Dienstag, 12. April 2011

جمهرری 3


ترجمه: ملیحه رهبری


آیا ماجمهوریخواه هستیم!؟(3)ـ


قسمت آخر(بحث نقاب وبرقعه درفرانسه)ـ



رافایل: خود کلمه رپوبلیک از کلمه یا ریشه لاتین لزپبلیکا می باشد که به معنای لغو کردن سلطه وحکمفرمایی یا پادشاهی است که توسط یک دولت منتخب مردم انجام گرفته باشد.ـ یعنی که مردم خودشان حاکمان هستند. وچنین امکانی وجود دارد که یک جامعه نو ساخته شود که دراین جامعه مدرن هر فردی ازامکانات اجتماعی برخوردار می شود واین شرایط به او یا به مردم چنین فرصتی می دهد که ازشانس بهتری برای آینده وحتی برای دستیابی به اهداف یا آمال مشروع خود برخوردار باشند نه آنکه هر فردی به تنهایی وبه خود و به سرنوشت خویش واگذارشود. اما آنچه که ما دراینجا می بینیم یک عکس تکاندهنده ای است. انسان درهم شکسته ای را می بینیم که برای اوامکان برخورداری از شانس مساوی برای برابری وآزادی که درحاکمیت جمهوری برپایه برادری(اخلاقی) قول داده شده بود، وجود ندارد. این عکس برای من به معنای بن بستی است که راه خروج ندارد ویک راه و روشی است(سیستمی) که درآن شانس مساوی برای برابری عملا ممکن نیست. من فکرمی کنم که ما باید ابتدا از شانس برابری برخوردار باشیم تا بتوانیم ازآن برای برابری استفاده کنیم اما واگرچه امروزه وضع وشرایط به خوبی گذشته نیست. من ازعکس این آدم درمانده ومستأصل چنین حس می کنم که ستم مضاعفی براو رفته باشد و دراین سیستم ، شانس برخورداری از امکانات یکسان وبرابر برای موفقیت عموم مردم با ناکامی مواجه شده است. به این معنی که دراین نوع سیستم حکومتی یک مدل و نمونه رقابتی وجود دارد که عدالت درآن چندان جایگاهی ندارد وهرکس برای خودش وعلیه دیگران باید فعال باشد. وقابل توجه است که این نحوه تفکر وایده رقابتی که به معنای عدالت یا شانس مساوی برای همه خوانده می شود وهدف ازآن برابری به معنای شبیه سازی همه مثل هم نیست ، بلکه به معنای ایجاد یک موقعیت یکسان ومساوی برای همه است و بازچنین اعتقادی هست که پیش شرط لازم و کافی برای ایجاد یک رقابت منصفانه وجود دارد اما عملا دولت نمی تواند چنین چیزی را بدهد یا نتوانسته است، بدهد. ـ

دولت ها سعی می کنند که وظیفه خود را انجام داده و موانع و تبعیضاتی را که مانع ازشرکت همه دراین مسابقه رقابتی باشد را از سر راه بردارند ودست طبقه متوسط را باز بگذارند تا به اصطلاح با سلاح برابری(حق مساوی) دراین میدان رقابتی وارد شوند وقدرت مقابله داشته باشند. اما درانتهای این رقابت برای عده کثیری یک رنج مضاعفی باقی می ماند زیرا تقصیر عدم موفقیتش را متوجه خودشان می کنند که از شانس و موقعیت مساوی که داشته اند، نتوانسته اند استفاده کنند.ـ

دراینجاست که آنچه که معنای شانس برای برابری بوده، باز چیز دیگری شده و تغییرپیدا می کند به یک متافیزیک وماورالطبیعه که گویی سرنوشت فرد اینگونه است واو محکوم به تحمل آن است وباید گناه خودش را بردوش کشد!ـ

رافایل: پاتریک! شما گفتید که اندیشه جمهوری توسط ویژه سازی وشخصی شدن ها وتنزل کردن شرایط برابری اجتماعی ویا وجود نابرابری ها، به انقیاد کشیده می شود ومن می خواهم به سومین عنصراشاره کنم که کمونی تاریسموس(دیالوگ وگفتگو) است.ـ درصورتیکه دریک جامعه آزاد ولیبرال، آزادی هایی مجاز باشند که با مفهوم آزادی درجمهوری(مدرن وامروزی) همخوانی نداشته باشد، این امرچگونه خواهد بود؟ مثل آزادی داشتن نقاب وبرقعه وپوشاندن چهره خود درزیر نقاب. به عنوان مثلا من دراینجا نقاب را انتخاب کرده ام وعکس سه زن را دراینجا به شما نشان میدهم که دریکی از خیابان های مونیخ هستند. همانطورکه درعکس می بینید آنها کاملا (ازسرتا به پا با چادرسیاه) پوشیده هستند وازپشت یک نقاب نگاه می کنند. آنها می توانند ازپشت نقاب ببینند وفقط نیز چشمان آنها دیده می شود. دربحث کومونی تاریسموس درچهارچوب یک جامعه ای دموکرات و محبوب برای متعلقینش(مردمش) میخواهیم دوچیز را دنبال کنیم. اول این پدیده را دردرون جامعه ای که به گونه جمهوری مدرن اداره می شود وبعد تأثیرات جامعه مصرفی را براین پدیده بررسی کنیم زیرا یکی ازخانم هایی که نقاب زده است، دردستش یک تلفن همراه دارد ویک کیف گرانقیمت نیز دردست دارد که به یکی ازمارک های معروف آمریکایی تعلق دارد.ـ

پاتریک: یک عکس بسیارجالبی است. وقتی آدم به عکس نگاه میکند، متوجه می شود که دور و بر این سه زن خالی است و مردم ازآنها فاصله گرفته اند ویک حالت ناچاری ودرماندگی خانم ها نیز درعکس حس می شود. گویی که یک فضای ترس و وحشتی دردور وبر آنها حاکم است.ـ

رافایل: من درباره این عکس با افراد دیگری نیزصحبت کرده ام که با این پدیده آشنا بودند وهمین نظر را داشتند. جذابیت عکس درآن حالت ترس وحشتی است که ایجاد می کند. البته منظورم این است که این عکس یا نحوه پوشش وداشتن نقاب خیلی بیگانه است وفاصله دارد با ارزش های یک جمهوری که ایده آلها یا قوانین خود را براساس بی طرفی یا آزادی مردم درمحیط های اجتماعی نوشته است واین امر بی طرفی چنان درجامعه جاری است یا جدی پذیرفته شده است که در حوزه های اجتماعی(محل کارومکان های عمومی..) وارد شده است.ـ

رافایل: تناقض دراین است که دریک جامعه بی طرف وآزاد به این معنی است که صورت افراد جامعه را بتوان دید. یعنی اولین چیزی که می توان کسی را شناخت یا ما را ازهمدیگر مجزا می کند همان چهره است!ـ

پاتریک: دراین صورت است که یک فضای برخورد یا نحوه رویا رویی با این عنصربیگانه درجامعه ایجاد می شود که جامعه با این واقعیت باید چگونه برخورد کند. برخی نیز معتقدند که این به معنای آزاد بودن هست که افراد می توانند درانظارعمومی هرگونه که مایل هستند لباس بپوشند یا آنگونه ظاهر شوند که ازآن خوششان می آید. مشروط برآنکه تهدیدی برای نظم وامنیت جامعه نباشد و یا خطری نداشته باشد. اما این عکس یک تأثیر قوی دیگری دارد زیرا در یک جامعه مثل جوامع ما که حکومت جمهوری و مرام آزادی است با قواعد وقوانینی مثل لاییسیته که از مشخصه های برجسته آن است، اما به نظر می رسد که این خانم ها هم خود را به این شکل تطبیق داده اند که وارد این جامعه شده اند و در درون این جامعه هستند و زندگی می کنند اما درعین حال خود را کنار نگه می دارند یعنی هم درون جامعه هستند وهم بیرون آن واین امر به طور کلی به این معناست که متفاوت ازافراد جامعه باشی اما به معنای رادیکال بودن هم نیست. اما به عنوان یک واقعیتی که بیگانه با آن جامعه یا درآن جامعه هستند ویک موقعیت ویک چیز خاصی درآن جامعه قلمداد می شوند وفوکو معتقد است که این امر به هرحال به نوعی بودن دردرون جامعه تلقی می شود. اما این افرادی که درعین بودن دردرون جامعه دربیرون جامعه نیز هستند، درنهایت به شکلی قوی بیرون از جامعه هستند و حتی به شدت از سوی جامعه پس زده می شوند، گویی که حضورشان مشروعیتی درجامعه ندارد. که این امربه خاطرنحوه رفتار خودشان( نقاب زدن) وهمچنین رفتار یا برخورد متقابل جامعه با آنهاست.ـ

رافایل: بالآخره دریک چنین شرایطی چگونه می توان شانس برابری برای همه کسانی که درجامعه هستند، ایجاد کرد، درحالیکه عده ای بیرون جامعه باشند و بخواهند یک جامعه ارزشی خاص خود داشته باشند. دراینجا دوحالت پیش می آید یا این جامعه کوچکتر که افرادش خود را ازجامعه بزرگترکنار کشیده اند ویک حالت مستقلی دارند، اجازه داد که به این شکل باقی بمانند یا جامعه بزرگتر وآن دولت جمهوری انتظار دارد که به خاطر آنکه شانس برابری برای همه آحاد جامعه باشد، آن گروه خاص درجهت ارزش های عام جامعه لیبرال(آزادی و برابری) حرکت کند یا خودش را تطبیق دهد؟

پاتریک: من می توانم این گفته را به گونه دیگری بیان کنم. دولت جمهوری از یک جهان برنامه های بسیارمفصل تشکیل می شود که سرشار ازمسؤلیت ووطایف است که درجامعه تقسیم می شود و شهروند جامعه بودن یعنی این که باید یاد گرفت با این آزادی و برابری خود را تطبیق داد نه آنکه آن را نادیده گرفت ودراینجا واین عکس مربوط به خانم هایی با نقاب درخیابان، به گونه افراطی چنان شکل فرهنگی جامعه(مدرن وامروزی) را به هم ریخته است که مثل یک مزاحمت برای جامعه آزاد است وگویی که اینها می خواهند به جای وحدت با جامعه خود را به جامعه آزاد تحمیل کنند وهمچنین لباس پوشیدن آنها یادآور بازگشت به زمان های قدیم یا یک عقبگرد وپافشاری برارزشها وساختارفرهنگی آن زمان های(به شدت طبقاتی) وعدم تطبیق خود با جامعه امروزی است که اتفاقا درساختارهای زیربنایی جوامع امروزی تفاوت ها(اختلاف طبقاتی) کمترشده اند و درشکل ومحتوی تلاش شده است که انسان ها را برابر نماید وبه نظر می رسد که درپشت این نقاب زدن(من با آحاد جامعه فرق دارم)، دراصل پرهیزکردن ونپذیرفتن موضوع برابری دریک جمهوری است.ـ ودراینجا این سؤال مطرح می شود که آیا جمهوری می تواند این امر را بپذیرد و بازتاب چنین تفاوت هایی( هم دردرون وهم دردرون جامعه بودن) باشد که به اسم آزادی – اما برخلاف ودرمقابل تعریف از آزادی وبرابری درجامعه آزاد است. دراینجاست که قضیه بغرنج می شد.ـ رافایل: همینطوراست! و درپاییز سال 2010 دولت فرانسه و توسط آقای فرانسوا فیلون ازمجلس تقاضای قانونی را کرده است که براساس آن درتمام شهرهای فرانسه ودرمکان های عمومی، زدن نقاب وبرقعه ممنوع بشود وشاید به زودی مجلس نیزاین قانون را تصویب کند. وشاید این قانون مثل پلی عمل نماید که درچهارچوب کومونیتاریسموس( دیالوگ وگفتگو) درجامعه فرانسه باشد. اما ازسوی دیگرهم بحث می شود که اگراستفاده ازنقاب یا برقعه ممنوع شود شاید به هویت اسلامی این مسلمانان خدشه وارد شود ونباید این موضوع را کم اهمیت قلمداد کرد وشاید که اسلام این افراد به نقاب وبرقعه وابسته باشد چنانکه اگرازآنان بگیری، گویی که اسلامشان را ازآنان گرفته باشی؟

پاتریک: درست! اما واولا که این نوع لباس پوشیدن مخصوص همه مسلمانان نیست و برای یک تیپ مشخص ویک نحوه تفکر مشخصی است که از این شکل پوشش استفاده می کنند یا آن را به عنوان تنها پوشش اسلامی(زمان دوران پیامبر) پذیرفته اند. دوم اینکه برای پاسخ به این سؤال که ممنوع کردن این پوشش درست یا غلط است، من کمی به عقب تر ونکاتی که قبلا گفتگو کردیم، برمی گردم و این سؤال را مطرح می کنم که ما چگونه یا ازچه طریق می توانیم درجمهوری از حقوقمان حراست کنیم؟ آیا می توان قانونی وضع یا تصویب کرد که جایگزین بحث وگفتگو وتوافق باشد؟ مشکل بعدی آنکه آیا می توان قانونی تصویب کردکه چنین به نظر برسد که گویی فقط برای یک گروه خاص ومشخصی باشد؟ درحالیکه وضع قانون برای کل آحاد جامعه است. البته موارد استثنایی وضروری حقوقی نیزوجود دارند که بسته به منشاء وظهور وچگونگی آن موضوع است و مهم این است که این قانون شامل حال چه کسانی می شود و درباره چه کسانی وچه تعدادی از مردم صدق می کند؟ دراینجاست که باید توجه داشته باشیم که جمهوری یک محیط بسته نیست که هیچ مورد(تضاد) تازه ای به آن وارد ویا خارج نشود بلکه یک محیط بازاست وخیلی واضح است که باید به دنبال وسایل وشیوه و راه حل های جدیدی بود تا مسایل را سمت و سوی واقعی داد ونکته مهم این است که این امرالزاما نباید به کمک قانون باشد که هرفاکت جدیدی پیدا شد، حتما یک قانون جدید نوشت.ـ در فرانسه تعداد این خانم ها بنا به گفته شخص وزیر حدود یک هزار ونهصد خانم هستند که این قانون شامل حال آنها می شود وباید درآینده دید....!ـ رافایل: با تشکر از شما وبحث و گفتگوی امروز ما پایان می یابد. پایان
. آپریل 2011. http://malihehrahbari.blogspot.com / منبع مجله فلسفی- سلسله بحث های فلسفی ازفلیپ تروفولت. Philosofie Magazine Philosofie Republik Doku-Reihe vom Philippe Truffault Frankreich 2011, Arte F

Dienstag, 5. April 2011

جمهوری 2













ترجمه: ملیحه رهبری


آیا ماجمهوریخواه هستیم!؟(2)ـ


قسمت دوم


دراین تابلوی بزرگ نقاشی دو نوع حکومت یکی دردولت خوب ودیگری دردولت بد به نمایش گذاشته شده است. دردولت خوب تمثیلی از ملکه عدالت دیده می شود که دستهای خود را متقارن گشوده است و با یک دست عدالت را به طور مساوی تقسیم می کند ودردست دیگر وبه گونه مساوی آنچه را که برای دادن موجود است بین افراد یا طبقات توزیع می کند وعدالت دراینجا به معنا و مفهوم برابری است.ـ از سوی دیگرهم فرشته عدالت کسانی را که قانون را رعایت نکرده اند مجازات می کند و البته به نظر من دراینجا ازمفهوم عدالت چنین برداشتی میتوان کرد. در زیر پای این فرشته که سمبل جمهور یا دولت درخدمت مردم است، تمثیل ملکه دیگری نیز کشیده شده است که نماد یا سمبلی از انسجام وتوافق وسازگاری است که به عنوان نتیجه اجرای عدالت است. این توافق یا سازگاری بین حکومت و مردم به شکل زنی تصویر شده است که تکیه بر یک جایگاهی زده است و بر روی زانوی خود جعبه ای چوبی را نهاده است که به گونه ای سمبلیک تمام نابرابری ها را از مردمی که درصفی طویل روبه روی او قرار دارند، گرفته و درآن ریخته و از بین می برد و می توان گفت که یک برنامه سوسیال ویا عدالت اجتماعی ایده آل را برقرار می کند. تناقض دراینجاست که باز ما دراینجا با موضوع مساوی کردن وبرابر کردن همه مثل هم مشکل پیدا می کنیم.ـ

این نقاشی دو نوع حکومت را نشان می دهد یکی سمبل جمهوری است که عدالت را برقرار می کند و در نتیجه آن توافقی بین مردم ویک دولت خوب برقرارمی شود که ازنتایج آن نیزبرابری ومساوات است واین برابری بازبه گونه سمبلیک به شکل طنابی کشیده شده است که یک سرآن دردست مردم است ودر سردیگر این طناب، کسانی را که نخواسته اند قانون ومقررات را بپذیرند یا رعایت کنند، به بند کشیده شده اند(یا با طناب بسته شده اند) و درهرصورت این تصویر نمایشی از یک حکومت جمهوری خوب استت؟ـ

درنقطه مقابل این تصویر که سرشار ازصفات نیک وخوب وحتی زیبایی است، پرده دوم قرار دارد که درآن دولت بد با نمادهای تنگ نظرانه و وخست وپستی وقلمرویی ازدلقک بازی ونادانی کشیده شده است و دریک دولت استبدادی وستمگرانه، توافقی بین مردم وحاکمان نیست و نقاشی های روی تابلو بی عدالتی بزرگی را نشان می دهند که دریک دولت بد- دشمنی وفتنه و نفاق حاکم است وبرخلاف دولت خوب است که درآن اعتدال به چشم می خورد.ـ

رافایل: پاتریک، حالا به سراغ تصویر دیگری می رویم که به راستی می توان آن را یک نمونه استثنایی اما گویا از کنایه گویی نامید. تصویر اتوبانی درپکن پایتخت چین را نشان می دهد وعکس مال سال 2008 و مربوط به زمان بازی های المپیک است. برای اشخاص وافرادی که درآن مقطع زمانی در رابطه با کارالمپیک بودند، یک جاده خصوصی اتوبان ویژه آنان ترتیب داده شده بود که به کارشان برسند و درحالیکه دریک جدول دیگر اتوبان ماشین های دیگر یعنی مردم باید درصف طویل معطل می ماندند، آقایان صاحب مناصب می توانستند ازاتوبان ویژه خود استفاده کنند. این نمونه مربوط به کشوری است که خود را جمهوری خلقی می نامد ودرحالیکه اصلا این نام جمهوری را به ناحق برخود گذاشته است ولی ازساختارحکومتی وسلسله مراتب وسازمانی برخوردار است که به نظم وقانون معتقد است و من این فاکت را نه به این دلیل رد یا محکوم میکنم، چون این نمونه حتی با فرهنگ وآیین موروثی کونفوسیس وکهن چین نیز تناقض دارد بلکه نکته مهم برای من این است که تا چه عمقی به امر ویژه سازی ونابرابری در جامعه اجازه داده شده است تا بتواند شکل بگیرد و حتی درپیوند یا درخدمت جمهوری تلقی شود، درحالیکه این موضوع حتی امری غیراخلاقی نیز هست. همانگونه که الان درآن تابلوی دولت خوب و دولت بد درباره اش صحبت کردیم.ـ

پاتریک: برای آنکه روشن شود که یک چنین تصاویر ونمونه هایی ازموضع جمهوری دریک کشور چه معنایی دارد باید ابتدا دراین باره بحث کنیم که چه ارزشی قانون درجمهوری ایده آل دارد وچه نقشی بازی می کند.ـ قانون باید درچندین وجه عملکرد داشته باشد. همانگونه که روسو بیان کرده است: قانون باید برای وشامل حال همه باشد چنانکه کسی بالاتراز قانون نباشد وقانون باید معتبربرای همه باشد. ازهمه مهمتراینکه نباید قانون بسته به شخص یا اشخاص باشد ودرخدمت منافع گروه یا دسته خاص یا ویژه ای قرار بگیرد وهمچنین بازبسته به شرایط قوانین جمهوری نباید چنان تغییر پیدا کنند که دراختیارمنافع گروهی قرار بگیرد و مورد استفاده شخص یا اشخاص باشد. دلیل برای دانته این است که قانون سلسله اعصاب جمهوری را تشکیل می دهد. وقتی که قانون سلسله اعصاب جمهوری است پس به گونه ویژه ای از اهمیت برخورداراست که ازآن حراست شود. حتی روسو معتقد است که درجمهوری قانون نه تنها هیچ مانعی دربرابرآزادی نیست بلکه حتی آزادی جامعه را ممکن نیز می سازد وپذیرفتن یا اطاعت از قانون به این معنا نیست که برده قانون باشیم. مردمی که تبعیت ازقوانین می کنند به این معنا نیست که تبعیت یا اطاعت ازافراد می کنند.ـ

رافایل: قوانینی که افراد خود یک جامعه آن را نوشته وپذیرفته باشند وبه آن نیزآزادنه عمل کنند و درقبالش وظیفه مند باشند به معنای آزادی است. یعنی خود یک خلق نویسنده قوانینی باشد که باید به آن یا طبق آن عمل کند.ـ

پاتریک: این امر مثل این می ماند که انسان نسبت به خودش نیزوظیفه مند است.آنچه که ما دراتوبان در پکن می مانیم و شخصی کردن اتوبان برای افراد معینی واین امر هم قانونی به نظر می رسد دراصل قانونی است که برای یک گروه مشخصی وبرای منافع آنها می باشد. اما باید توجه داشته باشیم که موارد استثنایی و قانونی درهر جمهوری نیز هست وموضوع پیچیده ای نیزمی باشد اما موضوع این است که تنظم رابطه با قانون چگونه است؟ قانون درخدمت چه کسانی است؟ این امر ویژه کردن اتوبان، توسط قانون به اجرا گذاشته شده است. دراینجا با امتیازات ویژه برای گروهی سروکار داریم که قانون اجازه آن را می دهد که منافع گروه مشخصی نسبت به بقیه آحاد جامعه ارجحیت یابد وآنها ویژه شوند واین امر شدیداً برخلاف مفهوم جمهوری است و آن را بی ثبات می کند. علاوه براین ما دراینجا با حکومتی سروکار داریم که دارای اتوریته مطلق است اما درسایرجمهوری ها مثل فرانسه نیز گاه چنین مواردی را می توان پیدا کرد که منافع شخصی یا گروهی و ویژه کردن وجود دارد. درجمهوری های غربی اما به این شکل نیست اما هر دو به معنای لطمه زدن به مفهوم جمهوری یا بی ثبات کردن آن است. ـ

یرفایل: ویژه کردن می تواند به معنای شخصی کردن نیز نباشد یا د رخدمت گروه خاصی هم نباشد مثلا وقتی که پلیس لامپ آبی را در بالای ماشین پلیس نهاده وآژیر می کشد و همه باید راه را برای او باز کنند واین به معنای آزادی عمل پلیس است اما به معنای لطمه زدن به قانون یا زیر پا گذاشتن قانون نیست، بلکه درخدمت نجات جان یا حفاظت از حقوق شهروندان است واجازه این ویژه شدن وچهارچوب های آن باز توسط قانون به پلیس داده شده است زیرا یک امر عمومی واجتماعی است وخارج از چهرچوب قانون جمهوری نیست.ـ

. کسی که حق ویژه برای خودش قایل می شود واتوبان شخصی برای خودش وکارش می خواهد، درحقیقت علیه وبرخلاف منافع عمومی عمل کرده است وآن تصویری را که باید ازیک جمهوری ویک خلق واحد داشت را خدشه دار نموده است واین به معنای معضل ومشکلی درساختار آن جمهوری است.ـ

تیتر: رافایل: رایج شدن ویژه سازی ها وشخصی کردن امکانات یک جامعه وایجاد استثنایات- ایده و اندیشه جمهوری را تجزیه می کند.ـ

پاتریک: دراینجا باید توجه داشت که دو موضوع رابطه تنگاتنگی با هم دارند واز هم جداشدنی نیستند تا یک جمهوری بتواند جمهوری باشد. اول آن زیربنا و پایه فکری جمهوری است که نباید قوانین آن چنان تغییرداده شوند که دیگر از معنای جمهوری به کلی خارج شده باشد و دوم ساختار وسازمان وارزش های آن است که در مرزهای جمهوری باقی بمانندـ


رافایل: حالا به همین موضوع اما از زاویه دیگری می پردازیم. در برابر ما تصویر وعکسی قرار دارد که عکاس مشهوردوروتی شویز گرفته است وبه نام بن بست(نو/ وگ) است. این عکس نیزکنایه وار راه پیشرفت و ترقی اجتماعی را سوژه کرده است. موضوع عکس مرد جوانی را نشان میدهد که درانتهای یک کوچه ای بن بست درروی پله ای نشسته است وسرخود را درمیان دو دست گرفته وچنان سردرگریبان وشکست خورده و مستأصل است که حال و روز او برای بیننده تکان دهند می باشد و درپشت سراو یک کرکره خیلی بلند آویزان است که بر روی آن یک پله کان کشیده شده است. اما پله کان حقیقی نیست وکسی نمی تواند ازآن بالا برود درحالیکه اساسا دریک دولت جمهوری شرایط رشد وترقی باید برای همه کس ممکن باشد وبه همین دلیل عکس به نام بن بست است.ـ

پاتریک: ازاین عکس برداشتهای مختلفی می شود کرد وبرداشت من نباید مثل برداشت تو یا خود عکاس باشد. حتی می توان تصور کرد که این پله هاغیرواقعی مثل رؤیایی برای صعود به سوی آسمان است و یا ازاین طرح ابدیت را تصور کرد وازاین قبیل تصورات اما تا آنجایی که به یک دیده واقع بین برمی گردد، تصورمن اینست که این عکس یک انسان دربن بست را نشان می دهد که امیدی به آینده ندارد وراه ترقی وپیشرفت برای او غیرقابل صعود است.ـ

تیتر: دریک جمهوری امتیازات باید طوری تقسیم شوند که آمال و ایده ها وآینده آن مردم را تضمین کند و براساس شایستگی ها باشد و نه آنکه براساس اصل ونسب و یا تعلقات خاصی باشد.ـ

دراین عکس نردبان غیر واقعی است. تنها یک تصویری بر روی کرکره است ویک توهم ازترقی است و نشان می دهد یا انتقاد می کند که امتیازات در حکومت جمهوری نباید به گونه ای تقسیم شوند که دراختیار افردا با اصل ونسب یا گروه خاصی باشند. درگذشته ووقتیکه جمهوری نبود، تقسیم برتری ها و امتیازات اجتماعی همیشه به آدمهای با اصل ونسب تعلق داشت و هدف از برقراری جمهوری این بود که شرایط ترقی و استفاده از پیشرفت چنان تقسیم شود که برای عموم مردم رشد اجتماعی امکانپذیر باشد و درهای ترقی به روی مردم باز باشدـ

ادامه دارد... آپریل 2011 برابر با فروردین 1390


اسامی به لاتین:ـ

Konfuzianisches Erbe

Dorothy shoes-No Way

Jean-Jacques Rousseau


تیترهای بحث ها

: Das Gesetz ist der Nerven des republikanischen Gebildes.

Der gehorsam gegen das Gesetz, das man sich selber vorgeschrieben hat,ist

Freiheit Das einführe von Privilegien zersetzt den republikanischen Gedanken.


in der Republik sollten Vorteile nach Meriten verteilt werden und nicht nach der Abstammung l ا