
شایعات روزنامه ها متوجه اسراییل بود که باز هم معلوم نیست واین جنگ برخلاف جنگ کلاسیک است که دشمن را می بینی ومی شناسی اما دراین جنگ دشمن پشت پرده حجاب است.ـ
درهمه جای دنیا ارتش ها خود را برای این نوع جدید جنگ نیزآماده می کنند. درآمریکا که پیشقراول است ، درکادر امنیت ملی، سازمانی به نام اس ان ای دراین زمینه کارمی کند ویک بودجه سی میلیارد دلاری برای پنج سال آینده ومبارزه با جنگ اینترنتی وسایبری در نظرگرفته شده است.درانگلیس وآلمان و فرانسه وچین هم مراکزی برای مقابله با ویروس وجود دارند.ـ
جنگ سایبری ازحالا شروع شده است. میدان این جنگ جامعه مدرن ماست واین باعث نگرانی است وبیش ازهمه آمریکایی ها که اینترنت را کشف کرده اند وسی درصد اقتصادشان به این تکثولوژی وابسته است. دریک جلسه مربوط به سنای آمریکا این موضوع مربوط به ایران مورد بررسی قرار می گیرد. که چگونه تنها از طریق یک کارت کوچک آلوده می تواند ویروسی از طریق تأثیرات مخرب جدی درنیروگاه های اتمی و خوب محافظت شده ایران(مقاومت دربرابر بمباران) به وجود آورده باشد، این یک امرقابل توجهی است که خیلی از تصمیات را عوض می کند.»ـ
یک ویروس خصمانه می تواند چه چیزهایی را شامل شود ونابود کند؟
آقای اوباما هم اعلان خطر می کند. ما به طور روزانه دراین جهان درمعرض تهدیدات وخطرات سایبری هستیم. به وسیله اینترنت خیلی پیش ازگذشته دریک شبکه قرارگرفته ایم. واین طنزی درعصر اطلاعات است که تکنولويژی که درخدمت ماست تا ما را درمسیرپیشرفت کمک کند، همانگونه درخدمت کسانی می تواند قرار گیرد که درصدد نابود کردن این پیشرفت هستند. به زودی زیرساخت های دیجیتال ازکامپیوترها وشبکه هایی که ما به آن وابسته هستیم ازآنها چنان مراقبت خواهد شد که به مثابه فراورده های(ثروت) حیاتی ملی باشند.»ـ
چراغ های راهنمایی و رانندگی وآب آشامیدنی وکارت های بانکی وقطارهای شهری یا سراسری وغیرو...همه ازطریق اینترنت به هم متصل هستند ووقتی که همه به هم وابسته شده اند، می تواند ویروس همه را ازکار بیاندازد. ـ
ریچارد کلارک، ازمشاورین ضد تروریستی دردولت های کلینتون و بوش بوده است، قبل ازآنکه به عنوان پدرجنگ های اینترنتی آمریکا شود. اینطورمی گوید: دراین زمینه یک سلسله توانایی های هست که نزدیک به سی کشورجهان ازآن برخوردارند تا با ویروس های مخرب مبارزه می کنند وارتش ها یا سیستم های امنیتی آنها با این موضوع سروکار دارند. یعنی آنها نیزمی توانند برای اینترنت سایرکشورها مشکلاتی ایجاد کنند. می توانند درسیستم ارتباطات یک کشور اختلال ایجاد کنند یا درسیستم برق شبکه سراسری و قطار یا هواپیمایی اختلالات چنان جدی ای ایجاد کنند که هواپیماها قادر به بلند شدن از زمین نباشند. یا درسیستم بانکی نفوذ کنند و پول ازیک کنتور به کنتورو به کشور دیگر منتقل کنند. یا بورس را دستکاری کنند. در2003 پرزیدنت بوش اجازه نداد که به سیستم بانکی تعدی شود. به دلیل اینکه اگریکبار اتفاق بیافتد دیگربه سیستم بانکی نمی توان اعتمادی کرد. با آنکه ما می توانیم اما اینکار را انجام نمی دهیم. نکته جالب درجنگ سایبری این است که خیلی آن را اصلا نمی فهمند که جنگ سایبری موضوع تخیلی وساختگی نیست بلکه اگربخواهد این جنگ درجایی شروع شود واقعی است وتخیلی نیست و نتایج فاجعه باری به بار می آورد. فرضا قطار را بر روی ریل میخکوب کند. یا به انفجاری منجر شود همانگونه که سال گذشته(2010) درکالیفرنیا یک مشکل وخطای اینترنتی انفجار درلوله های گاز را موجب شد. 48 خانه درآتش سوختند و چهاریا پنج نفر هم کشته شدند. یعنی که می تواند یک اتفاق وخطا یا یک دستکاری موجب چنین تلفاتی گردد که باید همچنین توجه داشت چنین تهدیدی نیز وجود دارد که کسی عمدا بخواهد سوء استفاده از این امر بکند. »ـ
به این لیست باید سقوط هواپیماها را نیز اضافه نمود. درسال 2008دراسپانیا یک هواپیما سقوط کرد که به دلیل وجود یک ویروس خیلی ساده درکامپیوترهای برج کنترل بود که نتوانست هواپیما را شناسایی کند.ـ
آمریکایی ها را بیش ازهرچیز دیگری اختلال درسیستم برق است که نگرانش کرده است زیرا همه چیز به برق وابسته است وتمام این سیستم از ترانسفورماتورها تا کابل های برق و... همه به سیستم کامپیوتری وصل است ؛ زیرا از این طریق کنترل شبانه روزی وحفاظت ونگهبانی وبازدهی بهتر ازآن میسراست که توسط سازمان اف ایی آرسی انجام می گیرد. وماه هاست مدیریت اداره برق آقای جان مک کلند ـ از وجود جدی خطرات سایبری دراداره برق اظهارنگرانی می کند. او دراتاق خود برای ما از روی نقشه چنین توضیح می دهد: درآمریکا سه سیستم برق سراسری وجود دارد. یکی از این سیستم ها درشرق است ودراین سیستم، همزمان تولید برق ومصرف آن به یکدیگروصل هستند. بعد این سیستم به تکزاس وغرب ...وصل می گردد اگریک حمله سایبری خوب طراحی شود می تواند نه تنها ازیک ژنراتور به دیگری منتقل شود بلکه همزمان تعداد زیادی ژنراتور آلوده به ویروس شوند که بعد ضایعات جدی خواهد داشت. اگر حملات سایبری جدی باشد که ماه ها طول خواهد کشید تا ضایعات آن برطرف شود ومنابع تولید برق ودستگاه های خراب شده تعویض گردند واگرضایعات کوچک باشد تا چند روز وقت نیاز خواهد داشت.»ـ
ادامه دارد...ـ
ماه یولی(تیرماه) 2011(1389)ـ
اسامی:ـ
Richard Clarke (1)
Ehemaliger Amerikanischer Anti Tror Berater
James lewis (2)
Forsche r am Zentrum für strategische und Internationale Studien CSIS
(4)WarwichWebb
Sicherheit Analyst bei Symontee
Nicolas Arpagian
Lehrerqn der paeiser Millitärschule

منبع:

Dokumentation von Antone Vitkins
Vom Digitalangriff zum Cyberkrieg
Arte. Frankeich 2011

Dienstag, 28. Juni 2011

اینترنت یک سلاح 1

ترجمه از ملیحه رهبری
گزارشی ازآنتونی ویت کین


اینترنت یک سلاح(1)!ـ


ازحملات اینترنتی تا جنگ سایبری
برخی ازمتخصصین، اینترنت را ازحالا یک ابزاری درخدمت جنگ می دانند تا حدی که جانشینی برای حملات هوایی وناوجنگی یاامکانات دفاعی دشمن نیروهای زمینی می تواند باشد و حتی قدرت تخریبی آن به عنوان یک ابزارنابود کننده مثل بمب اتمی است؛ زمانیکه هدف ومقصود ازکارانداختن کلیه امکانات دفاعی دشمن باشد.ـ
قسمت اول
آب وبرق و قطارها ومترو وبانک ودیگراطلاعات... وکلاً زیرساخت های حیاتی ملی کشورها، امروزه هیچکدام بدون اینترنت عمل نمی کنند. خوب یا بد بستگی به نقطه آغاز ماجرا دارد. اما برخی نقش شیطان را براین دیوار می کشند و نسبت به یک سناریوی وحشتناک هشدار می دهند به دلیل اینکه تمام این سیستم ماشینی درزمانی کوتاه چنان پیچیده شده است که به زودی تنها چند نابغه کامپیوتری قادر به کنترل آن خواهند بود. حالا چه اتفاقی خواهد افتاد اگراین محدودیت را به امورسیاسی پیوند بزنید و اگرفرضا موضوع وابستگی های ایدیولوژیکی این افراد پیش بیاید وآنوقت این قدرت به گونه کورعمل خواهد کرد یا مثلا ازطریق فلان دیکتاتوربزرگ به عنوان ابزار جنگی مورد استفاده قرارگیرد دراین حالت آیا باید به طورجدی نگران شویم. درگزارش زیر شامل تحقیقات وهمچنین گفتگو با افراد مسؤل وکارشناسان دراین زمینه است اما داوری از این قضیه را به خود شما واگذار می کنیم.


آیا می دانید که برخی ازمتخصصین، اینترنت را ازحالا یک ابزاری درخدمت جنگ می دانند تا حدی که جانشینی برای حملات هوایی وناوجنگی یا نیروهای زمینی و حتی به عنوان یک ابزارنابود کننده جنگی مثل بمب اتم می دانند وقتیکه هدف ازکارانداختن کلیه امکانات دفاعی دشمن باشد. این سلاح حتی ازحالا برای برنامه ریزهای آینده به خدمت گرفته شده است وگزارش زیردلایل این ادعا را ثابت می کند. ازحملات اینترنتی تا سلاح سایبری.ـ
هنوزمقداری تخیلی به نظر می رسد اما اگربه ناگاه دراخبار سی ان ان بشنویم که ارتباطات با وزارت دارایی به کلی ازکارافتاده است وسیستم هواپیمایی وارتباطات آن به کلی متوقف شده است وبه ما اطلاع وهشدارداده شود که ارتباطات برق منطقه غرب آمریکا درخطرخاموشی است وامکان دارد که ناآرامی وبی نظمی بزرگی روی دهد به ویژه درمکان هایی که تلفن وبرق وتلفن های همراه همه ازکارافتاده باشند و بحران ارتباطات به وجود بیاید. البته این خبرها فانتزی بودند اما امکان وقوع آن درآینده نزدیک دورازانتظار نیست. یک حمله اینترنتی توسط دولت های مخالف یا دشمن وحتی درخود کشور می تواند مشکلات بزرگی را به وجود آورد و درکل سیستم ارتباطات اختلال ایجاد کند. وجود شبکه های سراسری ارتباطی می تواند مورد حمله قرار گرفته وحتی ضررهای اقتصادی به همراه داشته باشد وهیچ کشوری هم نمی تواند خود را از بروز چنین سناریوهایی کاملا محفوظ بدارد وحفظ کند وبرای پیشگیری ازاین خطرات احتمالی درحال حاضرآمریکا میلیاردها دلار خرج می کند. تا حدی که رییس جمهورآمریکا درنطق خود به وضوح به این موضوع می پردازد ومی گوید: شبکه های ارتباطی ما کاملا ازلحاظ امنیت ملی کاملا قابل انتقاد هستند. برتری نظامی ما وامنیت عمومی و وابستگی آنها به اینترنت ما را ضربه پذیر در برابرحملات سایبری نموده است. برای دشمنان ما حرف ما روشن است. این تهدیدات را ما متقابلا پاسخ می دهیم.ـ
اینترنت صحنه یک جنگ سایبری شده است که از همین حالا همه کشورها به این صحنه جنگ کشیده شده اند.آمریکا واروپا وآسیا ومیدان گسترده این جنگ نیز همان دنیای مدرن امروزی ماست.ـ
آقای ریچارد کلارک- پدرجنگ اینترنتی آمریکا : اگر کشوری به خواهد تمام سیستم برق یا قطارسراسری یا بانک ها یا هواپیمایی کشوری دیگر را مورد تاخت وتاز قرار دهد، قادر به این کار است.ـ
آقای مارتین لی بیکی عضو شرکت راند: مخفی نمودن هزار تانک کارسختی است اما آمادگی برای یک حمله سایبری خیلی ساده است.ـ
آقای جیمزلویز: یکباریک مقام رسمی چینی به من گفت: ماهیچوقت به ساختمانی مثل ساختمان های تجارت جهانی نیویورک هیچگاه حمله نخواهیم کرد، زیرا به ما تعلق دارد.ـ
آقای مارتین لی: ما قادر هستیم چراغ های چین را خاموش کنیم اما درحال حاضر نمی توانیم اینکار را انجام دهیم زیرا نقطه ضعف سیستم برق رسانی آن را نمی شناسیم. اما یک فکربکر(زرنگی)است اگربتوانیم اینکار رابکنیم. اما فکرمیکنم که باید اول عمیقا فکرکنیم پیش ازآنکه جواب ما برای انجام اینکار بله باشد!!ـ
نخستین حملات در صحنه این جنگ نو وحمله با ویروس را روسیه شروع کرد وجای تعجبی ندارد زیرا به نظر می رسد که با وجود چند دهه جنگ سرد بین شرق وغرب این موضوع مقداری طبیعی باشد زیرا اززمان جنگ سرد به این موضوع فکرشده ودرباره اش کار شده بود. اداره جاسوسی کاگ ب- اینفورماتیک ها ومتخصصین کامپیوتری پرورده بود که درخدمت قدرت نظامی وسیستم جاسوسی باشند ولی متخصصین امروزی مثل گذشته و حتما به سیستم نظامی یا جاسوسی تعلق ندارند، بلکه نسل جوان هستند. مثلا کنستانتین گلسکوکوف فقط 25 سال دارد که آرشیتکت و کارشناس ارشد بخش مبارزه با ویروس های کامپیوتری است. به همراه اوعده زیاد دیگری نیزاز این نسل دراین زمینه کار می کنند که یک اورگانیزیسیون جوانان متصل به کاخ کرمل می باشند که اینها کامپیوترهای ایسلند را موردحمله قرار دادند.ـ
کنستانتین می گوید: تا آنجا که به نظرشخصی من برمی گردد؛ عملیات حمله به ایسلند یک عملیات موفقیت آمیزی بود وهمین امر که بعد ازچهارسال هنوزدرباره آن گفتگو میشود، اهمیت آن را بیان می کند که ما به هدف خود رسیدیم.ـ
هدف جزیره ایسلند بودکه سابق به شوروی تعلق داشت وبعدها نیزعضوناتوشد وبدترآنکه درماه می سال 2007 یک مجسمه مربوط به ارتش سرخ را ازیکی از میادین خود برداشت. برای مسکو که تحت فشارهای ناتوست این امرخیلی گران آمد وبرنامه یک حمله به ایسلند بدون تانک یا نیروی علنی را تدارک می بیند وجایی را مورد حمله قرار میدهدکه بسیار دردناک باشد. بعد ازفروپاشی شوروی ایسلند روی تلکنولوژی پیشرفته سرمایه گذاری کرد وامروزهم با بزرگترین شبکه های جهانی پیوستگی دارد. با زدن یک کلیک اینترنت مردم کارهای مالی ویا مالیاتی وکلیه پرداخت های خود وحتی شرکت درانتخابات سیاسی وانتخاب نمایندگان مجلس را انجام میدهند وکلادرایسلند ازطریق اینترنت تمام امورات اداری واداره کننده جامعه انجام می گیرد به این معنی که امکان ارتباط ودسترسی به تمام اطلاعات دولتی وجود دارد. درهفتم ماه می آقای کنستانتین شروع می کند و درسیستم اینترنتی دولت ایسلند اختلال ایجاد می کند.ـ
کنستانتین میگوید: من می توانم این موضوع را همین الآن هم به شما نشان بدهم.« به فرض الان روی آدرس یک وزارتخانه دولتی می روم. ازطریق اینترنت فی المثل، دو وزارتخانه داخلی ودفاع به یکدیگروصل می شوند. ما قبلا با این آدرس اینترنت کار کرده ایم. سیستم حفاظتی اینترنتی که ایسلند با آن کارمی کند، خیلی ضعیف است.کافی است که آدرسی را بدهیم وبعد دست به خرابکاری بزنیم. البته ما برنامه های مکمل هم وصل کرده ایم که توسط متخصصین جوان برنامه ریزی شده است تا اطلاعات اینترنتی ما را حفظ کند.»ـ
اما چه برنامه هایی بودند؟ کنستانتین وگروهش توانستند، وارد شبکه وصل اینترنتی چندین هزارنفربشوند، بدون آنکه صاحبش آنرا بداند. بدینترتیب وارد سیستم اینترنتی ایسلند شدند. این سیستم مثل یک فواره است که ازیک نقطه شروع و به هزاران شبکه تقسیم می شود. آنها وارد سیستم عمومی شدند وبعد به گونه ای ادامه دادند که درکنار مختل کردن کاراداره جات رسمی، سیستم روزنامه ها واقتصادی را مختل کردند ومانع ادامه کارهایشان شدند. چندین روز متمادی کشور ارتباطاتش مختل می شود. مردم نمی توانند ایمیل های خود را باز کنند وکارهای بانک ها چنان مختل می شوند که یک بانک درعرض نیم ساعت نیم میلیون پول ازدست می دهد.ـ
کریستیان پریک سیاستمدار ایسلندی دراین زمینه می گوید: هدف از این حمله، ایجاد ناامنیتی بود. مردم می پرسیدند: چه اتفاقی افتاده است؟ احساس ناامنی به وجود آمده بود ودولت من دربرابریک گرفتاری کاملا جدید قرار گرفته بود.ـ
اخبارکانال دو ایسلند دردوم ماه مای 2007 چنین گزارش کرد: روسیه به ایسلند جنگ سایبری را اعلام کرده است. وزیرخارجه آقای پاوت این حمله را علیه دولت و مطبوعات ما اعلان نموده است که ازجانب ولادیمیر پوتین ودستگاه سری اش انجام گرفته است.ـ
آقای پاوت درمصاحبه مطبوعاتی خود اعلان کرد: این حمله نه تنها علیه ایسلند بلکه علیه اروپاست. من یک لیست ازکامپیوترهایی را دارم که ازجانب آنها به آدرس های اینترنتی ما حمله شده است که علنی می کنیم.ـ
عکس العمل ایسلند شدید نبود زیرا لیستی که دردست داشتند چندان چیزی را ثابت نمی کرد به همین دلیل روسیه آن مرکز ارسال ویروس خود را منحل نکرد بلکه ضد ویروسی قرار داد تا آن را کنترل کند.ـ
ژورنالیست آندره زولداتوف یکی ازافراد خبره دراین زمینه و ازبرجسته ترین روزنامه نگاران روسی است که در سال2007 این اتفاق را دقیق زیرنظرگرفته بود.ـ
آندره زولداتوف ژورنالیست روسی: برای یک حمله سایبری نه تجهیزات نیازاست ونه کاروتجربه. درمرحله اول باید یک چند تایی ازجوانان اینفورماتیک را پیدا کرد به ویژه که درکارهای دولتی نباشند وبه آنها مقداری پول بدهید وبعد بگویید: به این سایت اینترنتی حمله کن! تمام! شما هیچ تکنیک پیچیده وساخته شده توسط سازمان امنیت را نیاز ندارید.ـ
کنستانتین گولوسکوکوف: مسؤلین روسی ازخودشان سلب مسؤلیت کردند به دلیل اینکه این پدیده به تکنولوژی مربوط می شود وگویی که یک عده ای و یا ازطرف افکارعمومی یا مردم ناراضی(درروسیه) ازسیستم تبلیغاتی ایسلند(علیه پوتین) وخود به خود اینکارانجام گرفته بود.ـ
زمانیکه ایسلند ازناتو کمک خواست، روسیه گزارش کرد که این حمله فقط شامل ایسلند نیست بلکه صدها کشوردیگروازجمله بخشی ازآمریکا را نیز شامل می شود و مسؤل پیش آمدن این وضعیت یک جوان به نام کنستانتین است که توانسته است با یک گروه ازجوانان که دراین زمینه کارمی کنند؛ این عمل را انجام دهد .ـ
درجنگ سایبری ناشناخته بودن فرستنده ویروس موجب میشود که بتوان حقه بازی کرد.ـ
برتراند دولا شاپل پروفسورفرانسوی درآکادمی سیاست بین المللی: درگفتگوی دیپلماتیک که با همکار روسی خود داشتیم این امکان را بررسی کردیم که آیا در روسیه یک گروه خودسر می تواند این کار را کرده باشد زیرا اگرخودسر بود، در روسیه به سرعت قابل شناسایی بود. دراین موارد چون قاطعانه نمی توان کسی را متهم کرد؛ تعیین مجازات برای فرد خاطی نیز مشکل خواهد بود.
آقای جیمزلویس: موضوع پیش آمده درایسلند موجب غافلگیری ناتوشد به گونه ای که می تواند این اتفاق برای بقیه هم پیش بیآید وجدی گرفته شد. به همین دلیل درنشست سران هفت کشورصنعتی جهان درلیزابون در نوامبر2010 این موضوع وجنگ سایبری واهمیت آن برابر برگرسنگی جهانی یا حملات تروریستی ارزیابی شد.ـ
کابوس اینترنتی پیش آمده در ایسلند و ویروسی که تمام کشور را بی ثبات کرده بود، برای خیلی ها ایجاد ترس نمود. درسال 2009 ناتو کشورایسلند را انتخاب کرد که به عنوان کشور مورد نظرو نخستین پایگاه نظامی و با این دستور که دفاع اروپا را سازماندهی کند؛ درزمینه دریایی وهوایی وفضایی وزمینی را و به این ترتیب حملات اینترنتی به طوررسمی وارد فضای نظامی می شود. پیشتر و درسال 1969 اینترنت توسط ارتش آمریکا کشف شد که درصورت حمله اتمی روسها این موضوع مشخص وکنترل شود بعد این شبکه به دانشگاه وصل شد قبل از اینکه به شکل امروزی دردسترس همه باشد. آنوقت تمام جهان را هیجان آن فراگرفت وخیلی زود هم دزدان اینترنتی دراین پهنه وسیله بازی خود را پیدا کردند. که برای مبارزه ومقابله با آنها باید محافظان جدید به وجود می آمد.ـ
ادامه دارد
...
یونی 2011
منبع:
Dokumentation von Antone Vitkins
Vom Digitalangriff zum Cyberkrieg
Arte. Frankeich 2011

اسامی افرادی که درگزارش آمده اند:
Richard Clarke (1)
Ehemaliger Amerikanischer Anti Tror Berater
James lewis (2)
Forsche r am Zentrum für strategische und Internationale Studien CSIS
آقای مارتین لی بیکی عضو شرکت راند (3)
(4)Andrei Soldatov
Journalist
(5) Konstantin Goloskokov
Mitglied der Jugendbewegung Naschi

Sonntag, 5. Juni 2011

رنج هجران 2





















ترجمه از ملیحه رهبری

سلسله بحث های فلسفی

رنج هجران وغم دوری از وطن!(2)ـ

قسمت دوم
رافایل: آنجا همه نظم است وزیبایی \ شکوه است و آرامش\ و..\ این شعر درست مثل نقاشی مشهور دورافتاده از راه(راهیپما) بر روی دریایی از ابرها اثرکاسپار دیوید فریدریش است. تصویر یک مرد راهپیما را نشان می دهد که بر فراز قله ای چنان بلند صعود کرده است که بلندترازآن دیگر ممکن نیست و در زیر پایش دریایی از ابرهاست ودربرابردیدگانش آسمان و چشم اندازی بینهایت با شکوه قرار دارد اما راهی به سوی آن وجود ندارد. خیلی رک می خواهم بگویم که برای من این تصویریک حالت سودایی و بدی را نشان می دهد. گویی که انسان تصویر روح یا روان خود را کشیده باشد و شما پاتریک این تصویر را به عنوان یک نمونه مربوط به موضوع بحث امروزمان انتخاب کرده اید.ـ
پاتریک: درست است به دلیل اینکه این عکس حکایتی از بحث ماست؛ هم به لحاظ ریشه ای وهم به لحاظ زمینه های آن که دریکدیگرادغام شده اند. نخستین بار در قرن هفدهم پزشک سویسی به نام یوهان هوفر خود را با این واژه به عنوان یک بیماری مشغول نمود ودرباره آن پژوهش نمود که غم واندوه یا شوق بازگشت به وطن موجب این بیماری می گردد به ویژه وقتی که شرایط جبهه بد باشد و بعدها نوستالژی(غم هجران) به عنوان بیماری سربازان خوانده شد به ویژه اگرسربازان درارتفاعات بلند باشند زیرا هوا درآنجا رقیق است و درسلامتی بدن تأثیرات منفی دارد که آثار این بیماری را نمایان می کند.[خلاصه شده مطلب!] همچنین دوپزشک ارتش ناپلیون به نام های پرسی ولوقان درسال 1819 درمحاصرمنطقه ماینز- از یک نوستالژی به گونه بیماری واگیردار(اپیدمی) گزارش کردند. وژنرال توانست سربازانش را از این اپیدمی نجات دهد وقتی که به آنها خبرداد که ما با دشمن به توافق رسیدیم وشما همگی اجازه دارید به وطن بازگردید واین خبرخوش وشادمانی بازگشت به وطن باعث شد که شرایط روحی سربازان تغییر پیدا کند و از بیماری شفا پیدا کردند. بنا براین می تواند به بیماری نیزمنجر شود اما این واژه ازابعاد گوناگونی برخورداست وبه ویژه در زمینه فرهنگی وازجمله ادبیات و سینما و...به آن پرداخته شده است.ـ
رافایل: دوباره به نقاشی برمی گردیم. همانطورکه می بینیم مردی که درقله ایستاده است؛ مجذوب ابرها وچشم اندازی وسیع تا بی نهایت شده است واین احساس به هرکسی وقتی که دربرابر چشم انداز بزرگ و بینهایتی قرار بگیرد که درآن تناهی وناتناهی یکی می شوند، دست می دهد. اینگونه که مرد راهپیما مجذوب روبه روی خود شده است مثل حالت کسی است که افسون شده درجای خود میخکوب شده باشد. زیرا دراین نقطه عزیمتی است که هیچوقت به هدف نمی رسد.[به پایان راه و تا به ابرها رسیده ای به یک فضای بزرگ بینهایت اما راهی نمی شناسی تا جلوتر بروی.]
اما انسان می تواند به این نقاشی نیز به دیده یک متافیزیک نگاه کند یا به نظرگاه پلاتونی ازموضوع هجران یا جدایی ازیک ابدیت)ـ نیز می تواند راه ببرد و آنگونه که سقراط درباره مرگ معتقد بود که بانگ خداحافظی است و روح که تا پیش ازاین توسط ماده(بدن مادی) محبوس شده است اما آماده گسستن از این قفس وپیوستن به بینهایت است. برای من این لحظه یعنی رسیدن به آن بینهایتی که انسان می خواهد با مرگ خود به آن برسد ویا با آن یکی شود واین همان پدیده خاص نوستالژی است.ـ
پاتریک: می توان اینطورفهمید که توقف مرد درآن بالا و در دریای ابرها، می خواهد ما را وادار کند که ببینیم یا پی به تناقضی ببریم که بین زندگی مادی و تجربی او(هنرمند) وآنچیز دیگری که هستی انسانی نامیده می شود، وجود دارد. دراین تصویرآن رهنورد بالای قله پشت خود را با بی اعتنایی به ما یا به این دنیا نموده است ومجذوب دنیای دیگری(ابدیت) گشته است وجاذبه های این دنیای بینهایت (ابدیت) خود ازریشه های وجود این رنج جدایی ودوری بعنوان متافیزیک درانسان است. منظورمان یک متافیزیک است و نه بیماری روحی. دردهایی هستند که انسان متحمل می شود تا ارتقاء یابد وفراتر ازتصورآدمی صعود نماید و تحمل این درد را یک تراژدی یا مصیبتی می توان نامید. این هجران(نوستالژی) به زمانی برمی گردد که انسان با خدایان یکی بوده است وبا خدایان من و تو نداشته است اما این یکی بودن با خدایان هیچگاه نتیجه خوبی برای بشر نداشته است وهمیشه به تراژدی(نتایج مصیب بار) منجرمی شده است و این نقاشی (برفراز دریای ابرها) برای من هیچ آرامش خاطری ایجاد نمی کند بلکه یک تراژدی است. اما چیزی مورد پسند من است وآن اینکه نوستاژی وجه دیگرخود را نشان می دهد وکلا یک احساس دوجانبه است ومتأسفانه خیلی هم ناگواراست.ـ
رافایل: حالا به یک عکس دیگرنگاه می کنیم که ازیک مجله فکاهی(کمیک) است که داستانش مال زندگی کولی ها است و مربوط به سال 1963 است ولی به دلیل اینکه هنوز هم کولی ها ازفرانسه وآلمان بیرون رانده می شوند، موضوع روزاست وعجیب است که درزمان خودش این داستان فکاهی درفرانسه وآلمان خیلی هم محبوب بود. کاپیتان هتوک یک دسته ازکولی ها را درکنار دیواریک قصراسکان می دهد تا به وسیله پلیس به مکانی که محل آشغال هاست منتقل نشوند. کودکی به نام تام(تیم) شب هنگام وازفاصله دوربه آوازکولی ها گوش می کند. دراینجا نکته عجیب است زیرا تام کودکی کنجکاو واجتماعی است و ازماجراجویی خوشش می آید اما نزدیک به کولی ها نمی شود. دراین داستان با دونوع خانه به دوش(کولی) سروکارداریم. اولی تام که یک کودک ماجراجووعلاقمند به سفراست که با یک دسته ازکولی ها روبه رو می شود که ازمشخصه های زندگی آنها کوچ کردن است اما بین او واین دسته هیچ کنتاکتی برقرارنمی شود بلکه تام می گوید که عجب نوستالژی(غم هجرانی) در موزیک آنها است.ـ
پاتریک: موزیک یک موضوع جالبی است که این احساس را برمی انگیزد ودرمورد آن بیماری دوری از وطن که برای سربازان فرانسوی پیش آمده بود به ویژه با شنیدن سرود یا موزیک های ملی تجدید می شد وشروع به گریه کردن می کردند. یک دکترپی برده بود که به ویژه سربازان با شنیدن این موزیک ها به این بیماری مبتلا می شوند که بعد این موزیک ها را ممنوع اعلام کردند. موزیک وغم دوری از وطن به نوعی به یکدیگر مربوط می شوند. درمورد این نقاشی(خنده دار) نکته جالب این است که تام به سوی دنیای بیرون نمی رود(سفرکند) بلکه این دنیای بیرون( موزیک ونوای کولی ها) است که خودش به سوی او آمده است. به هرحال این داستان سریالی ادامه پیدا می کند وتام نیزبه سفرهای ماجراجویانه می پردازد و حتی به فلات تبت می رود ویا تا ماه هم سفر می کند و دیگرجایی نمی ماند که او نرفته باشد تا آنکه سفرهایش پایان می یابند و به قولی بازنشسته می شود اما اوهمچنان مجذوب زندگی کولی ها باقی می ماند که باز به سفروآوارگی( بی وطنی وغم هجران)، ادامه می دهند ودرآخرین دوره داستان، برای تام ماجراجو وکنجکاو که تمام جهان را دیده است، امری براو روشن می شود؛ شاید هم این امر برخود نویسنده این داستان (هرژی) روشن می شود که با پیری چیزی به پایان می رسد و شاید هم همه چپز به پایان می رسد.ـ
همچنین شما صحبت می کنید از زندگی کولی وار وهمچنین ازنوع دیگر زندگی که ساکن است و فرد درمکانی مقیم می شود.ـ
قصه یا افسانه ای هست که می گوید؛ هرکسی که درمکانی سکنی گزیده است، یک احساس گناه یا تقصیری درخود می کند زیرا که یک کولی (میل به کوچ کردن) را درخود کشته است.ـ
یک نکته قابل توجه دیگرکه دراین نقاشی است، این است که تام با آنکه درمکانی ساکن است(درقصری است) اما دراوهم این احساس کولی وار و میل به کوچ کردن هست.ـ
رافایل: وهنگامیکه صدای موزیک کولی ها را درشب مهتابی گوش می کند، می گوید:« عجب سوزهجرانی، دراین موزیک است!...» و می توان گفت که این احساس کمتر درموزیک وبیشتر درخود تام هست که جذب وبه سوی آن موزیک کشیده شده است.ـ
پاتریک: همه چیز درجمله تام با معناست حتی آن نقط یا کوما یا علامت تعجبی(.\،\!) که درپایان حرف تام آمده است، وعلامت تعجب چنان تیز وبلند فرود آمده است که گویی می تواند مجروح کند.ـ
رافایل: یعنی که این احساس مثل خاری بلند می تواند دردآور باشد و رنج ایجاد کند.ـ
پاتریک: یک نقاشی بسیارفشرده وپرمعنایی بود! اما برمی گردیم به تصویرحضرت آدم که به دوره قرون وسطی برمی گردد وبنا به کتاب انجیل،آغاز انسان را نشان می دهد و به پایان یک دوره فرهنگی وتاریخی درگذشته مربوط می شد اما نقاشی کمیک درقرن بیستم، چیزی مثل پایان یک دوره فرهنگی وانتقال یک دوره نوفرهنگی باشد. یک فرهنگ با ارتباطات وتکنیک(نقاشی کارتونی) متعلق به جهان وبه قرنی است که کاملا متفاوت با گذشته هاست، اگرچه استمرار آن است اما می توان ازانطباق صحبت کرد. مثلا وبرای نمونه دو نقاشی دیگری را دراینجا درمقابل خود داریم که دراصل تصویریک نفراست ودرآن می بینیم که هنرتکرار نیست بلکه انطباق است. تصویراول عکس پاپ اینوسنت اول است که توسط دییویژولازکیزدرقرن هفدهم کشیده شده است که پاپ به گونه باشکوهی برجایگاه خود تکیه زده است و همین نقاشی را در قرن بیستم فرانسیس بیکن به شکل مدرنی کشیده است که سیمای معقول و باشکوه پاپ و رنگ لباس های او را تغییرداده است و او را به شکل توصیف ناپذیری زشت ویک تصویر هولناکی را که درحال فریاد زدن است، نشان می دهد. حتی رنگ های خاصی را درنقاشی به کار برده است.ـ
رافایل: اما نقاشی چه چیزی را بیان می کند؟ نوستالژی به دنبال یک وسیله ای می گردد تا به وسیله آن خودش را اثبات کند که وجود دارد وهمچنین توسط خودش یک مشکل بدون راه حل را نشان می دهد. دراینجا فرانسیس بیکن می خواهد همین موضوع را بیان می کند، یعنی نوستالژی هست و همچنین مشکلی بدون راه حلی را نیز نشان دهد.ـ
پاتریک: یعنی که یک دور باطل را نشان می دهد. نقاشی کاملا آدم را تحت تأثیر قرار می دهد. کمی وحشتناک است اما خیلی گویاست. به نظر من این نقاشی بیان یک کارتاریخی وهنری (فرهنگی) درقرن بیستم است ومن فکر میکنم که هنرمندان و به ویژه با استعداد خوبی که دارند زود فهمیدند که چیزی(جهان) تغییرکرده است وبه ویژه با پیشرفت های تکنیکی ویک دوره جدید وغرورآمیز برای بشریت پیش آمده است وفرهنگی کاملا ازسنخ دیگری زاده شده است وآنها سعی کردند این فرهنگ نو را درآثارشان نشان دهند وهمانگونه که قانونمند است درابتدای هرآغازی انسان بازنگری به گذشته فرهنگی وهنری بشرمی کند ودرجستجوی ریشه ها برمی آید ودرآغاز قرن بیستم هنرمندان بسیاری به این کار پرداختند و درجستجوی مواد خام بودند ومن به خاطرمی آورم که حتی به ماسک های خیلی قدیمی آفریقایی نیزتوجه داشتند اما ازشاخصه های این فرهنگ که با تکنیک آمیخته است و از توانمندی های آن اینست که می تواند ما را سفت نگه دارد به این معنا که مثلا ازهمین لحظه که ما صحبت می کنیم یک فیلم تهیه می شود که بعد تماشاگران آن را می بینند وهمچنین فیلم می تواند آرشیو شود و بعدها وچند ماه بعد همین لحظه دوباره زنده شود. به نظرمن فرهنگ ما یک فرهنگ موزه ای(آرشیو) شده است. به نظر من هنرمندان باید ازچنین خلاقیتی برخوردار باشند که آنچه را که به گذشته تعلق دارد، ازپیش پای خود بردارند وبه غم هجرانش(نوستالژی) مبتلا نشوند. دراینجا ودرتصویرنمایشی(دمونتاژ) که فرانس بیکن کشیده شده است، یک کارمنحصربه فرد است وهیچ بازگشت به گذشته ای درآن نیست و من اینطور می بینم که حسرت دوره رنسانس را هم نمی خورد بلکه ضد رنسانس است. اما رنسانس (هنرآن دوره)گذشته را دوست داشت وحساسیت شدیدی برای کشف و وصل شدن به دوران آنتیک وبه ویرانه های غبارشده (آثارباستانی حتی روم) را داشت یعنی یک رابطه نوستالژی(حسرت برای گذشته) را داشت. فرانس بیکن دراین نقاشی یک بازنگری وارجاع به گذشته کرده است اما ارزشی برای آن قایل نشده است وسمبل رنسانس(چهره پاپ) را به شکل هیولای زشتی ترسیم و کاملا تخریبش کرده است! با یک قدرت شدید مثل بمب اتم که قدرت تخریبی عظیمی را دارد.ـ
رافایل: دراینجا ودرمقام مقایسه میخواهم به بحث دیگری اشاره کنم. دو نظر مختلف درمورد رابطه جنسی و نزدیکی وپیوند جسمانی وپیکر انسانی هست. برخی چنین معتقدند( برخی فیلسوفان) که درتمایلات جسمانی( رابطه یا عشق جنسی) راه خروج وجود ندارد یعنی منجربه آن بازگشت یگانه ساز( وحدت روحی یا پرکردن حفره وخلاء روحی) نمی شود بلکه برعکس یک حفره و خلاء پنهانی را هم آشکارمی کند. درادبیات و در رمان های زیادی نیزبه این موضوع اشاره شده است ازجمله در رمان جهل اثر میلان کوندرا که او دقیقا به آن پرداخته است. قهرمان داستان پس از سالیان دراز وپس از دلتنگی بسیار(مبتلا به نوستالژی) دربازگشت به وطنش(لهستان) با شوق به سراغ زنی می رود که ازگذشته وحتی درطی این سالیان او را دوست داشته است. (شوق یکی شدن ویگانگی با او را دارد) اما او را درست نمی شناسد(اشتباه می کند)وصبح روزبعد متوجه می شودکه درحال مستی به جای او و به خطا با فاحشه ای همبستر بوده است. ناگهان احساس می کند تمام وجودش خالی است(فریب خورده است) و زنی که دوستش داشته است وجود ندارد! واین تجربه تلخ ونابود کننده ای برای اوست زیرا پی می برد که وحدت تن(شوق جسمانی) فریبی است و به یگانگی روح(پایان آن دلتنگی) راه نمی برد و درادامه داستان او راهی پراگ می شود اما پراگ گذشته را هم پیدا نمی کند زیرا دراین سالیان به کلی زیر و روشده است. چنانکه بعد ازانقلاب وبازگشت به دموکراسی قابل شناخت نیست. یعنی بازگشت یا یافتن وطن قبلی نیزدیگر ممکن نیست وبازگرداندن پراگ به حالت گذشته نیز غیرممکن است. نکته مهم در رمان این است که مدار وکرایس قبلی (احساس نوستالژی یا هجران و دلتنگی) دراینجا بسته می شود و پایان پیدا می کند. ولی کرایس ومدار جدیدی ازنوآغاز می شود.ـ
پاتریک: دوباره برمی گردیم ونظری به آن کارهنری یا نقاشی درباره حضرت آدم می افکنیم که مربوط به قرون وسطا بود. حضرت آدم بعد ازآگاه شدن به جنسیت خود ورنج این آگاهی دچار حسرت برای بازگشت به گذشته را دارد که از وجود عامل جنسی درخود بی خبر بود.[ یا بدون تضاد و تناقضات جنسی بود.] وهنرو فرهنگ ماقبل رنسانس مبتلا به این مشکل[ بازگشت به گذشته ای بدون تناقضات و تضادهای جنسی] بود اما فرهنگ زمان ما خیلی مبتلا به این مشکل( بازگشت به آن گذشته ها) نیست واگرچه فقدان وکمبودهایی درآن هست اما این کمبودها رو به سوی یک پدیده نو دارد.من اطمینان ندارم که آیا ما کاملا متوجه هستیم که اساسا نوستالژی(غم هجران برای گذشته) مشکلی است که ریشه های فرهنگی دارد وشاید که نوستالژی یک احساس است که نیاز به بازسازی صحیح دارد. دراین دو نقاشی موزه ای که یکی ازپاپ درقرن هفدهم و دیگری ازتخریب کردن همان نقاشی در قرن بیستم کشیده شده است، به گونه سمبلیک، اعتراض به زمان گذشته دارد که هنوز در قرن بیستم حضور دارد و دراثر وابستگی های بیمار گونه به آن، انسان تخریب و ویران می شود. به همین دلیل بهتراست، آنچه را که به موزه تعلق دارد، برای موزه گذشت.
رافایل: عبورکردن ازآن وگذشتن از گذشته!ـ
پایان!








آپریل 2011منبع:
Philosofie Magazine
Philosofie Nostalgie
Doku-Reihe vom Philippe Truffault
Frankreich 2011, Arte F
.Patrick Dandrey
اسامی به لاتین:
Francis Baconنقاش
Pope InnocentMilan Kundera
Die Unwissenheitنام کتاب میلان کوندرا به نام جهل!
Künstler:
Diego Velázquez نقاشT








titel: Porträt des Papstes Innozenz X.Jahr: 1650








Ort: RomMuseum: Galleria Doria Pamphilj








Land: SpanienEpoche: Barock

Dienstag, 31. Mai 2011

رنج هجران 1

ترجمه از ملیحه رهبری


سلسله بحث های فلسفی

رنج هجران وغم دوری از وطن!ـ

قسمت اول

کانت معتقد است که وقتی آدم بعد از سالیان به وطن باز می گردد و می بیند که همه چیز چگونه تغییر کرده است، آدم به خاطر این تغییرات نیست که رنج می برد بلکه درمی یابد که خود انسان نیزتغییر کرده است؛ ازیکسو پیرشده است وازسوی دیگر هم آن آدم قبلی نیست. انسان به این امرآگاه می گردد.ـ


پس از بازگشت به وطن تازه این درد تازه می شود که دوری از وطن و رنج دلتنگی آن چه دردناک بوده است وهمچنین این درد حس می شود که انسان چرا رفته بود و می فهمد که اصلا نمی خواست چنین زمانی از وطن خود دوربماند. با وجود این دو درد اما نوستالژی(هجران یا غم دوری از وطن) درد یا دلتنگی عمیق تری است. برای ولادیمیر ژان کله توی(فیلسوف فرانسوی) اوسطوره اودیسه یک نمونه کامل ازاین درد و رنج دلتنگی می باشد. یک سفردریایی وگم کردن راه در دریا بازگشت اودیسیوس را ده سال به تعویق میاندازد. اودیسه، روانه‌ی جنگ تروا شد و پس از پیروزی در جنگی ده ساله، کوشید تا به زادگاه‌اش ایتاکا برود، اما ماجراهایی (دسیسه‌های خدایان) سفرش را طولانی کرد، ابتدا با سه‌ سال سرگردانی دردریاها وسپس هفت سالی که به عنوان گروگان و معشوق کالیپسو به سر برد. کالیپسو عاشق او بود و نمی‌گذاشت اولیس(ادیسیوس) جزیره‌اش را ترک کند. آری او بیست سال تمام به هیچ‌چیز جز بازگشت نیندیشید.[ تا ازمیان این درد اواسطوره ایی تاریخی گردد.] وقتی سرانجام بازمی گردد، هیچ چیز مثل گذشته نیست و همه چیز رو به نابودی رفته است. اودیسه به تنهایی و دریک شب تمام افراد فاسد و خیانتکار(خواستگاران ملکه) را به سزای اعمالشان رسانده وآنان را نابود میکند و سرزمین وتاج وتخت خود را نجات می دهد و می توان چنین گفت که همه چیز دوباره عالی است اما صبح روز بعد اودیسه آن آدم گذشته نیست. با وجود پیروزی برخیانتکاران اما خوشبخت به نظر نمی رسد وپریشان است. دربرابر سؤال همسرش ساکت وخاموش است وحتی چین هایی که برپیشانی دارد ازیک عذاب وجدان حکایت می کنند که مثل ابری برپیشانی او سایه افکنده اند که از یکسو از بیگناهی واز سوی دیگر از بدبختی او حکایت می کنند. اودیسه افسوس می خورد به خاطر آن لحظه ای که از تاریکی جزیره ایتاکا( همان زادگاهش) با خبر شده است. وحالا ازپاسخ دادن به سؤال زنش، درباره جزیره امیدهایش (بود ونبود) که آیا به آن رسیده است، خود داری کرده است. این امر نشان میدهد که بازگشت به وطن به معنای پایان دلتنگی نیست بلکه برعکس است وانسان به جود رنجی عمیق تر آگاه می شود.
پاتریک: داستان اودیسه واین سفردر حول یک مداربسته اتفاقی وبی جهت نیست، او دریک دایره بسته سفر می کند. با این حال زمان توقف نمی کند و می گذرد. اودیسه دربازگشت خود به وطن می بیند که ولگردها(خواستگاران ملکه) جایگاه او را گرفته اند وخلاصه او پیر شده است و کانت معتقد است که وقتی آدم بعد از سالیان به وطن باز می گردد و می بیند که همه چیز چگونه تغییر کرده است، آدم به خاطر این تغییرات نیست که رنج می برد بلکه درمی یابد که خود انسان نیزتغییر کرده است؛ ازیکسو پیرشده است وازسوی دیگر هم آن آدم قبلی نیست. انسان به این امرآگاه می گردد.ـ
رافایل: به گفته مارسل پروس ؛ این گذر زمان وپیری مثل خاردرچشم آدم فرومی رود.ـ
پاتریک: نوستالژی نوعی از دلتنگی اما احساسی متافیزیکی است. این احساس نوعی از دلتنگی واشتیاق به دنبال یک مکان، مثل درد دوری از وطن یا اشتیاق به آن است. این دلتنگی می تواند برای زمانی از دست رفته نیز باشد. اشتیاق بازگشت به دورانی که زمان آن به سرآمده است. درواقع این درد یا اشتیاق به خاطرمکان یا برای زمانی می تواند باشد. اما وجود تغییراتی که به دست زمان انجام می گیرد، انسان را به این امر آگاه می کند که نمی تواند به گذشته بازگردد. زمان ومکان دوعاملی هستند که از یکسو از ما انسان می سازند اما تناقض در این است که مغز انسان این را نمی فهمد. می توان گفت که این احساس ما را آگاه به موجودیت انسانی مان می نماید به ویژه نقش فرهنگی دارد. به همین دلیل می توان گفت که این احساس مثل کلیدی است که درهای گذشته های اولیه انسان را بروی ما باز می کند. این احساس مثل دلتنگی انسان به آن بهشت اولیه یا باغ عدن است.ـ
رافایل: عدن همان باغ عدن و بهشت گمشده است.ـ
پاتریک: بهشتی که خیلی زود هم گم شد. زیرا درهیچ مکانی و در ظرف زمان وجود نداشته است. اما همزمان با نبود باغ عدن مکان به وجود می آید وهمه چیز درمکان خود قرار می گیرد ومکان گسترش می یابد. اما مغز ما قادر نیست درک کند که جهان گسترش می یابد و به کدام سو؟ و زمان نیز مثل مکان گسترش می یابد اما به سوی چه مدت زمانی؟
رافایل:مشهورترین سؤالی که توسط خدا مطرح می شود.ـ
پاتریک: درست است! با هردو مقوله زمان و مکان مشکل داریم. اما جوابی که آن را خدا بنامیم، مشکل را تنها معتوف میکند اما حل نمی کند. مثل معروفی است که همه چیزحکایت ازخدا می کند اما خدا هیچ حکایتی نمی کند!ـ
رافایل: بی مکانی و بی زمانی یا جاودانگی خداوند برای ما غیرقابل درک است.ـ
پاتریک: مذهب برای این سؤالات پیچیده و بغرنج پاسخ هایی میدهد اما بعد به آن می پردازیم.ـ
رافایل: دراینجا به عکسی ازحضرت آدم نگاه می کنیم که متعلق به کلیسای شاخترز است. دراین عکس حضرت آدم را می بینیم که او هم در شرایطی مثل اودیسه افسانه ای قرار دارد و درگیر دلتنگی واشتیاق است. شما گفتید که این دلتنگی(نوستالژی) زمانی برانسان غلبه می کند که چیزی را از دست داده باشد و این چیز برای حضرت آدم بهشت است واشتیاق او برای بازگشت به این بهشت ولی برای این اشتیاق او هیچ چیزمادی مشخصی وجود ندارد!ـ
پاتریک: تصویر آدم پس ازرانده شدن از بهشت او را درحالتی نشان میدهد که دست راست خود را به حالت اندوه وملانکولی به زیرچانه گذاشته است ودرد و رنجی که حاصل آگاهی واندوه ازدست رفتن چیزی است، درصورت اونقش بسته است واین امراشاره به زمان می کند. دست چپ اوشرم نامیده می شود که با آن خود را پوشانده است حکایت از این امر دارد که او به تن و بدن خود[عامل جدایی] آگاه شده است یا روح به تن آگاه شده است و دراینجا درخت دانستن، درحقیقت همان درخت آگاهی است. ـ
رافایل: اوآگاه شده است که انسان موجودی گذراست.ـ
پاتریک: آدم آگاه شده است که زندانی دریک مکان به نام تن شده است و دریک زمانی که نامش مرگ است. ازاین دو عنصر داستان ملانکولی انجیل ساخته شده است. زیرا پیش ازآن چیزی وجود نداشته است وحتی هیچ داستانی. و بعد داستان شروع می شود وآنهم با یک حسرت؛ مثل حسرت حضرت آدم دربازگشت به بهشت و حسرت برای بازگشتن به گذشته و نگاه کنید که صدها سال و حتی هزاران سال است که انسان این بازگشت به گذشته را یک پیشرفت یا راه نجات می داند. به همین دلیل نوستالژی(غم هجران) را یک احساس متافیزیکی می نامند.ـ
رافایل: برای درک بهتر مطلب، به روسواشاره می کنم که من او را یک نمونه ازاین افراد می نامم زیرا اوعلت دردهای کهنه وعمیق بشری و وجود نابرابری و بی عدالتی را درهمین امر میداند. نحوه تفکرروسو(طرفداران او) قدم نهادن بشر به جامعه( جامعه طبقاتی) را یک زوال می داند وتنها امیدی را که باوردارد بازگشت به آن دوران طلایی بشر( جامعه برابری وسوسیالیستی) است که با توجه به اینکه بشر این فاز جامعه برابری و سوسیالیستی را گذرانده است، دیگراین نظریه معتبر نیست.ـ
آیا نوستالژی یک بیماری است؟
پاتریک: درقرن نوزدهم دانش پزشکی به این درد ورنج به عنوان بیماری توجه کرد وآن هجران سودایی نامیده شد اما نوستالژی یک بیماری نیست درحالیکه رابطه ای بین تن و روان است اما مقداری هستی شناسانه است ودرپشت این مفهوم ، به شکلی تمام هستی وموجودیت انسان و زندگی اش را تحت نفوذ خود می گیرد وذاتی است و شامل حال همه ماست زیرا همه پیر می شویم و همه نیز می میریم. زیرا ما همه بچه بودیم قبل ازآنکه بزرگ شویم.ـ
رافایل: بنابراین هیچکس نمی تواند خود را ازنوستالژی بیرون بکشد.ـ
پاتریک: به گونه طبیعی در ما هست. برای انسان مثل امری ذاتی است و یک حسرت ریشه دار بشری است. شاید اززمان تولد این احساس را با خود داریم. شاید از شیرخوارگی وزمانی که نخستین باری که پستان را می مکیم این میل به بازگشت درماست که به جای اولیه برگردیم. چنانکه درشعرچارلز بودلر به نام دعوت برای سفر و آنچه که در این سفرجستجو می کند به نظرم بازگشت به زندگی قبلی می باشد.ـ
رافایل: آنجا همه نظم است و ترتیب \زیبایی است و تجمل\ و آرامش است و کامجویی\ـ
ادامه دارد...ـ
م 30 ماه مای 2011
منبع:
Philosofie Magazine
Philosofie Nostalgie
Doku-Reihe vom Philippe Truffault
Frankreich 2011, Arte F
توضیح: رافایل انتهوون خود یک فیلسوف است که تلاش دارد با یک سلسله بحث های فسلفی، پیوندی بین گذشته و زمان حال برقرار کند وبین ادبیات خشک- با فلاسفه بزرگ تا- به امورجاری فعلی پیوندی نو بزند. بحث بالا با پاتریک داندری انجام گرفته است که پروفسور دردانشگاه سوربن است وعضو آکادمی تحقیقاتی دولتی کانادا و....است. به ویژه محقق در زمینه نوستالژی و بحث بالاست. منبع: اینترنت.ـ.Patrick Dandrey
اسامی به لاتین:
Odysseus
Wladimir Jankelevitch
Marcel Proust


Sonntag, 15. Mai 2011

تفاوت تروریسم با آزادیخواهی 2

ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی



تروریسم (2)ـ
وتفاوت آن با مبارزات آزادیخواهانه

قسمت دوم

یولیان: این یک مشکل زیربنایی درمبارزه علیه تروریسم است[موضوع حقوق زندانی] قبلا صحبت کردیم که خیلی مشکل است که بتوان بیان کرد که یک سیاست آنتی ترور چگونه باید باشد یا عمل کند؟
رافایل: دولت باید اجتناب کند یا چنین خطایی را انجام ندهد که علیه پرنسیبهای خود عمل کند وآنها را نقض کند وآ.ار. اف دقیقا می خواست این را ثابت کند و به گونه تحریک آمیز به این موضوع(خطا) دامن بزند. و سوال این است که یک رییس دولت درچنین مواردی باید عمل کند یا عکس العمل نشان دهد وقتیکه عملیات تروریستی اتفاق می افتد؟
یولیان: دردوران روم دریک چنین شرایطی و با بروز تهدیدات امنیتی چیزی شبیه به حکومت نظامی برقرار می شد وبعداز رفع خطراین امر برطرف می شد اما امروزه چنین چیزی وجود ندارد(درجوامع غربی) اقدامات وتدابیرامنیت شدیدی که درآن زمان دولت آلمان علیه تروریسم برقرار کرد، بعدا و به مرورغیرفعال یا منتفی شدند.ـ
رافایل:شاید درمورد عکس العمل دربرابراعمال تروریستی بهترین روش آن باشد که درباره موارد مستقل آن برخورد مناسب انجام گیرد. مثل آن پلاکارد درآمریکا که از مردم خواسته بود، دربرابرامنیت خود و دیگران هشیارباشند.ـ
رافایل: تصویر بعدی درهفتم ماه یولی درسال 2005 درلندن توسط دوربین کنترل درایستگاه سیرکی لاین گرفته شده است که ازلحظه انفجار بمب درقطار زیرزمینی لندن است وچیزی جزآتش ودود دیده نمی شود. دراین عملیات سه بمب پشت سرهم منفجرشدند. اما عکس العمل مردم در برابر این اتفاق این بود که مرعوب نشدند و اجازه ندادند، این عملیات آنها را دچار ترس و وحشت کند و درست روز بعد از عملیات سرکار خود رفتند،گویی که هیچ اتفاق مهمی نیافتاده است.ـ
یولیان: باید هم اینکار را می کردند. انگیسی ها سالهاست که مسلمانان متعصب را تحمل کرده اند وازسوی دیگرهم اطلاعاتی که مقامات امنیتی ازگروه های تروریستی داشتند وبا وجود هشدارهایی که پیشاپیش می دادند که وجود تهدیدات تروریستی بالا رفته است اما اطلاعات مکفی هم داشتند که بتوانند سریع شناسایی وشبکه را متوقف کنند واین روی مردم تأثیرداشته است که احساس امنیت مجدد کنند. درزمینه تهدید شبکه های تروریستی، کشورهای فرانسه یا آلمان استراتژی وشیوه برخورد متفاوتی دارند. فرانسه سعی می کند تا شرایطی سختی را ایجاد کند که مسلمانان افراطی نتوانند فعال بشوند یعنی که (بیرون!) ومحدودیت جدی تری نیز برای پذیرش خارجی ها قایل میشود. درعین حال برای آن بخش از مردم مسلمان ساکن فرانسه با سیاست تطبیق فرهنگی (اینترگراتسیون) وایجاد شرایطی مثل آموزش زبان و ایجاد فعالیت های فرهنگی...کمک به تسهیل و حل مشکلات آنها برای کار و زندگی وتطبیق یافتن، نماید. ـ
رافایل: اما این عکس درست لحظه انفجار را نشان می دهد که آتش ودود است.ـ
یولیان: به گونه وحشتناکی عکس زشتی است واگربتوان کلمه زشت را به کار برد. تروریسم همه چیزهست جز زیبایی. واقعیت آن مرگ وکشته و مجروح وایجاد ناامنیتی است. دراینترنت ویدیوهایی نیز موجودند که عملیات تروریستی در مادرید را(در11ماه مارس 2004) نشان می دهند ودرآنجا هم سه بمب منفجر می شود که راه خروج مردم ازمترو را می بندد وحیرت انگیزاست که اولین شخصی که بعد ازانفجار بمب اول به بالای پله ها می رسد، نخستین عکس را ازصحنه می گیرد. بعد با انفجار بمب های بعدی همه چیز پایان پیدا می کند. اما این عکس ها یا ویدیوها موارد منحصربه فرد نیستند و زیاد هستند.ـ
یولیان: تروریسم؛ زشتی، خشونت و یأس است وانجام عمل ضد بشری که تکاندهنده هستند وجای تأسف دارد که وسایل ارتباط جمعی در زمینه زشتی های اعمال تروریستی چندان خوب کار نکرده اند، بطوری که حتی نسل های نو بازهم به این امرروی می آورند. به گونه ای که همین ماه(پایان نوامبر2010 ) ودرآمریکا یک شخصی که ازطریق اینترنت با یک گروه تروریستی تماس می گیرد و بعد تماسش را قطع می کند ولی اف بی آی با او کنتاکت می زند واو را درتور می اندازد و بعد ازجریاناتی...اوامکانات لازم را دریافت و بمبی را دریک محل پررفت وآمد درشب کریسمس کار می گذارد، اما توسط اف بی آی که در جریان این امر بوده است، دستگیر می شود. اما این افراد مثل این جوان آمریکایی یا آن جوان اهل نیجریه و...، جایگاهی درجامعه برای خود پیدا نمی کنند. هیچ آینده ای را درپیش روی خود نمی بینند وبدون پرنسیب هستند ودراصل این جوان هدف وبرنامه ا ش برای آینده این نبوده است اما به اینجا منجر میشود.ـ
رافایل: دراینجا به آخرین عکس توجه می کنیم وآن یک سلول به شدت محافظت شده در زندان گوانتاناموست. بلافاصله این سؤال مطرح می شود که چرا این زندان نه درخاک آمریکا بلکه دراینجا و دریک خاک که مورد اختلاف کوبا وآمریکاست، ساخته شده است ودرابتدا این مساله برای من اصلا روشن نبود؟
یوهان: بخش زیادی از این زندانیان درخاورمیانه(افغانستان یا پاکستان) دستگیرشده بودند وبعد به اینجا منتقل شدند زیرا دراینجا درخاک خودشان نیستند وقانون کشورشان شامل حالشان نمی شود. واگر درخاک آمریکا بودند، قوانین یا حقوق قضایی آنجا شامل حالشان می شد. گوانتانامو از سال 1903 منطقه ای (با قرداد یک پارک) متعلق به آمریکاست. یک وضعیت خاصی دارد که مال آمریکاست اما به لحاظ حقوقی وقضایی تحت حاکمیت آمریکا نیست که تابع قوانین دولت آمریکا باشد وبه کوبا هم تعلق ندارد زیرا یک منطقه پارک است که قوانین کوبا هم شامل حالش نمیشود. ودرست دراین مکان انتخاب شده است که زندانی منتقل شده به اینجا ازهیچ حقوقی برخوردار نیست( زیرا یک مکان آزاد ازقانون است) وتروریست ها به اینجا منتقل شده اند. به دنبال رسوایی های شکنجه و اعتراضات به دولت آمریکا ازجمله آنکه زندانی حق شکایت کردن به این امر را دارد، از سال 2004 آمریکا تروریست های دستگیرشده را در زندان باگرام درافغانستان نگهداری می کند و دیگرزندانی جدیدی به اینجا منتقل نشده است اما به هرحال چه گوانتاناما یا با گرام طرف( زندانی) از روی زمین ناپدید می شود و به چنین سلولی منتقل می شود .
رافایل: منتقل می شود تا اطلاعات بدهد.جالب این است که این سلول دو متری چگونه ساخته شده است. یک توالت دارد ودستشویی ویک تخت ویک قبله نما ویک قرآن(!) . دراینجا شکنجه هایی ( مثل واتا بوردینگ) وضربات به صورت و قپانی و..انجام گرفته است ولی سازمان سیا مدعی بود که شکنجه انجام نگرفته است ویا این نوع بدرفتاری ها به مرگ منجر نمی شوند اما این درست همان نکته است که قربانی تا حدی شکنجه می شد که نمیرد زیرا باید اطلاعات می داد.ـ
یولیان: واین داستان و بحث شکنجه های زندان گوانتاناما واعتراض به غیرقانونی بودن آن وآنچه درآن می گذرد، به لحاظ حقوقی وقضایی چنان رسوایی هایی برای دولت آمریکا ببارآوردکه آقای اوباما درسال 2008 دربرنامه انتخاباتی خود حول همین موضوع با یک برنامه دو مرحله ای وارد مبارزه انتخاباتی خود علیه رقیب شد. در مرحله اول یک برنامه روشن وشفاف دراینباره را قول داد ودرمرحله دوم بستن این زندان را قول داد.ـ
یولیان: درحال حاضر170 زندانی درآنجا هستند اما دراین فاصله زمانی جمهوری خواهان- اکثریت را در کنگره دردست دارند وبرنامه ای را که این زندانیان ازگوانتاناما به خاک آمریکا در ایلی نیو منتقل شوند(جاییکه با زندانی طبق قانون آمریکا رفتارشود) را به دلیل بودجه آن تصویب نکردند. برای جمهوریخواهان درکنار موضوع بستن این زندان، موضوع ترانسپارنتز(شفافیت) است که اوباما قول آن را داده بود ولی بازصحبت می شود که تمام کسانی که دست درجریان این زندان وشکنجه هایش داشتند، نامشان محفوظ خواهد ماند واین خودش بازسؤالات واعتراضاتی ورسوایی جدیدی را برانگیخته است، بدین معنی که این اعمال غیرمجاز انجام نگرفته بودند بلکه مجاز بوده اند واین خودش مساله اصلی است.ـ
یولیان: صرفنظراز اینکه گوانتانامو سمبلی از این اعتراض گشته بود که انسان(حتی تروریست) دارای حقوقی است ونمی توان با انتقال او به یک نقطه بدون قانون، حقوق او را نادیده گرفت اما اعتراضاتی هم نسبت به حمله هواپیماهای بدون سرنشین می شود که درمدت یک سال ونیم حاکمیت اوباما تعداد 600 نفردرپاکستان وافعانستان ازاین طریق کشته شده اند که مسؤلین گفته اند که یک سوم آن نیز مردم عادی بوده اند. چیزکمی نیست. ـ
رافایل: این امرچگونه است وآیا همین فاکت کافی است که درباره تروریست دولتی صحبت کنیم. یا می توان فرق گذاشت بین این شکل (خشونت بار)حمله هواپیماهای بدون سرنشین وآن نوع دیگر که دولتها درمبارزه علیه تروریسم به آن ضربه می زنند.ـ
یولیان: درمنطقه افعانستان موضوع به شکل دیگری پیچیده است و درآنجا یک مناقشه و جنگ مسلحانه ای درگیر است وچیز دیگری است. اما امروزه تروریسم(عملیات تروریستی درکشورهای دیگر) به آن شدت نیست وبرخورد با آن هم بردبارانه تر شده است.ـ
رافایل: اما هستند کشورها یا دولت هایی که آنها هم با خشونت با تروریسم مبارزه می کنند و مرزش در کجاست وازچه نقطه ای می توان گفت که یک دولت در جنگ با تروریسم است(وارد جنگ شده است) وعملکردهایش دیگر تدابیر امنیتی نیستند بلکه مبارزه وضربه زدن به تروریسم است؟
یوهان: یک سؤال سخت وحتی به لحاظ قضایی وحقوقی بدون توضیحات قطعی است. آنچه امروز شاهدهستیم، فروپاشی القاعده است وکشورهای درگیراین مناقشه درخاورمیانه تلاش می کنند که تحمل کنند وبردباری نشان دهند اما از تروریسم دولتی به هیچ عنوان نمی توان صحبت کرد! یکروزبه ناچاربه این سؤال پیچیده پاسخ داده خواهد شد اما درحال حاضرمشکل اصلی نیست.ـ
رافایل: اما چه مشخصه ای یک تروریست را ازیک مبارزدر راه آزادی متمایز می کند؟ برای دولتها هرکسی که دست به عملیات خرابکارانه درکشور بزند یک تروریست است. اما آیا نمی توانیم بگوییم که به انگیزه آن عملیات بستگی دارد. مثلا وقتی ریل قطار(توسط پارتیزان ها) منهدم میشد تا قطاری دچار سانحه گردد، یک عملیات تروریستی است وچه چیزآن را متفاوت می کند ازیک بمبی که دریک مترو منفجر می شود تا مردم بیگناه کشته شوند. مثل عملیات انفجار بمب در متروی لندن یا مادرید.ـ
یولیان: اگر با یک دولت دموکرات سروکارداشته باشیم که اجازه سخن گفتن به همه کس را بدهد ونیازی نباشد که کسی برای بیان خواسته خود به خشونت متوسل شود، این خود ازشاخص های بررسی آن عمل انجام شده است که تروریستی است یا نه؟ ودوم آنکه اگرکسی به دلیل اعتقادات خودش دست به یک عمل تروریستی وخشونت آمیز بزند باید قضاوت درباره آن را به لحاظ قضایی بپذیرد. به گونه حقوقی وقضایی درجایی نیست که مقاومت یا مبارزه خشونت آمیزمجاز باشد یا به کسی اجازه آن داده شده باشد.کسی که دست به این کارمی زند باید توضیحی داشته باشد و قضاوت درباره آن را نیز بپذیرد. عملیاتی که زندگی خود را به خطرانداخته است.
رافایل: آخرین نکته وآخرین سؤال این است که آیا به هنگام دست زدن به عملیات خشونت آمیزحتی اگر به خاطرآزادی باشد آیا مرزی هست که نباید ازآن عبور کرد؟ به طور مثال درکتاب عادل ها ازآلبرکامو، او از مرد جوانی صحبت می کند که برای یک حق وعدالتی می جنگد اما او خودداری می کند که یک نارنجک را درکالسکه ای بیاندازد که درآن کودکی نشسته است واین مرزی است برای او که اجازه عبور ازآن را ندارد. اما آیا این مرز دروضعیت های دیگرهم باید رعایت شود مثلا درمبارزه با یک رژیم دیکتاتوری چطوراست؟ آیا افراد نهضت مقاومت مجاز هستند که ازتمام وسایل یا شیوه های ممکن برای مبارزه خود استفاده کنند؟ که دولت آنها را به شرارت متهم می کند.ـ
یولیان: این سؤال را من به این شکل هیچوقت مطرح نمی کنم زیرا درجوامع دموکراسی ما به گونه مطلق غیرضروری است که برای امری خود را کشت یا دست به عملیات انتحاری زد وخود را منفجرکرد. کسی که چنین فکر میکند ازیک مبارزه درست سیاسی خودداری می کند، درحالیکه می تواند وچنین امکانی هست که یک جریان فکری یا سیاسی جدیدی را بنیان بگذارد؛ حتی هرکسی می تواند برای خودش یک نقطه آغاز سیاسی پیدا کند.ـ
رافایل: حالااگرکسی به این نتیجه برسد که تروریسم خودش یک پیش شرط گفتگو درمیدان سیاست است، چطور خواهد بود؟
یولیان: بله! دربعضی موارد چنین چیزی بوده است. اما باید بدانیم تروریسم تحت نام القاعده دراکثرموارد اصلا نمی خواهند با سیاست سروکار داشته باشند. (خواهان گفتگوی سیاسی باشد) بلکه می خواهد ازطریق ساختار خودش تأثیر بگذارد و در جوامع نفوذ کند. چه القاعده یا القاعده در مغرب یا سازمان های تروریستی سابق مثل د.اس.پ که دیگر نیستند، بیشترنیز حول موضوعات ناسیونالیستی فعال بودند تا آنکه موضوع سیاسی باشد. به طور خلاصه می توان گفت که از تمام شیوه های ممکن برای سیاست متعارف باید استفاده کرد اما نمی توانم با اطمینان بگویم

که انگیزه های امروزه دریک بستر سیاسی باشد.ـ
قسمت دوم
یولیان: این یک مشکل زیربنایی درمبارزه علیه تروریسم است[ حق زندانی] قبلا صحبت کردیم که خیلی مشکل است که بتوان بیان کرد که یک سیاست آنتی ترور چگونه باید باشد یا عمل کند؟
رافایل: دولت باید اجتناب کند یا چنین خطایی را انجام ندهد که علیه پرنسیبهای خود عمل کند وآنها را نقض کند وآ.ار. اف دقیقا می خواست این را ثابت کند و به گونه تحریک آمیز به این موضوع(خطا) دامن بزند. و سوال این است که یک رییس دولت درچنین مواردی باید عمل کند یا عکس العمل نشان دهد وقتی عملیات تروریستی اتفاق می افتد؟
یولیان: دردوران روم دریک چنین شرایطی و با بروز تهدیدات امنیتی چیزی شبیه به حکومت نظامی برقرار می شد وبعداز رفع خطراین امر برطرف می شد اما امروزه چنین چیزی وجود ندارد(درجوامع غربی) اقدامات وتدابیرامنیت شدیدی که درآن زمان دولت آلمان علیه تروریسم برقرار کرد، بعدا و به مرورغیرفعال یا منتفی شدند.
رافایل:شاید درمورد عکس العمل دربرابراعمال تروریستی بهترین روش آن باشد که درباره موارد مستقل آن برخورد مناسب انجام گیرد. مثل آن پلاکارد درآمریکا که از مردم خواسته بود، دربرابرامنیت خود و دیگران هشیار باشند.
رافایل: تصویر بعدی درهفتم ماه یولی درسال 2005 درلندن توسط دوربین کنترل درایستگاه سیرکی لاین گرفته شده است که ازلحظه انفجار بمب درقطار زیرزمینی لندن است وچیزی جزآتش ودود دیده نمی شود. دراین عملیات سه بمب پشت سرهم منفجرشدند. اما عکس العمل مردم در برابر این اتفاق این بود که مرعوب نشدند و اجازه ندادند، این عملیات آنها را دچار ترس و وحشت کند و درست روز بعد از عملیات سرکار خود رفتند،گویی که هیچ اتفاق مهمی نیافتاده است.
یولیان: باید هم اینکار را می کردند. انگیسی ها سالهاست که مسلمانان متعصب را تحمل کرده اند وازسوی دیگرهم اطلاعاتی که مقامات امنیتی ازگروه های تروریستی داشتند وبا وجود هشدارهایی که پیشاپیش می دادند که وجود تهدیدات تروریستی بالا رفته است اما اطلاعات مکفی هم داشتند که بتوانند سریع شناسایی وشبکه را متوقف کنند واین روی مردم تأثیرداشته است که احساس امنیت مجدد کنند. درزمینه تهدید شبکه های تروریستی، کشورهای فرانسه یا آلمان استراتژی وشیوه برخورد متفاوتی دارند. فرانسه سعی می کند تا شرایطی سختی را ایجاد کند که مسلمانان افراطی نتوانند فعال بشوند یعنی که (بیرون!) ومحدودیت جدی تری نیز برای پذیرش خارجی ها قایل میشود. درعین حال برای آن بخش از مردم مسلمان ساکن فرانسه با سیاست تطبیق فرهنگی (اینترگراتسیون) وایجاد شرایطی مثل آموزش زبان آلمانی و ایجاد فعالیت های فرهنگی...کمک به تسهیل و حل مشکلات آنها برای کار و زندگی وتطبیق یافتن، نماید.
رافایل: اما این عکس درست لحظه انفجار را نشان می دهد که آتش ودود است.
یولیان: به گونه وحشتناکی عکس زشتی است واگربتوان کلمه زشت را به کار برد. تروریسم همه چیزهست جز زیبایی. واقعیت آن مرگ وکشته و مجروح وایجاد ناامنیتی است. دراینترنت ویدیوهایی نیز موجودند که عملیات تروریستی در مادرید را(در11ماه مارس 2004) نشان می دهند ودرآنجا هم سه بمب منفجر می شود که راه خروج مردم ازمترو را می بندد وحیرت انگیزاست که اولین شخصی که بعد ازانفجار بمب اول به بالای پله ها می رسد، نخستین عکس را ازصحنه می گیرد. بعد با انفجار بمب های بعدی همه چیز پایان پیدا می کند. اما این عکس ها یا ویدیوها موارد منحصربه فرد نیستند و زیاد هستند.
یولیان: تروریسم؛ زشتی، خشونت و یأس است وانجام عمل ضد بشری که تکاندهنده هستند وجای تأسف دارد که وسایل ارتباط جمعی در زمینه زشتی های اعمال تروریستی چندان خوب کار نکرده اند، بطوری که حتی نسل های نو بازهم به این امرروی می آورند. به گونه ای که همین ماه(پایان نوامبر2010 ) ودرآمریکا یک شخصی که ازطریق اینترنت با یک گروه تروریستی تماس می گیرد و بعد تماسش را قطع می کند ولی اف بی آی با او کنتاکت می زند واو را درتور می اندازد و بعد ازجریاناتی...اوامکانات لازم را دریافت و بمبی را دریک محل پررفت وآمد درشب کریسمس کار می گذارد، اما توسط اف بی آی که در جریان این امر بوده است، دستگیر می شود. اما این افراد مثل این جوان آمریکایی یا آن جوان اهل نیجریه و...، جایگاهی درجامعه برای خود پیدا نمی کنند. هیچ آینده ای را درپیش روی خود نمی بینند وبدون پرنسیب هستند ودراصل این جوان هدف وبرنامه ا ش برای آینده این نبوده است اما به اینجا منجر میشود.
رافایل: دراینجا به آخرین عکس توجه می کنیم وآن یک سلول به شدت محافظت شده در زندان گوانتاناموست. بلافاصله این سؤال مطرح می شود که چرا این زندان نه درخاک آمریکا بلکه دراینجا و دریک خاک که مورد اختلاف کوبا وآمریکاست، ساخته شده است ودرابتدا این مساله برای من اصلا روشن نبود؟
یوهان: بخش زیادی از این زندانیان درخاورمیانه(افغانستان یا پاکستان) دستگیرشده بودند وبعد به اینجا منتقل شدند زیرا دراینجا درخاک خودشان نیستند وقانون کشورشان شامل حالشان نمی شود. واگر درخاک آمریکا بودند، قوانین یا حقوق قضایی آنجا شامل حالشان می شد. گوانتانامو از سال 1903 منطقه ای (با قرداد یک پارک) متعلق به آمریکاست. یک وضعیت خاصی دارد که مال آمریکاست اما به لحاظ حقوقی وقضایی تحت حاکمیت آمریکا نیست که تابع قوانین دولت آمریکا باشد وبه کوبا هم تعلق ندارد زیرا یک منطقه پارک است که قوانین کوبا هم شامل حالش نمیشود. ودرست دراین مکان انتخاب شده است که زندانی منتقل شده به اینجا ازهیچ حقوقی برخوردار نیست( زیرا یک مکان آزاد ازقانون است) وتروریست ها به اینجا منتقل شده اند. به دنبال رسوایی های شکنجه و اعتراضات به دولت آمریکا ازجمله آنکه زندانی حق شکایت کردن به این امر را دارد، از سال 2004 آمریکا تروریست های دستگیرشده را در زندان باگرام درافغانستان نگهداری می کند و دیگرزندانی جدیدی به اینجا منتقل نشده است اما به هرحال چه گوانتاناما یا با گرام طرف( زندانی) از روی زمین ناپدید می شود و به چنین سلولی منتقل می شود .
رافایل: منتقل می شود تا اطلاعات بدهد.جالب این است که این سلول دو متری چگونه ساخته شده است. یک توالت دارد ودستشویی ویک تخت ویک قبله نما ویک قرآن(!) . دراینجا شکنجه هایی ( مثل واتا بوردینگ) وضربات به صورت و قپانی و..انجام گرفته است ولی سازمان سیا مدعی بود که شکنجه انجام نگرفته است ویا این نوع بدرفتاری ها به مرگ منجر نمی شوند اما این درست همان نکته است که قربانی تا حدی شکنجه می شد که نمیرد زیرا باید اطلاعات می داد.
یولیان: واین داستان و بحث شکنجه های زندان گوانتاناما واعتراض به غیرقانونی بودن آن وآنچه درآن می گذرد، به لحاظ حقوقی وقضایی چنان رسوایی هایی برای دولت آمریکا ببارآوردکه آقای اوباما درسال 2008 دربرنامه انتخاباتی خود حول همین موضوع با یک برنامه دو مرحله ای وارد مبارزه انتخاباتی خود علیه رقیب شد. در مرحله اول یک برنامه روشن وشفاف دراینباره را قول داد ودرمرحله دوم بستن این زندان را قول داد.
یولیان: درحال حاضر170 زندانی درآنجا هستند اما دراین فاصله زمانی جمهوری خواهان- اکثریت را در کنگره دردست دارند وبرنامه ای را که این زندانیان ازگوانتاناما به خاک آمریکا در ایلی نیو منتقل شوند(جاییکه با زندانی طبق قانون آمریکا رفتارشود) را به دلیل بودجه آن تصویب نکردند. برای جمهوریخواهان درکنار موضوع بستن این زندان، موضوع ترانسپارنتز(شفافیت) است که اوباما قول آن را داده بود ولی بازصحبت می شود که تمام کسانی که دست درجریان این زندان وشکنجه هایش داشتند، نامشان محفوظ خواهد ماند واین خودش بازسؤالات واعتراضاتی ورسوایی جدیدی را برانگیخته است، بدین معنی که این اعمال غیرمجاز انجام نگرفته بودند بلکه مجاز بوده اند واین خودش مساله اصلی است.
یولیان: صرفنظراز اینکه گوانتانامو سمبلی از این اعتراض گشته بود که انسان(حتی تروریست) دارای حقوقی است ونمی توان با انتقال او به یک نقطه بدون قانون، حقوق او را نادیده گرفت اما اعتراضاتی هم نسبت به حمله هواپیماهای بدون سرنشین می شود که درمدت یک سال ونیم حاکمیت اوباما تعداد 600 نفردرپاکستان وافعانستان ازاین طریق کشته شده اند که مسؤلین گفته اند که یک سوم آن نیز مردم عادی بوده اند. چیزکمی نیست.
رافایل: این امرچگونه است وآیا همین فاکت کافی است که درباره تروریست دولتی صحبت کنیم. یا می توان فرق گذاشت بین این شکل (خشونت بار)حمله هواپیماهای بدون سرنشین وآن نوع دیگر که دولتها درمبارزه علیه تروریسم به آن ضربه می زنند.
یولیان: درمنطقه افعانستان موضوع به شکل دیگری پیچیده است و درآنجا یک مناقشه و جنگ مسلحانه ای درگیر است وچیز دیگری است. اما امروزه تروریسم(عملیات تروریستی درکشورهای دیگر) به آن شدت نیست وبرخورد با آن هم بردبارانه تر شده است.
رافایل: اما هستند کشورها یا دولت هایی که آنها هم با خشونت با تروریسم مبارزه می کنند و مرزش در کجاست وازچه نقطه ای می توان گفت که یک دولت در جنگ با تروریسم است(وارد جنگ شده است) وعملکردهایش دیگر تدابیر امنیتی نیستند بلکه مبارزه وضربه زدن به تروریسم است؟
یوهان: یک سؤال سخت وحتی به لحاظ قضایی وحقوقی بدون توضیحات قطعی است. آنچه امروز شاهدهستیم، فروپاشی القاعده است وکشورهای درگیراین مناقشه درخاورمیانه تلاش می کنند که تحمل کنند وبردباری نشان دهند اما از تروریسم دولتی به هیچ عنوان نمی توان صحبت کرد! یکروزبه ناچاربه این سؤال پیچیده پاسخ داده خواهد شد اما درحال حاضرمشکل اصلی نیست.
رافایل: اما چه مشخصه ای یک تروریست را ازیک مبارزدر راه آزادی متمایز می کند؟ برای دولتها هرکسی که دست به عملیات خرابکارانه درکشور بزند یک تروریست است. اما آیا نمی توانیم بگوییم که به انگیزه آن عملیات بستگی دارد. مثلا وقتی ریل قطار(توسط پارتیزان ها) منهدم میشد تا قطاری دچار سانحه گردد، یک عملیات تروریستی است وچه چیزآن را متفاوت می کند ازیک بمبی که دریک مترو منفجر می شود تا مردم بیگناه کشته شوند. مثل عملیات انفجار بمب در متروی لندن یا مادرید.
یولیان: اگر با یک دولت دموکرات سروکارداشته باشیم که اجازه سخن گفتن به همه کس را بدهد ونیازی نباشد که کسی برای بیان خواسته خود به خشونت متوسل شود، این خود ازشاخص های بررسی آن عمل انجام شده است که تروریستی است یا نه؟ ودوم آنکه اگرکسی به دلیل اعتقادات خودش دست به یک عمل تروریستی وخشونت آمیز بزند باید قضاوت درباره آن را به لحاظ قضایی بپذیرد. به گونه حقوقی وقضایی درجایی نیست که مقاومت یا مبارزه خشونت آمیزمجاز باشد یا به کسی اجازه آن داده شده باشد.کسی که دست به این کارمی زند باید توضیحی داشته باشد و قضاوت درباره آن را نیز بپذیرد. عملیاتی که زندگی خود را به خطرانداخته است.
رافایل: آخرین نکته وآخرین سؤال این است که آیا به هنگام دست زدن به عملیات خشونت آمیزحتی اگر به خاطرآزادی باشد آیا مرزی هست که نباید ازآن عبور کرد؟ به طور مثال درکتاب عادل ها ازآلبرکامو، او از مرد جوانی صحبت می کند که برای یک حق وعدالتی می جنگد اما او خودداری می کند که یک نارنجک را درکالسکه ای بیاندازد که درآن کودکی نشسته است واین مرزی است برای او که اجازه عبور ازآن را ندارد. اما آیا این مرز دروضعیت های دیگرهم باید رعایت شود مثلا درمبارزه با یک رژیم دیکتاتوری چطوراست؟ آیا افراد نهضت مقاومت مجاز هستند که ازتمام وسایل یا شیوه های ممکن برای مبارزه خود استفاده کنند؟ که دولت آنها را به شرارت متهم می کند..
یولیان: این سؤال را من به این شکل هیچوقت مطرح نمی کنم زیرا درجوامع دموکراسی ما به گونه مطلق غیرضروری است که برای امری خود را کشت یا دست به عملیات انتحاری زد وخود را منفجرکرد. کسی که چنین فکر میکند ازیک مبارزه درست سیاسی خودداری می کند، درحالیکه می تواند وچنین امکانی هست که یک جریان فکری یا سیاسی جدیدی را بنیان بگذارد؛ حتی هرکسی می تواند برای خودش یک نقطه آغاز سیاسی پیدا کند.
رافایل: حالااگرکسی به این نتیجه برسد که تروریسم خودش یک پیش شرط گفتگو درمیدان سیاست است، چطور خواهد بود؟
یولیان: بله! دربعضی موارد چنین چیزی بوده است. اما باید بدانیم تروریسم تحت نام القاعده دراکثرموارد اصلا نمی خواهند با سیاست سروکار داشته باشند. (خواهان گفتگوی سیاسی باشد) بلکه می خواهد ازطریق ساختار خودش تأثیر بگذارد و در جوامع نفوذ کند. چه القاعده یا القاعده در مغرب یا سازمان های تروریستی سابق مثل د.اس.پ که دیگر نیستند، بیشترنیز حول موضوعات ناسیونالیستی فعال بودند تا آنکه موضوع سیاسی باشد. به طور خلاصه می توان گفت که از تمام شیوه های ممکن برای سیاست متعارف باید استفاده کرد اما نمی توانم با اطمینان گفت که انگیزه های امروزه دریک بستر سیاسی باشد.
رافایل: با تشکر!ـ
پایان!
ماه مای 2011...
منبع:
Philosophie Magazin
TerrorismusDokumentationsreihe, Frankreich 2011, ARTE F
تیترهای بحث:
چه چیز یک مبارزه آزادیخواهانه را از تروریسم مجزا می کند.
آیا دراستفاده از خشونت می توان ازهر حد و مرزی عبور کرد؟
درجوامع دموکراسی لازم نیست که برای رسیدن به هدفی خود را به کشتن داد.



اسامی به لاتین:
Guantanamo نام زندان
Die Gerechten-Albert Camus عادل ها-نام کتاب آلبرکامو
Waterboarding نام شکنجه