Sonntag, 17. Mai 2009

انتقام 6

انتقام 6


رویداد های تاریخی


FAREWELL –Angst der Rauche

فری ول- ترس از انتقام


قسمت آخر


سال 1983 سال سیاه برای روسیه است. به دلیل لو رفتن افتضاحات جاسوسی اش و به خاطر لو رفتن برنامه نظامی اش که نقشه حمله اتمی به آمریکا را داشته است، به شدت زیر ضرب آمریکا و فرانسه رفته است. وضعیت نظامی و سیاسی جهان دیگر مانند گذشته نیست. خط دفاعی موشکی در مناطق همجوار با اروپای شرقی بسته می شود و موقعیت استراتژیکی غرب مانند سابق باقی نمی ماند و غرب راکت های جیم کورشین 2 را در سال 1983 برای دفاع در برابر راکت های اس. اس.20 ، که شوروی درسال 1981 نصب کرده است در مرزها شرقی آلمان مستقر می کند. اسناد به دست آمده تمام اهداف نظامی شوروی را برملا می کنند و غرب یک دید واقعی تری از ابرقدرت شوروی به دست می آورد. در همین زمان سوسیالیست ها در فرانسه نیز تظاهراتی علیه جنگ اتمی و علیه بمب اتم و در دفاع از صلح برپا می کنند« جنگ نه، بمب نه – صلح آری » و این هم یک ضربه سیاسی و اجتماعی در سطح جهان علیه شوروی بود.
میتران در پیام خود در این تظاهرات به کنایه می گوید:« پاسیفیست ها در غرب هستند ولی در شرق(مرزهای شرقی) هم راکت های اس. اس. بیست. مستقر هستند.»
ریچارد پرله رییس مستقیم پرونده فری ول در پنتاگون:« تمام رییس جمهورهای قبلی آمریکا تهدیدات شوروی را (شکست ناپذیری او را)خیلی جدی گرفته بودند تا زمان ریگان. او اولین رییس جمهوری بود که این عقیده را کنار گذاشت و معتقد بود که می توانیم بر شوروی پیروز شویم. ما مدیون ویتروف بودیم. اسناد و مدارکی که با پرونده فری ول به دست ما رسید نه تنها کمبودها وضعف های نظامی شوروی را به ما نشان میداد بلکه کمبودها و ضعفهای او در زمینه اقتصادی را هم نشان می دادند. ما دنبال یک سوراخ در سیستم شوروی می گشتیم که دیدیم بابا مثل آبکش سوراخ سوراخ است. شوروی 35 درصد از سهم تولیدات و درآمد ملی را صرف سیستم جاسوسی اش (کا.گ. ب)می کرد و ما فقط 10 تا 11 درصد از بودجه را صرف سیا و سازمان های جاسوسی می کردیم و کلا فهمیدیم که شوروی چقدر ضربه پذیر است. همه این اسناد و مدارک ریگان را قانع کرد که شوروی آسیب پذیر است. »
نقطه ختم آنجا بود که کلا با اتکا به اطلاعات به دست آمده به ویژه در زمینه اهداف نظامی شوروی، وضعیت سابق به لحاظ سیاسی و نظامی تغییر کرد و موضع گیری های جدید شروع شد. غرب استراتژی نظامی اش را تغییر داد و برنامه نصب راکت های دفاعی مطرح شد که بعد آلمان هم نسبت به نقشه های نظامی شوروی به شدت عکس العمل نشان داد. [و وزیر امور خارجه آلمان در آن زمان که هانس دیتریش گنشر بود، در برابر نقشه های نظامی شوروی، موضع گرفت و گفت که آلمان در موقعیتی است که در برابر اعمال شوروی عکس العمل نشان خواهد داد و این نقطه آغاز تغییرات دیپلماسی در مناسبات بین آلمان و شوروی شد.] این دوران یک فاز جدید در جنگ سرد سابق و جنگ ستارگان(پیشرفت های فضایی) که شوروی راه انداخته بود، گشود. فهمیدیم که اگر شوروی این جنگ ستارگان(پروژه های فضایی) را ادامه دهد، به زودی از نظر اقتصادی فلج می شود. همچنین پی بردیم که چه کمبودهایی واقعی علیه راکت های آمریکایی دارند و فهمیدیم که برخلاف تصور ما مردان قدرتمند و رهبران و سران شوروی و نظامشان چقدر ضعیف هستند و چه ضعف هایی نیز درزمینه تکنولوژی و.. دارند.[متکی به جاسوسی و دزدیدن تکنولوژی غرب هستند.].
Alexander Jyline- Militerte experten
الکساندر یولین از متخصصین در امور نظامی : سازمان اطلاعات روسیه پس از این اتفاقات سعی بر تسلط اوضاع می کند و رییس کا .گ .ب مطرح می کند که به زودی آمریکایی ها بر ما در پروژه جنگ ستارگان(پیشرفت های فضایی) پیشی خواهند گرفت و ما برای بازسازی نیاز به بودجه برای آموزشهای جدید تری داریم. بعد کا .گ. ب، پول را دریافت کرد و به کار انداخت تا موجودیتش را حفظ کند. موجودیت! سیا و دیگر سازمان های جاسوسی اما تحلیل می کردند که آموزش های جدید و بودجه بیشتر موجب پیشتازی فضایی سرخ ها(شوروی) نخواهد شد و به زودی ( دست ها را بالا خواهند برد.) و نه پول بیشتر و نه سازمان امنیت قوی تر موجب نجاتش نخواهند شد. زیرا جنگ ستارگان شوروی را به لحاظ مالی و اقتصادی لطمات جدی زده بود(بودجه 40درصدی) وشوروی درآستانه ورشکستگی بود، قیمت نفت کاهش یافته بود و مشکلات فراوان وجود داشت. نان کم بود. اما سیاستمداران هنوز معتقد به سیستم ک.گ. ب بودند و بودجه سرسام آورش را تأمین می کردند اما جنگ ستارگان( رقابت های فضایی و بالاترین شاخص قدرت ) کمراقتصادی ومالی شوروی را شکسته بود. اما ماسک از چهره شوروی افتاده بود و پرونده بدی از او برملا شده بود. نقاب از چهره جنایاتش علیه مردم خودش و علیه بشریت هر دو افتاده بود.»
تابستان 1983 ویتروف مورد شک قرار می گیرد که آیا جاسوس دو جانبه بوده است یا نه و کلا چه کسی اینهمه اطلاعات از درون سیستم به غرب فرستاده است که ضربات آن بر پیکر سیستم غیرقابل جبران است. رییس کاگ ب در این مصاحبه می گوید:« ما می فهمیدیم که چیزی را مخفی می کند. اما چه چیزی و چرا لود میلا را کشته بود. به هرحال او یک جاسوس بود و این قتل می تواند با جاسوسی رابطه داشته باشد.»
به همین دلیل یک جاسوس در سلولش می اندازند. روزی او روزنامه را می خواند و در روزنامه خبر مربوط به اخراج 40 جاسوس روسی(کارگزاران سفارت شوروی در فرانسه) نوشته شده بود. ناگهان فریاد می زند:« این احمق ها منو قال گذاشتند. بیشعورها، احمق ها،..» جاسوسی که در سلولش بود بلافاصله این عکس العمل او را به اطلاع کا.گ. ب می رساند. کاگ ب برای او تله بعدی را می گذارند که این یک تله برای فرانسه هم می باشد و در اصل کا.گ.ب در برابر اخراج 40 دیپلمات شوروی بیکار نخواهد نشست و باید ضربه متقابل بزند. بعد از آنکه ویتروف متوجه می شود فرانسوی ها مدارک او را جدی گرفته اند و ورق در صحنه سیاسی به نفع فرانسه برگشته است و بالطبع فرانسه خواسته هایی در برابر آنهمه رسوایی شوروی مطرح خواهد کرد و معامله شروع خواهد شد به این فکر می افتد که از فرانسه کمک بخواهد تا در معامله با شوروی نجاتش دهند. کا گ ب دست او را خوانده است و به سراغ زن او می روند. به او می گویند که شوهرش خاین بوده و او را هم متهم به همکاری با او می کنند. پس از ایجاد رعب و وحشت در او، از او می خواهند که تمام دستورات آنها را اجرا کند. مشت آهنین یا سیستم ترور، برای پیش بردن مقاصد خود حتی به خانواده و بستگان ویتروف رحم نمی کند . کا گ ب به خاطر مقاصد سیاسی و به ویژه پوشاندن افتضاحات خود و حفظ قدرت و پرستیژ پوشالی، در صدد ضربه زدن به فرانسه است و از برگ ویتروف می خواهد استفاده کرده و فرانسه را متهم به جاسوسی کند. زن ویتروف از ترس به تمام خواسته های کا گ ب تن میدهد. سناریو قدم به قدم پیش می رود. ویتروف نامه ای می نویسد و به زنش می دهد که به سفارت فرانسه برساند تا خواهان آزادی او باشند. زن ویتروف این نامه را که پنهانی دریافت کرده است به کا. گ .ب میدهد تا دست از سرش بردارند و به ویژه آینده پسرش را که او هم در معرض خطر قرار گرفته بود، نجات پیدا کند اما در این جریان ویتروف کامل باخته است . حالا کا گ ب یک مدرک کتبی در دست دارد و علیه او به یقین رسیده است و ویتروف به سرعت از سیبریه به مسکو برگردانده می شود. درآنجا به مدت یک و نیم سال تحت بازجویی قرار می گیرد. به دنبال رابط ها و سرنخ ها و ارتباطات او(دخالت کشورهای زیادی در این رسوایی) هستند و باور نمی کنند که ویتروف(آماتور) یک تنه یکی از اهرم های قدرت شوروی یعنی(کا.گ. ب و سیستم جاسوسی 40 ساله) را کشیده باشد.
اما اینکه چطور یک و نیم سال بعد از جریان قتل و دستگیری ویتروف کا گ ب هنوز نفهمیده بود که او چه کاری کرده است، یکی ازهمکاران جاسوس او میگوید که کلا جاسوسی یک حیطه است که بدون بخت و اقبال نفراتش نمی توانند درآن کار کنند و موفق باشند و جلو بروند. اغلب جاسوس ها از شانس خود مطمین هستند وعلت لو نرفتن ویتروف هم این بود که مدارک را نه به جاسوس آمریکایی که به جاسوس فرانسوی داده بود که روسیه روی فرانسه حساس نبود.. ویتروف با سازمان جاسوسی فرانسه کار می کرد که خیلی جمع و جور تراز سیستم ولنگ وباز آمریکا یا سایر کشورها بود.آمریکایی ها خوب پول میدادند که مساله ویتروف پول نبود و ازهمه مهمتر اینکه فرانسه و فرانسوی ها را می شناخت. برایش غریبه نبودند.
از ولادیمیر کریوتچ کاو آخرین رییس کاگ ب سؤال می کنیم که آیا شوروی در برابر این افتضاح بزرگ ضعف عمده سیستم جاسوسی خود را نشان نداده بود؟ او پاسخ میدهد:« نمی خواهم قبول کنم و سیستم ما خوب عمل می کرد. مشخص است که ما همه کارهایمان و ضعف هایمان یا نفراتمان را تحلیل می کردیم؛ ویتروف را هم! ویک مقام مسؤل ما نمی توانست بدون کنترل کار کند. مستمر او تحت کنترل ایدیولوژیک بود.»
ویتروف خودش در بازجویی در پاسخ به این سؤال که سیستم کا گ ب را چگونه می دید بدون هیچ ترسی میگوید:« سیستم کاگ ب مثل یک فاحشه پیر وخسته و از کارافتاده شده بود. یک سیستم چندش آور که من در بازجویی گفتم که اگر می توانستم به آن ضربات جدی تری هم می زدم. شما که از من بازجویی میکنید ،در درون خودتان و در اعماق وجودتان حرف های مرا تصدیق می کنید و می فهمید و برایتان ملموس است زیرا که خودتان روی این کوه گٌه افتضاحات سیستم تان نشسته اید.»
در مرحله بعدی : بازجویی های ویتروف برای کاگ ب یک هدف داشت، به دست آوردن کلیه سرنخ ها و سرانجام هم تله گذاشتن برای فرانسه که سازمان جاسوسی فرانسه پیشاپیش آماده بود و می دانست که کا گ ب مترصد ضربه زدن است.
در ماه آپریل 1984 و در ایامی که ویتروف در بازجویی در مسکو است او را وادار می کنند که یک نامه برای دوست جاسوسش ژاک پییرو که در پاریس است بنویسد و از او تقاضای کمک کند و بخواهد که به مسکو بیاید و یکدیگر راملاقات کنند . ویتروف می نویسد:« مدتی است که می خواهم برای تو نامه بنویسم اما هیچگاه امکانش نبود. من در یک گرفتاری افتاده ام و می خواهم تو را حتما ببینم به ملاقاتم بیا ! مطلب مهمی برای گفتن دارم.» برای رساندن این نامه به دست ژاک پییرو کا.گ.ب زن ویتروف را وادار می کند که این نامه را به سفارت فرانسه در مسکو برده و تحویل مقامات آنجا بدهد و از آنها خواهش می کند که کمک کنند تا شوهرش نجات پیدا کند.
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب بود :« ما روی قانون کار می کردیم و نمیتوانستیم بدون مدرک کسی را به جرم جاسوسی دستگیر کنیم. برای ژاک پییرو تله گذاشتیم.»
همسر ویتروف در مصاحبه ای که جهت تهیه این گزارش با او انجام گرفته است، با تأسف از این عمل خود(همکاری برای ضربه زدن به فرانسه) یاد میکند اما توضیح میدهد که در برابر خواسته های ک گ ب هیچکس جرأت مقابله نداشت از سوی دیگر هم امید داشته که ویتروف نجات پیدا کند![ به او دروغ گفته بودند.]
ژاک پییرو میگوید که این نامه به دست من رسید و سازمان جاسوسی س. اس. د. را در جریان قرار دادم. قرارشد که به مسکو بروم و به عنوان یک دوست قدیمی تاجر فرانسوی به ملاقات ویتروف رفته و ببینم که اوضاعش چگونه است.[ خبر نداشتیم که لو رفته است بلکه فکر می کردیم موضوع قتل است. و می خواستیم که کمکش کنیم.] به مسکو رفتم و در زندان او را دیدم که از دیدنم بسیار خوشحال شد. شخصا هم بسیار دوستش داشتم و دوستم بود و دلم می خواست که در روزهای سخت از او دیداری کرده باشم و حتی نجاتش دهم اما چون موضوع یک تله بود. ما فهمیدیم و تماس را ادامه ندادیم تا که او اعدام شد. الآن هم که یادش می افتم گریه ام می گیرد.
رییس سازمان جاسوسی فرانسه س. اس. د.: ما می دانستیم که کا گ ب دیر یا زود به ما ضربه خواهد زد و این نامه ویتروف یکسال و نیم پس از دستگیری یک تله است و موضوع را دیر اما بالاخره فهمیده اند.
در ادامه این سناریو که کا گ ب درست کرده است، حتی ویتروف را از زندان، موقتا آزاد می کنند و به او کارت شناسایی جدید جاسوسی می دهند تا همه ظاهرسازی ها در ملاقات بعدی با جاسوس فرانسوی کامل باشد و آنها با هم شروع به کار کنند و بعد از چند ملاقات، دریک فرصت مناسب و درحال رد و بدل کردن اسناد، جاسوس فرانسوی را با مدارک کافی دستگیر کرده و فرانسه را تحت فشار قرار دهند. اما فرانسه پا داخل این تله نمی گذارد و ژاک پییرو هم رابطه اش را قطع می کند.
ویتروف به اعدام محکوم می شود.
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب درباره او می گوید:« ویتروف برخلاف تحلیل کاگ ب که درباره او نتیجه گرفته بودند و به او هم گفته بودند که ازنبوغ واستعداد کافی در کارها برخوردار و صاحب صلاحیت مکفی نیست و یک غیرحرفه ای وآماتور است، این موضوع به او خیلی برخورده بود و می خواست ثابت کند که اینطور که شما تحلیل می کنید، درست نیست و به این ترتیب او موفق شد که اثبات کند که یک جاسوس حرفه ای( پرفکت) بوده است و شاهکار بزرگی از کار جاسوسی از خود به جا گذاشت. اما باید بگویم که به نظر من آدم باید احمق باشد که زندگیش را ریسک کند تا اثبات کند که مسؤل من( این یا آن رییس درکاگ ب) احمق هایی بیشتر نیستند.[منظورکاری است که ویتروف کرد.]

ویتروف دربازجویی گفته بود که کا گ ب مرا غیر جدی و یک جاسوس آماتور (غیرحرفه ای) فرض کرده بود و دیگران را که بالاتر از من بودند، مسؤل وجدی گرفته بود. خوب بیآیند جواب بدهند که اگر مسؤل بودند و من غیر مسؤل، چطور آنهمه اسناد از زیردست آنها بیرون آمده و به بیرون درز کرده است وچنین افتضاحی درست شده است. معلوم است که می فهمید اما به روی خود تان نمی آوردید. اگر قبول کنید که در این دادگاه باید خیلی ها به محاکمه کشیده و مجازات بشوند اگر استالین بود که می داد،همه آنها را اعدام کنند وحالا با آنها چه می کنند؟ هیچی و جزچند مجازات کوچک، مساله برسرفرد نیست بلکه کل سیستم است که فسیل شده است.
در ادامه بازجویی از او می پرسند آیا قبول می کنی که خاین هستی و به کشورت خیانت کرده ای؟ او پاسخ می دهد؟ چه کسی را لوداده ام؟ رفقای محترم را که از کیسه مردم به ثروت رسیده اند و به خلق خیانت کرده اند و به دنبال جنگ جهانی سوم و نابودی بشریت هم هستند؟! به همین سادگی! این خیالات آنها جنون های غیرممکن است. آن بالا در رأس قدرت یک مشت دیوانه با اندیشه های غیرممکن نشسته اند! من سعی کردم وحداقل به گونه ای(دربرابرسیستم کا.گ.ب) عکس العمل نشان دادم اما به شیوه خودم. من تلاش کردم که بتوان تغییری داد اما نشد وبه اینجا کشید و برای خودم مرگ آرزو می کنم.
ویتروف به اعدام محکوم می شود.
اظهارات ولادیمیر کریوتچ کاو آخرین رییس کاگ ب درباره اعدام ویتروف درآخرین مصاحبه او در سالهای اخیر و قبل از مرگش:« ویتروف یک استثنا و متفاوت از دیگران (جاسوس های کا گ ب) بود و به راستی یک نور، یک نور کوچک(درآن زمان و درآن سیستم) بود.»
یکی از مأموران سابق در کاگ ب می گوید:« او به اعدام محکوم شد وبرای خرد کردن او را وادار کردند که در گوشه ای بایستد و بعد زانو بزند. او ایستاد اما زانو نزد. دو مأمور با زور او را روی زانوان نشاندند که به زانو درآمد باشد و نفر سوم گلوله را در صورت او خالی می کند. شاید او یک قهرمان معمولی نبود اما برای من او یک قهرمان بود.
یک تیر شلیک کردند اما شلیکی متفاوت از شلیک های دیگر و مرگی متفاوت از دیگر مرگ ها. صدای این یک تیر خاموش نشد و تا به امروز نیز طنین خود و درس های تاریخی خود را از رویارویی یک تنه و فردی در برابر سیستمی فاشیستی را برای تاریخ به یادگار نهاده است.
ژاک پییرو جاسوس و دوست فرانسوی او درحال گریستن و با تأثر می گوید:« او را اعدام کردند و یک گلوله در صورتش خالی کردند. او برای من یک قهرمان بود.»
یکسال بعد آندره پولوف 70 ساله که دبیراول حزب کمونیست و درمقام جانشینی برژنف بود می میرد. بعد از مرگ او رهبر بعدی هم به علت پیری، یک ماه بعد می میرد و خیلی زود نوبت به مرد جوانی که در کمیته مرکزی حزب است یعنی به میخایل گورباچف می رسد.
میخایل گورباچف به دبیر اولی حزب کمونیست و به رهبری شوروی می رسد. در این زمان است که غرب برای اولین بار از موضع قدرت در برابر شوروی خود را قرار می دهد زیرا از بلوف شوروی در موضع قدرت باخبر است. گورباچف و ریگان با یکدیگر ملاقات می کنند. پس از این ملاقات و پس از آنچه که ویتروف برملا کرده است، گورباچف نمی تواند مانند رهبرای سابق شوروی به آمریکا و به ریگان بلوف قدرت یا ابرقدرتی بزند و او اینکار را نمی کند و بلوف نمی زند. خبرنگاران از او می پرسند که آیا این یک ملاقات خوبی بود و باز هم ملاقات خواهید کرد؟ گورباچف پاسخ میدهد که بله بسیار باز و دوستانه و خوب بود و امیدوارم که ادامه یابد و ریگان در پاسخ به سؤال خبرنگاران پاسخ می دهد که بله ملاقات خوبی بود وقتی از او سؤال می کنند که آیا باز هم ملاقات خواهید کرد، قاطع پاسخ میدهد که نه!
ریچارد پرل از ریسای پنتاگون و مسؤل پرونده فری ول:
ریگان سرسخت در برابر شوروی باقی ماند زیرا به خوبی خبر داشت که شوروی تحت فشار مشکلات جدی داخلی است. رییس جمهورهای قبلی آمریکا عادت کرده بودند که شوروی را جدی بگیرند. در چشم آنها غرب می بایست که قدم پیش بگذارد تا مانع اهداف شوروی شود حالا اوضاع فرق کرده و ورق برگشته بود. آمریکا از برتری های خود به خوبی خبر داشت از موضع پایین با شوروی برخورد نکرد.
Yves Bonnet- Direktor-DSt
آقای یویس بون- رییس سازمان جاسوسی فرانسه د. اس. ت.: از موقعیت و موضع پٌر بلوفی که شوروی در جنگ ستارگان داشت با لو رفتن واقعیتش حالا در موضعی بود که باید به زانو درآورده می شد. معلوم بود که به زودی از هم خواهد پاشید و البته چند سال بعد!
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل: نمونه ویتروف در تاریخ جاسوسی مثل و مانند ندارد واتفاق نیافتاده است. ویتروف به عنوان انسانی باید مورد شناخته شدن قرار گیرد که دوران جنگ سرد در جهان را به پایان خود نزدیک کرد.
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت :« شوروی و کاگ ب از هم پاشیدند همانگونه که ویتروف آرزو کرده بود و ما از او سپاسگزاریم.»
Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
پرل: ویتروف چنان اطلاعاتی فرستاد که نقاط ضعف ماشین نظامی شوروی و نقاط ضعف اقتصادی شوروی را شناختیم. به نظرم عملیات یک تنه او دوران جنگ سرد را کوتاه کرد.
Wladimer Kriutschkeow –KGB-Direktor
ولادیمیرکرییوتچکر- آخرین رییس سازمان کاگ ب تا فروپاشی شوروی:« ما جنگ سرد را نباختیم. به کشور ما خیانت شد و آنهم توسط جاسوس خودمان!»
پایان گزارش
17،05، 2009
ملیحه رهبری
http://malihehrahbari.blogspot.com
mrahbari@hotmail.com
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise
نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش به زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef
Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.
انتقام 6

رویداد های تاریخی

FAREWELL –Angst der Rauche
فری ول- ترس از انتقام

قسمت آخر

سال 1983 سال سیاه برای روسیه است. به دلیل لو رفتن افتضاحات جاسوسی اش و به خاطر لو رفتن برنامه نظامی اش که نقشه حمله اتمی به آمریکا را داشته است، به شدت زیر ضرب آمریکا و فرانسه رفته است. وضعیت نظامی و سیاسی جهان دیگر مانند گذشته نیست. خط دفاعی موشکی در مناطق همجوار با اروپای شرقی بسته می شود و موقعیت استراتژیکی غرب مانند سابق باقی نمی ماند و غرب راکت های جیم کورشین 2 را در سال 1983 برای دفاع در برابر راکت های اس. اس.20 ، که شوروی درسال 1981 نصب کرده است در مرزها شرقی آلمان مستقر می کند. اسناد به دست آمده تمام اهداف نظامی شوروی را برملا می کنند و غرب یک دید واقعی تری از ابرقدرت شوروی به دست می آورد. در همین زمان سوسیالیست ها در فرانسه نیز تظاهراتی علیه جنگ اتمی و علیه بمب اتم و در دفاع از صلح برپا می کنند« جنگ نه، بمب نه – صلح آری » و این هم یک ضربه سیاسی و اجتماعی در سطح جهان علیه شوروی بود.
میتران در پیام خود در این تظاهرات به کنایه می گوید:« پاسیفیست ها در غرب هستند ولی در شرق(مرزهای شرقی) هم راکت های اس. اس. بیست. مستقر هستند.»
ریچارد پرله رییس مستقیم پرونده فری ول در پنتاگون:« تمام رییس جمهورهای قبلی آمریکا تهدیدات شوروی را (شکست ناپذیری او را)خیلی جدی گرفته بودند تا زمان ریگان. او اولین رییس جمهوری بود که این عقیده را کنار گذاشت و معتقد بود که می توانیم بر شوروی پیروز شویم. ما مدیون ویتروف بودیم. اسناد و مدارکی که با پرونده فری ول به دست ما رسید نه تنها کمبودها وضعف های نظامی شوروی را به ما نشان میداد بلکه کمبودها و ضعفهای او در زمینه اقتصادی را هم نشان می دادند. ما دنبال یک سوراخ در سیستم شوروی می گشتیم که دیدیم بابا مثل آبکش سوراخ سوراخ است. شوروی 35 درصد از سهم تولیدات و درآمد ملی را صرف سیستم جاسوسی اش (کا.گ. ب)می کرد و ما فقط 10 تا 11 درصد از بودجه را صرف سیا و سازمان های جاسوسی می کردیم و کلا فهمیدیم که شوروی چقدر ضربه پذیر است. همه این اسناد و مدارک ریگان را قانع کرد که شوروی آسیب پذیر است. »
نقطه ختم آنجا بود که کلا با اتکا به اطلاعات به دست آمده به ویژه در زمینه اهداف نظامی شوروی، وضعیت سابق به لحاظ سیاسی و نظامی تغییر کرد و موضع گیری های جدید شروع شد. غرب استراتژی نظامی اش را تغییر داد و برنامه نصب راکت های دفاعی مطرح شد که بعد آلمان هم نسبت به نقشه های نظامی شوروی به شدت عکس العمل نشان داد. [و وزیر امور خارجه آلمان در آن زمان که هانس دیتریش گنشر بود، در برابر نقشه های نظامی شوروی، موضع گرفت و گفت که آلمان در موقعیتی است که در برابر اعمال شوروی عکس العمل نشان خواهد داد و این نقطه آغاز تغییرات دیپلماسی در مناسبات بین آلمان و شوروی شد.] این دوران یک فاز جدید در جنگ سرد سابق و جنگ ستارگان(پیشرفت های فضایی) که شوروی راه انداخته بود، گشود. فهمیدیم که اگر شوروی این جنگ ستارگان(پروژه های فضایی) را ادامه دهد، به زودی از نظر اقتصادی فلج می شود. همچنین پی بردیم که چه کمبودهایی واقعی علیه راکت های آمریکایی دارند و فهمیدیم که برخلاف تصور ما مردان قدرتمند و رهبران و سران شوروی و نظامشان چقدر ضعیف هستند و چه ضعف هایی نیز درزمینه تکنولوژی و.. دارند.[متکی به جاسوسی و دزدیدن تکنولوژی غرب هستند.].
Alexander Jyline- Militerte experten
الکساندر یولین از متخصصین در امور نظامی : سازمان اطلاعات روسیه پس از این اتفاقات سعی بر تسلط اوضاع می کند و رییس کا .گ .ب مطرح می کند که به زودی آمریکایی ها بر ما در پروژه جنگ ستارگان(پیشرفت های فضایی) پیشی خواهند گرفت و ما برای بازسازی نیاز به بودجه برای آموزشهای جدید تری داریم. بعد کا .گ. ب، پول را دریافت کرد و به کار انداخت تا موجودیتش را حفظ کند. موجودیت! سیا و دیگر سازمان های جاسوسی اما تحلیل می کردند که آموزش های جدید و بودجه بیشتر موجب پیشتازی فضایی سرخ ها(شوروی) نخواهد شد و به زودی ( دست ها را بالا خواهند برد.) و نه پول بیشتر و نه سازمان امنیت قوی تر موجب نجاتش نخواهند شد. زیرا جنگ ستارگان شوروی را به لحاظ مالی و اقتصادی لطمات جدی زده بود(بودجه 40درصدی) وشوروی درآستانه ورشکستگی بود، قیمت نفت کاهش یافته بود و مشکلات فراوان وجود داشت. نان کم بود. اما سیاستمداران هنوز معتقد به سیستم ک.گ. ب بودند و بودجه سرسام آورش را تأمین می کردند اما جنگ ستارگان( رقابت های فضایی و بالاترین شاخص قدرت ) کمراقتصادی ومالی شوروی را شکسته بود. اما ماسک از چهره شوروی افتاده بود و پرونده بدی از او برملا شده بود. نقاب از چهره جنایاتش علیه مردم خودش و علیه بشریت هر دو افتاده بود.»
تابستان 1983 ویتروف مورد شک قرار می گیرد که آیا جاسوس دو جانبه بوده است یا نه و کلا چه کسی اینهمه اطلاعات از درون سیستم به غرب فرستاده است که ضربات آن بر پیکر سیستم غیرقابل جبران است. رییس کاگ ب در این مصاحبه می گوید:« ما می فهمیدیم که چیزی را مخفی می کند. اما چه چیزی و چرا لود میلا را کشته بود. به هرحال او یک جاسوس بود و این قتل می تواند با جاسوسی رابطه داشته باشد.»
به همین دلیل یک جاسوس در سلولش می اندازند. روزی او روزنامه را می خواند و در روزنامه خبر مربوط به اخراج 40 جاسوس روسی(کارگزاران سفارت شوروی در فرانسه) نوشته شده بود. ناگهان فریاد می زند:« این احمق ها منو قال گذاشتند. بیشعورها، احمق ها،..» جاسوسی که در سلولش بود بلافاصله این عکس العمل او را به اطلاع کا.گ. ب می رساند. کاگ ب برای او تله بعدی را می گذارند که این یک تله برای فرانسه هم می باشد و در اصل کا.گ.ب در برابر اخراج 40 دیپلمات شوروی بیکار نخواهد نشست و باید ضربه متقابل بزند. بعد از آنکه ویتروف متوجه می شود فرانسوی ها مدارک او را جدی گرفته اند و ورق در صحنه سیاسی به نفع فرانسه برگشته است و بالطبع فرانسه خواسته هایی در برابر آنهمه رسوایی شوروی مطرح خواهد کرد و معامله شروع خواهد شد به این فکر می افتد که از فرانسه کمک بخواهد تا در معامله با شوروی نجاتش دهند. کا گ ب دست او را خوانده است و به سراغ زن او می روند. به او می گویند که شوهرش خاین بوده و او را هم متهم به همکاری با او می کنند. پس از ایجاد رعب و وحشت در او، از او می خواهند که تمام دستورات آنها را اجرا کند. مشت آهنین یا سیستم ترور، برای پیش بردن مقاصد خود حتی به خانواده و بستگان ویتروف رحم نمی کند . کا گ ب به خاطر مقاصد سیاسی و به ویژه پوشاندن افتضاحات خود و حفظ قدرت و پرستیژ پوشالی، در صدد ضربه زدن به فرانسه است و از برگ ویتروف می خواهد استفاده کرده و فرانسه را متهم به جاسوسی کند. زن ویتروف از ترس به تمام خواسته های کا گ ب تن میدهد. سناریو قدم به قدم پیش می رود. ویتروف نامه ای می نویسد و به زنش می دهد که به سفارت فرانسه برساند تا خواهان آزادی او باشند. زن ویتروف این نامه را که پنهانی دریافت کرده است به کا. گ .ب میدهد تا دست از سرش بردارند و به ویژه آینده پسرش را که او هم در معرض خطر قرار گرفته بود، نجات پیدا کند اما در این جریان ویتروف کامل باخته است . حالا کا گ ب یک مدرک کتبی در دست دارد و علیه او به یقین رسیده است و ویتروف به سرعت از سیبریه به مسکو برگردانده می شود. درآنجا به مدت یک و نیم سال تحت بازجویی قرار می گیرد. به دنبال رابط ها و سرنخ ها و ارتباطات او(دخالت کشورهای زیادی در این رسوایی) هستند و باور نمی کنند که ویتروف(آماتور) یک تنه یکی از اهرم های قدرت شوروی یعنی(کا.گ. ب و سیستم جاسوسی 40 ساله) را کشیده باشد.
اما اینکه چطور یک و نیم سال بعد از جریان قتل و دستگیری ویتروف کا گ ب هنوز نفهمیده بود که او چه کاری کرده است، یکی ازهمکاران جاسوس او میگوید که کلا جاسوسی یک حیطه است که بدون بخت و اقبال نفراتش نمی توانند درآن کار کنند و موفق باشند و جلو بروند. اغلب جاسوس ها از شانس خود مطمین هستند وعلت لو نرفتن ویتروف هم این بود که مدارک را نه به جاسوس آمریکایی که به جاسوس فرانسوی داده بود که روسیه روی فرانسه حساس نبود.. ویتروف با سازمان جاسوسی فرانسه کار می کرد که خیلی جمع و جور تراز سیستم ولنگ وباز آمریکا یا سایر کشورها بود.آمریکایی ها خوب پول میدادند که مساله ویتروف پول نبود و ازهمه مهمتر اینکه فرانسه و فرانسوی ها را می شناخت. برایش غریبه نبودند.
از ولادیمیر کریوتچ کاو آخرین رییس کاگ ب سؤال می کنیم که آیا شوروی در برابر این افتضاح بزرگ ضعف عمده سیستم جاسوسی خود را نشان نداده بود؟ او پاسخ میدهد:« نمی خواهم قبول کنم و سیستم ما خوب عمل می کرد. مشخص است که ما همه کارهایمان و ضعف هایمان یا نفراتمان را تحلیل می کردیم؛ ویتروف را هم! ویک مقام مسؤل ما نمی توانست بدون کنترل کار کند. مستمر او تحت کنترل ایدیولوژیک بود.»
ویتروف خودش در بازجویی در پاسخ به این سؤال که سیستم کا گ ب را چگونه می دید بدون هیچ ترسی میگوید:« سیستم کاگ ب مثل یک فاحشه پیر وخسته و از کارافتاده شده بود. یک سیستم چندش آور که من در بازجویی گفتم که اگر می توانستم به آن ضربات جدی تری هم می زدم. شما که از من بازجویی میکنید ،در درون خودتان و در اعماق وجودتان حرف های مرا تصدیق می کنید و می فهمید و برایتان ملموس است زیرا که خودتان روی این کوه گٌه افتضاحات سیستم تان نشسته اید.»
در مرحله بعدی : بازجویی های ویتروف برای کاگ ب یک هدف داشت، به دست آوردن کلیه سرنخ ها و سرانجام هم تله گذاشتن برای فرانسه که سازمان جاسوسی فرانسه پیشاپیش آماده بود و می دانست که کا گ ب مترصد ضربه زدن است.
در ماه آپریل 1984 و در ایامی که ویتروف در بازجویی در مسکو است او را وادار می کنند که یک نامه برای دوست جاسوسش ژاک پییرو که در پاریس است بنویسد و از او تقاضای کمک کند و بخواهد که به مسکو بیاید و یکدیگر راملاقات کنند . ویتروف می نویسد:« مدتی است که می خواهم برای تو نامه بنویسم اما هیچگاه امکانش نبود. من در یک گرفتاری افتاده ام و می خواهم تو را حتما ببینم به ملاقاتم بیا ! مطلب مهمی برای گفتن دارم.» برای رساندن این نامه به دست ژاک پییرو کا.گ.ب زن ویتروف را وادار می کند که این نامه را به سفارت فرانسه در مسکو برده و تحویل مقامات آنجا بدهد و از آنها خواهش می کند که کمک کنند تا شوهرش نجات پیدا کند.
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب بود :« ما روی قانون کار می کردیم و نمیتوانستیم بدون مدرک کسی را به جرم جاسوسی دستگیر کنیم. برای ژاک پییرو تله گذاشتیم.»
همسر ویتروف در مصاحبه ای که جهت تهیه این گزارش با او انجام گرفته است، با تأسف از این عمل خود(همکاری برای ضربه زدن به فرانسه) یاد میکند اما توضیح میدهد که در برابر خواسته های ک گ ب هیچکس جرأت مقابله نداشت از سوی دیگر هم امید داشته که ویتروف نجات پیدا کند![ به او دروغ گفته بودند.]
ژاک پییرو میگوید که این نامه به دست من رسید و سازمان جاسوسی س. اس. د. را در جریان قرار دادم. قرارشد که به مسکو بروم و به عنوان یک دوست قدیمی تاجر فرانسوی به ملاقات ویتروف رفته و ببینم که اوضاعش چگونه است.[ خبر نداشتیم که لو رفته است بلکه فکر می کردیم موضوع قتل است. و می خواستیم که کمکش کنیم.] به مسکو رفتم و در زندان او را دیدم که از دیدنم بسیار خوشحال شد. شخصا هم بسیار دوستش داشتم و دوستم بود و دلم می خواست که در روزهای سخت از او دیداری کرده باشم و حتی نجاتش دهم اما چون موضوع یک تله بود. ما فهمیدیم و تماس را ادامه ندادیم تا که او اعدام شد. الآن هم که یادش می افتم گریه ام می گیرد.
رییس سازمان جاسوسی فرانسه س. اس. د.: ما می دانستیم که کا گ ب دیر یا زود به ما ضربه خواهد زد و این نامه ویتروف یکسال و نیم پس از دستگیری یک تله است و موضوع را دیر اما بالاخره فهمیده اند.
در ادامه این سناریو که کا گ ب درست کرده است، حتی ویتروف را از زندان، موقتا آزاد می کنند و به او کارت شناسایی جدید جاسوسی می دهند تا همه ظاهرسازی ها در ملاقات بعدی با جاسوس فرانسوی کامل باشد و آنها با هم شروع به کار کنند و بعد از چند ملاقات، دریک فرصت مناسب و درحال رد و بدل کردن اسناد، جاسوس فرانسوی را با مدارک کافی دستگیر کرده و فرانسه را تحت فشار قرار دهند. اما فرانسه پا داخل این تله نمی گذارد و ژاک پییرو هم رابطه اش را قطع می کند.
ویتروف به اعدام محکوم می شود.
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب درباره او می گوید:« ویتروف برخلاف تحلیل کاگ ب که درباره او نتیجه گرفته بودند و به او هم گفته بودند که ازنبوغ واستعداد کافی در کارها برخوردار و صاحب صلاحیت مکفی نیست و یک غیرحرفه ای وآماتور است، این موضوع به او خیلی برخورده بود و می خواست ثابت کند که اینطور که شما تحلیل می کنید، درست نیست و به این ترتیب او موفق شد که اثبات کند که یک جاسوس حرفه ای( پرفکت) بوده است و شاهکار بزرگی از کار جاسوسی از خود به جا گذاشت. اما باید بگویم که به نظر من آدم باید احمق باشد که زندگیش را ریسک کند تا اثبات کند که مسؤل من( این یا آن رییس درکاگ ب) احمق هایی بیشتر نیستند.[منظورکاری است که ویتروف کرد.]

ویتروف دربازجویی گفته بود که کا گ ب مرا غیر جدی و یک جاسوس آماتور (غیرحرفه ای) فرض کرده بود و دیگران را که بالاتر از من بودند، مسؤل وجدی گرفته بود. خوب بیآیند جواب بدهند که اگر مسؤل بودند و من غیر مسؤل، چطور آنهمه اسناد از زیردست آنها بیرون آمده و به بیرون درز کرده است وچنین افتضاحی درست شده است. معلوم است که می فهمید اما به روی خود تان نمی آوردید. اگر قبول کنید که در این دادگاه باید خیلی ها به محاکمه کشیده و مجازات بشوند اگر استالین بود که می داد،همه آنها را اعدام کنند وحالا با آنها چه می کنند؟ هیچی و جزچند مجازات کوچک، مساله برسرفرد نیست بلکه کل سیستم است که فسیل شده است.
در ادامه بازجویی از او می پرسند آیا قبول می کنی که خاین هستی و به کشورت خیانت کرده ای؟ او پاسخ می دهد؟ چه کسی را لوداده ام؟ رفقای محترم را که از کیسه مردم به ثروت رسیده اند و به خلق خیانت کرده اند و به دنبال جنگ جهانی سوم و نابودی بشریت هم هستند؟! به همین سادگی! این خیالات آنها جنون های غیرممکن است. آن بالا در رأس قدرت یک مشت دیوانه با اندیشه های غیرممکن نشسته اند! من سعی کردم وحداقل به گونه ای(دربرابرسیستم کا.گ.ب) عکس العمل نشان دادم اما به شیوه خودم. من تلاش کردم که بتوان تغییری داد اما نشد وبه اینجا کشید و برای خودم مرگ آرزو می کنم.
ویتروف به اعدام محکوم می شود.
اظهارات ولادیمیر کریوتچ کاو آخرین رییس کاگ ب درباره اعدام ویتروف درآخرین مصاحبه او در سالهای اخیر و قبل از مرگش:« ویتروف یک استثنا و متفاوت از دیگران (جاسوس های کا گ ب) بود و به راستی یک نور، یک نور کوچک(درآن زمان و درآن سیستم) بود.»
یکی از مأموران سابق در کاگ ب می گوید:« او به اعدام محکوم شد وبرای خرد کردن او را وادار کردند که در گوشه ای بایستد و بعد زانو بزند. او ایستاد اما زانو نزد. دو مأمور با زور او را روی زانوان نشاندند که به زانو درآمد باشد و نفر سوم گلوله را در صورت او خالی می کند. شاید او یک قهرمان معمولی نبود اما برای من او یک قهرمان بود.
یک تیر شلیک کردند اما شلیکی متفاوت از شلیک های دیگر و مرگی متفاوت از دیگر مرگ ها. صدای این یک تیر خاموش نشد و تا به امروز نیز طنین خود و درس های تاریخی خود را از رویارویی یک تنه و فردی در برابر سیستمی فاشیستی را برای تاریخ به یادگار نهاده است.
ژاک پییرو جاسوس و دوست فرانسوی او درحال گریستن و با تأثر می گوید:« او را اعدام کردند و یک گلوله در صورتش خالی کردند. او برای من یک قهرمان بود.»
یکسال بعد آندره پولوف 70 ساله که دبیراول حزب کمونیست و درمقام جانشینی برژنف بود می میرد. بعد از مرگ او رهبر بعدی هم به علت پیری، یک ماه بعد می میرد و خیلی زود نوبت به مرد جوانی که در کمیته مرکزی حزب است یعنی به میخایل گورباچف می رسد.
میخایل گورباچف به دبیر اولی حزب کمونیست و به رهبری شوروی می رسد. در این زمان است که غرب برای اولین بار از موضع قدرت در برابر شوروی خود را قرار می دهد زیرا از بلوف شوروی در موضع قدرت باخبر است. گورباچف و ریگان با یکدیگر ملاقات می کنند. پس از این ملاقات و پس از آنچه که ویتروف برملا کرده است، گورباچف نمی تواند مانند رهبرای سابق شوروی به آمریکا و به ریگان بلوف قدرت یا ابرقدرتی بزند و او اینکار را نمی کند و بلوف نمی زند. خبرنگاران از او می پرسند که آیا این یک ملاقات خوبی بود و باز هم ملاقات خواهید کرد؟ گورباچف پاسخ میدهد که بله بسیار باز و دوستانه و خوب بود و امیدوارم که ادامه یابد و ریگان در پاسخ به سؤال خبرنگاران پاسخ می دهد که بله ملاقات خوبی بود وقتی از او سؤال می کنند که آیا باز هم ملاقات خواهید کرد، قاطع پاسخ میدهد که نه!
ریچارد پرل از ریسای پنتاگون و مسؤل پرونده فری ول:
ریگان سرسخت در برابر شوروی باقی ماند زیرا به خوبی خبر داشت که شوروی تحت فشار مشکلات جدی داخلی است. رییس جمهورهای قبلی آمریکا عادت کرده بودند که شوروی را جدی بگیرند. در چشم آنها غرب می بایست که قدم پیش بگذارد تا مانع اهداف شوروی شود حالا اوضاع فرق کرده و ورق برگشته بود. آمریکا از برتری های خود به خوبی خبر داشت از موضع پایین با شوروی برخورد نکرد.
Yves Bonnet- Direktor-DSt
آقای یویس بون- رییس سازمان جاسوسی فرانسه د. اس. ت.: از موقعیت و موضع پٌر بلوفی که شوروی در جنگ ستارگان داشت با لو رفتن واقعیتش حالا در موضعی بود که باید به زانو درآورده می شد. معلوم بود که به زودی از هم خواهد پاشید و البته چند سال بعد!
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل: نمونه ویتروف در تاریخ جاسوسی مثل و مانند ندارد واتفاق نیافتاده است. ویتروف به عنوان انسانی باید مورد شناخته شدن قرار گیرد که دوران جنگ سرد در جهان را به پایان خود نزدیک کرد.
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت :« شوروی و کاگ ب از هم پاشیدند همانگونه که ویتروف آرزو کرده بود و ما از او سپاسگزاریم.»
Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
پرل: ویتروف چنان اطلاعاتی فرستاد که نقاط ضعف ماشین نظامی شوروی و نقاط ضعف اقتصادی شوروی را شناختیم. به نظرم عملیات یک تنه او دوران جنگ سرد را کوتاه کرد.
Wladimer Kriutschkeow –KGB-Direktor
ولادیمیرکرییوتچکر- آخرین رییس سازمان کاگ ب تا فروپاشی شوروی:« ما جنگ سرد را نباختیم. به کشور ما خیانت شد و آنهم توسط جاسوس خودمان!»
پایان گزارش
17،05، 2009
ملیحه رهبری
http://malihehrahbari.blogspot.com
mrahbari@hotmail.com
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise
نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش به زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef
Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.

Montag, 11. Mai 2009

انتقام 5

انتقام 5
رویداد های تاریخی


FAREWELL –Angst der Rauche
فری ول- ترس از انتقام
قسمت پنجم
در پاریس تا هشت ماه نمی فهمند که او دستگیر شده است. در دسامبر 1982 دادگاه محاکمه ویتروف تمام می شود و موضوع آن هم به بیرون درز پیدا نمی کند.
اظهارات یکی از همکاران او درکا گ ب:« او یک فرد تحصیلکرده و یک مقام بالا ویک فرد مسؤل وباصلاحیت در کا. گ .ب بود و این افراد برطبق ارزش گذاری های سیستم ( بعد ازعبور از مراحل مختلف) دیگر مورد اعتماد هستند و خطا یا اشتباه نمی کنند [ بیگناه هستند] بر این اساس، دادگاه حق(بیگناهی) را به ویتروف و تقصیر(گناه) را به منشی میدهد زیرا که منشی او زنی در سطوح پایین حزب(غیرمسؤل و عادی) بوده است و موجب لغزش او گشته است. قاضی اینگونه از ویتروف دفاع می کند که این زن سعی کرده است که با جاذبه های زنانه، یک فرد مسؤل درسطح بالا(مثل ویتروف) را جذب کند و خودش را به او تحمیل کرده تا جایی که ویتروف برای خلاصی از شر او مجبور شده او را بکشد. [برای حفظ ارزش های درست و اخلاقی، ناچار از این عمل غلط و خلاف شده است.]
سرانجام دادگاه اینگونه قضاوت می کند. ویتروف به 12 سال زندان متهم می شود اما نمی تواند آن را تحمل کند. او قدرت تحمل محکومیت را نداشت. 6 ماه بعد با واگن حامل گاو به سیبریه فرستاده می شود. در قطار حامل گاو، تازه متوجه می شود که مجازات چیست و عواقب کارش برایش ملموس می شود!
ابتدا آمریکایی ها بودند که پی بردند که او دستگیر شده است.
2 دسامبر 1982
ژاک پییر دوست ویتروف و جاسوس از سازمان س. اس. اف :« وقتی از دستگیری او و محکومیتش به زندان مطلع شدم،خیلی نارحت شدم.»
آقای فیقان رابط ویتروف وجاسوس فرانسوی در مسکو:« من هر روز روزنامه را می خواندم تا خبری از او به دست آورم. تمام فکر وذکر ما این بود که اگر دستگیر شده است به زودی ما را هم لو خواهد داد. من در ترس زندگی می کردم تا صبح خوابم نمی برد تا فهمیدم که محاکمه شده و دادگاه او تمام شده است. با این حال تحلیل مسؤلین در پاریس این بود که درست است که او لو نرفته است اما دیر یا زود لو خواهد داد و حرف خواهد زد. به خاطر نجات خودش از این مخمصه حرف خواهد زد.
فوریه سال 1983 رییس جدید. سازمان اطلاعات فرانسه د.اس. ت
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.: در این زمان او به ارزش اسناد پی می برد و متاسف است که این منبع قطع شده است. با توجه به اینکه منبع دیگر قطع شده است در فرانسه تصمیم گرفته می شود تا کشورهایی را که شوروی تکنولوژی آنها را می دزدید در جریان قرار دهند. در همین زمان تعداد دیپلمات های و مستشاران وسایرکارگزاران سفارت شووری در فرانسه از 200 نفر به 700 نفر رسیده بودند که در اساس، کار این 500 نفر اضافه به طور حرفه ای جاسوسی بود. در اسناد به دست آمده کشور فرانسه پی برده بود که شوروی چقدر تکنولوژیش را دزدیده است.
رییس جمهور فرانسه میتران خیلی عصبانی است زیرا اسناد نشان می دهند که مسکو به مدت ده سال تمام کلیه فکس ها وسایر ارتباطات پاریس را کنترل وگوش می کرده است. رییس جدید سازمان اطلاعات فرانسه( یوس بونه) به دیدن میتران می رود و یکساعت تمام حرف می زند و اسناد و مدارک را نشان می دهد. بحث برسر این بود که بسیاری از دیپلمات های بلند پایه شوروی فقط جاسوس هستند و نه دیپلمات. میتران با ظرفیت بسیار بالا و کاملا ساکت یک ساعت تمام به گزارش گوش می کند و حتی یکبارحرف او را قطع نمی کند و یک کلمه حرف نمی زند. مسکو تکنولوژی فرانسه را می دزدید و هیچ کارخانه ای نبود که کا گ ب یک جاسوس روس درآن نداشته باشد. پس از پایان یافتن گزارش رییس سازمان اطلاعات فرانسه، میتران از او می پرسد که چه عملیاتی می خواهید انجام دهید. او می گوید که باید عکس العمل سیاسی نشان دهیم و ویزاهای اقامت جاسوس دیپلمات های شوروی را لغو کنیم. میتران می گوید:« منتظر چه هستید بروید و اقدام کنید!»
این اقدام علیه شوروی و جرأت قاطع تصمیم گیری برای این اقدام، بزرگترین پیروزی میتران در دوران اول ریاست جمهوری او بود.
5 آپریل 1983
فرانسه تصمیم به اخراج 40 جاسوس دیپلمات هایی می گیرد که تمام سوابق و کارها وگزارشات آنها دقیقا توسط ویتروف(جاسوس روسی) برایش ارسال شده بودند اما نمی خواهد طوری رفتار کند که آنها بفهمند فرانسه اسناد و مدارکی دریافت کرده است. کار بسیار مشکلی است. رییس سازمان اطلاعات فرانسه، یک کاتالوگ تهیه می کند که درآن عکس و تفصیلات47 دیپلمات روسی با گزارشات جاسوسی آنها ضمیمه است، اما برای رد گم کردن فقط به 40 نفر از آنها که تکنولوژی فرانسه را دزدیده بودند، اخطار می دهد تا خاک فرانسه را ترک کنند و هفت نفری را که به عمد اخراج نمی کند کسانی بودند که تماما در کار جاسوسی نبودند ولی هیچ شهر و هیچ کارخانه یا مؤسسه ای نبود که شوروی درآن جاسوس نداشته باشد. اخراج دیپلمات های شوروی از چشم وسایل ارتباط جمعی پنهان نمی ماند و تیتر تمام روزنامه ها می شود با این حال فرانسه اجازه نمی دهد که فیلم وعکس از کسانی که در فرودگاه به سوی مسکو برگردانده می شوند، تهیه شود و نمی خواهد رسوایی برپا شود و مسکو سکوت می کند. هنوز نمی داند چه خبر است!
ریچارد پرل از مقامات پنتاگون در سالهای 198ا تا 1978 و از مسؤلین رسیدگی به پرونده جاسوسی فری ول می گوید:« مدارک کافی بودند. اسامی تمام جاسوسانی که تکنولوژی می دزدیدند، نوشته شده بود.»
اظهارات دفتر وزیرامور خارجه وقت فرانسه
Bru leiter Außenministers Francois Schee
فرانسویز شی از مسؤلین وزارتخارجه: اسناد تکنولوژی دزدیده شده ، چنان روشن بودند که هیچ تجزیه یا تحلیلی نیاز نداشتند. برای من روشن شده بود که شوروی چگونه پیشرفت کرده است.فی المثل اسناد یکسال کامل جاسوسی تکنولوژی جلوی روی من بود که امضا مسؤل کا گ ب زیر اسناد بود. من یکسری از مدارک را با سفیر مسکو در میان گذاشتم که سفیر مسکو با بی اعتنایی نگاهی به پرونده بزرگی که در مقابلش نهاده شده بود. انداخت و آن را ورق زد و درحالیکه مطلقا نمی توانست باور کند، از موضع خیلی بالا پاسخ میدهد که آیا شما انتظار دارید که ما اهمیتی به این اوراق بی معنی و بچه گانه و جعلی بدهیم! این مدارک مسخره تر از آن است که ما وقت خود را برای رد کردن آن بگذاریم. من سری دوم دفترچه اسناد را جلوی روی او گذاشتم که امضا رییس سازمان اطلاعات ورشو - پاریس را داشت. و می خواستم به او بگویم که برای هر دو کشور بهتراست که راه حلی دیپلماتیک پیدا کنیم و نمی خواستیم آبروی مسکو را ببریم. میتران گفته بود که برای آنها روشن کنید که ماقصد نداریم آنها را تحت فشار بگذاریم. اما سفیر مسکو زیر بار نمی رود. اما احساس من این بود که در صفحه شطرنج سیاسی یک مات شدن است که کرمل(ابر قدرت شوروی) هنوز قبول ندارد که کسی بتواند به او کیش و مات بدهد.
می توان گفت در صفح شطرنج سیاسی فرانسه یک برج شوروی را زده بود که مثل ضربه یا شکست دادن کرمل بود.
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب بود، می گوید: « ما نمی توانستیم علت این اقدام اخراج دیپلمات های خود را بفهمیم و نمی فهمیدیم که چرا فرانسه اقامت ها را لغو کرده و دیپلمات های ما را اخراج می کند. ما این اقدام را به گسترش جنگ سرد و به هیستری عام ضد شوروی و راسیستی این دولتهای غربی تلقی کردیم. ما می خواستیم که رابطه صلح آمیزی با فرانسه داشته باشیم.تهدید اصلی ما نبود.»
چهار ماه قبل از مرگ برژنف است. یوری آندره پوف رییس وقت در ک.گ.ب در کرمل قدرتمند و سر سیستم است و دارای نفوذ زیادی است او در نشستی به این مناسبت حضور می یابد ومی خواهد یک وضعیت ویژه اعلام کند، او ناچار است که اعتراف به بزرگترین مشکلی کند که تا به حال پیش آمده است و به اصطلاح ناچار می شود که دستمال به زمین بیاندازد. کرمل دیگر آنی نیست که در گذشته بود و کا.گ. ب هم همینطور.
اظهارات آخرین رییس کا گ ب:« راه و روش ما اینطور نبود که معامله به مثل کنیم. یعنی متقابلا دیپلمات های فرانسوی را اخراج کنیم. می خواستیم فرانسه بفهمد که مناسبات ما با فرانسه دوستانه است.
در فرانسه نیز سازمان اطلاعات د. اس. ت پروژه بزرگ داخلی در دستور کار دارد و عملیات دستگیری جاسوسان فرانسوی در مراکز علمی و تحقیقی که برای روسیه جاسوسی می کردند، آغاز می شود و تمام شبکه آن منهدم می شود نه فقط در فرانسه بلکه در انگلیس و آلمان و ایتالیا و آمریکا شبکه های جاسوسی مسکو با پوشش دیپلمات و یا سایر پوشش ها انهدام وشبکه های پیچیده و سازمان یافته کا گ ب از هم پاشیده می شود و صدراعظم وقت آلمان هم در رابطه با این بزرگترین رسوایی قرن برای شوروی موضع می گیرد و در نهایت یک شبکه قدرتمند به نام او.د. اس. اس. آر با قدمت 40 سال جاسوسی در غرب تا به آخر از هم گسسته و منهدم می شود. و ویتروف به هدفش می رسد و بازوهای این شبکه جاسوسی 40 ساله ک.گ. ب را پاره می کند و به سر سیسیم شوروی که در مشت آهنین کاگ ب است، ضربه می زند.
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ول :« ویتروف مناسبات جاسوسی روسیه در زمینه های تکنولوژی وصنعت را برملا می کند و حیطه علمی موجود را به نقد می کشاند. او قبل از جاسوس بودن، یک مهندس و فردی دست اندرکار در پیشرفت های علمی بود و ابعاد موضوع را می فهمید. حدود ده هزار سند دزدیده شده در این پرونده فری ول از مطالعات و تحقیقات سایر دانشمندان وجود داشت که شوروی دزدیده بود. امکان نداشت که دانشمندان روس بتوانند روی همه اینها کار کنند. این تضاد وجود داشت که دانشمندان روس باید راه و روش تحقیقی خود را می رفتند یا تحقیقات سایر دانشمندان را تکمیل می کردند که این کار به تحقیقات مستقل آنان لطمه می زد. اداره جاسوسی نمی تواند و صلاحیت علمی ندارد که خودش یا مأمورانش آنچه را دزدیده است مورد بهره برداری قرار دهد و یا سرجای خودش بنشاند و به کار گیرد. آیا واقعا همه این ده هزار سند علمی دزدیده شده می توانستند در مسکو استفاده داشته باشند؟ از تمام کارخانجات از مراکز تحقیقاتی و... اطلاعات جمع کرده بودند و ویتروف خودش می فهمید که آنچه اداره جاسوسی کا گ ب به خودش ملحق کرده یعنی تحت سلطه گرفتن تمام دانش و دانشمدان، در صلاحیت و حیطه این سازمان نیست.
ریچارد پرله رییس مستقیم این پرونده فری ول در پنتاگون:« تمام رییس جمهورهای آمریکا تا این زمان ضربه ناپذیری قدرت شوروی را جدی گرفته بودند. ریگان برای اولین بار پی برد که شوروی ضربه پذیر است و می توان بر او پیروز شد. و ما عملیات بزرگی را شروع کردیم تا شبکه های عظیم جاسوسی برای شوروی را متوقف کنیم. در تمام آزمایشگاه ها حضور افراد روسی ممنوع شد. درتمام زمینه های حساس الکترونیکی و ناویگاتسیون و ارتباطات، ضوابط جدید گذاشتیم و تولید تورنادو جنگنده های پیشرفته که شوروی برنامه های آن را داشت، طرح و نقشه ها را عوض کردیم و حتی درآلمان و انگلیس و ایتالیا، و... در برنامه ریزی های خود دست بردند. ما از روی اسنادی که به دست آورده بودیم که آنها چه چیز در دست دارند، اقدامات بعد خود را برنامه ریزی می کردیم. من به سیا پیشنهاد کردم که اطلاعات غلط بفرستند که در اثر آن در ساختن جت های جنگی شوروی که از ما الگو برداری می کنند، به آنها صدمه و آسیب برساند وشروع به ارسال اطلاعات غلط کردیم. هنوز خبر نداشتند و روزانه آنها این ارتباطات غلط را با سیستم های ویژه خود می دزدیدند. از سوی دیگر هم در سیستمهای حساس گیرندگی ماشینهای جنگی آنها توانستیم اخلال جدی ایجاد کنیم تا جاییکه شوروی ناچار شد به سیستم و کارآیی سازمان جاسوسی خود شک کند. در این چند سال مطابق اسناد و مدارکی که من از پرونده فری ول در دست داشتم و هزینه های میلیونی شوروی برای جاسوسی و خرید اسناد علمی و تحقیقاتی را هم درآنها نوشته شده بودند، با خود فکر می کردم که اگر به جای این هزینه سنگین میلیونی که از بودجه کشور خرج سازمان اطلاعاتش می کرد و بالای سی درصد بود درحالیکه بودجه ما برای سازمان سیا یک بودجه یازده درصدی بود، به لحاظ ملی و بودجه برایشان بهتربود که ببیند که خرج جاسوسی به دخلش نمی ارزد و یک فکر بهتری می کردند.
ازآخرین رییس کاگ ب ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه بود ،در مصاحبه می پرسیم چرا اینهمه پول خرج جاسوسی می کردید بهتر نبود این بودجه را در مملکت خودتان و باکمک دانشمندان خودتان صرف امور علمی و تکنولوژی و.. می کردید؟ پاسخ می دهد:« نه! ویتروف تا مغز استخوان به ماضربه زد وگرنه که این شیوه دستیابی به آخرین پیشرفت های صنعتی سریع و به صرفه تر از روش های دیگر بود. ازسوی دیگرهم ما باید همیشه این آخرین اطلاعات را میداشتیم.
General Jean Guyoux Millitarexperteß -DST
ژنزال جین گویوکس از متخصصین فرانسه درامور نظامی درسازمان د.اس.د.: این دزدیدن اطلاعات علمی و تحقیقات دانشمندان یک کشور چندان هم مفید نیست بلکه برای دانشمندان شوروی هم کاملا قابل استفاده نبود. من این کار را محکوم می کنم زیرا یک رییس کاگ ب چه می فهمد که علم یا دانش چیست که برای دانشمندی مشخص کند که او در چه رشته ای تحقیق کند. با این کار مانعی برای تحقیقات دانشمندان خوب روسیه شده بودند. اینکه دانشمندی کارش را سازمان جاسوسی کشورش تعیین و تحقیق روی کارهای نصفه نیمه دانشمندان دیگر کند، یا راه و روش علمی برای تحقیقات یک دانشمند را اداره جاسوسی تعیین کند این شیوه برای کار علمی آن کشور اسفبار است.
ویتروف در بازجویی اظهار میدارد:« من به عنوان یک متخصص و تحصیلکرده خجالت می کشیدم که اداره جاسوسی، کار دانشمندان روسیه را محدود و مشخص می کرد. با اینکار دانشمندان خوب را منزوی می کرد. اخراجشان می کرد. حقوقشان را قطع میکرد و امکانات برای تحقیقات در دسترسشان قرار نمی داد. در اصل به آنها نیازی نداشت زیرا جاسوسان اطلاعات مربوط به تحقیقات تکنولوژی را از سایر کشورها را دزدیده و به آنها می رساندند. به عنوان یک مهندس از این طرز رفتار با محققین احساس حقارت می کردم.»
اداره جاسوسی نمی تواند درباره علم و دانش تصمیم بگیرد که چه با ارزش و چه بی ارزش اشت. چرا این اسناد باید به دست کا گ ب می افتاد که به دردش هم نمی خورد اما دریایی پول وهزاران هزار نفر در خدمت این سیستم بودند.
[ ویتروف خود در پاریس ارتباط با جاسوسانی که دانشمند یا آکادمیک بودند داشت که حتی از مراکز اتمی اطلاعات به او می دادند و می دانست که هزاران هزارنفر درسراسر جهان به خاطریک ایدیولوژی و به خاطرعشق به انسان و به بشریت و به سوسیالیسم و علیه نابرابری و بی عدالتی در نظام کاپیتالیستی، برای شوروی کار می کنند و نه به خاطر پول اما این ایدیولوژی در تبدیل شدن به نظام دیگر موجودیت و هویت خود را نداشت و تنها ماسکی بود برچهره فریبکار یک سیستم قدرتمند وبه شدت پیچیده جاسوسی و دیکتاتوری و تک حزبی که تحت یک دیسپیلین شدید از متخصصین و افراد نابغه مثل او به هر صورتی که نیاز داشت برای حفظ سیستم خود حتی به عنوان یک جاسوس، استفاده می کرد و برای آنکه این افراد اعتراض نکنند، با برنامه های پیچیده تر آموزشی یا تحت فشار ضوابط آهنین حزبی و.. تحت سلطه حزب قرار می داد به طوریکه فرد همیشه در نگرانی و اضطراب به سر می برد. ویتروف از عملکردهای سیستم کاگ ب درهمه زمینه ها احساس انزجارکرد و بعدها به تنهایی خود را در برابر این غول قدرت قرار داد که او را پشیزی هم حساب نمی کرد و ازپاشنه آشیلش(مخفی بودن عملکردهای سیستم) که همان نقطه قوتش هم( شبکه جاسوسی 40 ساله اش) بود استفاده کرد وآنها را برملا و آشکار کرد. تا با گسستن و تضعیف شبکه، تغییر یا رفرم در این مشت آهنین ایجاد کند و در نهایت راه نفس کشیدن در روسیه را باز کند. فقدان آزادی، فشاری بود که خود او را به بیماری روانی کشانده بود. و تصور نمی کرد که ده سال بعد سیستم اتومات کشش خود را از دست بدهد و با کمترین رفرم فرو بپاشد و یاران وفادارش در کا. گ. ب به خانه های خود برگردند و دنبال یک کار آبرومند بروند و همه رفقای بالای سیستم و صاحبان قدرت با ثروتی که داشتند سران نظام اٌلیگارش بعدی بشوند. از یلتسین گرفته تا....]
وبتروف از تبعید گاهش در سیبریه هرهفته یک نامه برای زنش می نویسد و این نامه ها سرشار از یک روحیه نو و خوشبین و امیدوار او نسبت به زندگی مشترک او وهمسرش در آینده هستند و هیچگونه تردید از کارجاسوسی که درگذشته کرده است به چشم نمی خورد. حتی خود را قربانی یک خسوف و شب تیره و تار می نامد. حتی طبع شعرش هم گل کرده است و می نویسد که از چون یک ققنوس از خاکستر خود برخاسته(رستاخیز مسیحایی در او) در حال تولد و گل کردن است. تنها آرزوی او آزادی از زندان و تبعیدگاه تاریکش در سیبریه و زندگی کردن در روشنایی و نورآفتاب است.
ادامه دارد...
ملیحه رهبری
09،05، 2009
ملیحه رهبری
http://malihehrahbari.blogspot.com
mrahbari@hotmail.com
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise

نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش از زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef

Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.

Montag, 4. Mai 2009

انتقام 4

ترجمه: ملیحه رهبری
 رویدادهای تاریخی
انتقام 4

FAREWELL –Angst der Rauche

 

فری ول- ترس از انتقام 

 قسمت چهارم

ویتروف با ارزش ترین مدرک(یک دفتر بزرگ) را تحویل می دهد که شامل نام 420 نفر جاسوس روسیه در غرب را با تمام اطلاعات مربوط به آنها که شامل سوابق آنها و آدرسشان و شماره تلفنشان و لیست کارهایشان و هزینه ها و... را شامل می شود. تهیه می کند. همچنین اسامی 250 نفر از سران کا. گ. ب و ریسای اداره جاسوسی را که به طور قلابی در رده های علمی و پژوهشی و تحقیقی و اکتشافات و سایر زمینه ها در غرب و ژاپن و چین نفوذ کرده اند و اطلاعات خود را برای شوروی می فرستند را تهیه می کند. اسامی 100 جاسوس کا گ ب که دانشمند غربی که متخصص و مهندس و طراح و.. در رشته های مختلف علمی که برای شوروی کار و اطلاعات ارسال می کردند و750 جاسوس معمولی را که به شغل جاسوسی برای شوروی اشتغال دارند تحویل می دهد.
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت: «اطلاعاتی که او می فرستاد بی نظیر بودند و تنها یکبار در تاریخ جاسوسی امکان بروز چنین نوع حادثه و اتفاقی وجود دارد. ما نیاز نداشتیم که دیگر به دنبال جاسوسان مان بگردیم. یا به هویت آنها پی ببریم یا درباره آنان تحقیق کنیم اسنادی که می فرستاد دقیق و کافی بودند.»
یکسری از اسنادی ارسالی ویتروف، برای غرب فاش می کند که شوروی چه اطلاعاتی درباره سیستم ناویگاتسیون ها یا مکانیسم موشک های غرب کسب کرده است. به همین دلیل اهمیت اسناد بسیار بالا می رود و امنیت آنها مورد بحث تازه ای قرار می گیرد. شیوه دریافت اسناد که مادام فیقون از ویتروف میگیرد، مطمین نیست و پر از خطراست. زیرا او اسناد را به خانه می برد و شب همسرش از آنها عکس می گیرد. میکروفیلم تهیه می کند. اما به طور جدی تصمیم گرفته می شود دیگر این شیوه ادامه نیابد و ویتروف خودش از سیستم میکرو فیلم(مینوکس) استفاده شود. مینوکس کار ویتروف را راحت می کند ولی آن هم خطرات خود را دارد زیرا ممکن است به هنگام گرفتن فیلم از اسناد در هرلحظه ویتروف غافلگیر شود. با وجود خطر اما ویتروف هر روز کار می کند.
در این فاصله زمانی آنقدر مدارک در د. اس. اف وارد شده است که خود آنها هم در برابر کوه آن مانده اند که چه کنند؟ اما با خودشان هم فکر می کنند وقتی از یک سازمان مخفی اینهمه اسناد و مدارک بتواند خارج شود که دیگر سازمان مخفی نیست. هویت کا.گ.ب زیر علامت سؤال است![سیستم که ضربه بخورد دیریا زود ناتوانی اش بارز خواهد شد.]
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef
برای ما غیرقابل تصور بود که کا. گ . مشت آهنین شوروی از درون خودش چنین ضربه پذیر باشد و همچنین اینکه چطور اینها به دست ما دولت فرانسه رسیده است و چطور بوده که کشور فرانسه مورد اعتماد جاسوس روسی قرار گرفته است. چون نخستین جبهه یا محور خصم برای شوروی آمریکا بود. از زمانیکه این مدارک را دریافت کرده بودم من به طور وحشتناکی ترس داشتم. ما 4 وزیرکمونیست در دولت داشتیم که مخالف بودند ما با شوروی تضاد کار بکنیم یا همین کاری را که کرده بودیم نباید می فهمیدند. کلا موضوع بینهایت حساس بود و سری نگه داشتن اسناد کار سختی بود. اهمیت مدارک و ارزش آنها و در زمینه سیاسی یا نظامی بالا تأثیر گذار بودند. بعدها در تاریخ 14 یولی 1981 من با رییس جمهور وقت میتران موضوع را در میان گذاشتم. برای میتران خیلی سریع اهمیت مدارک و ارزش آنها و در زمینه سیاسی و نظامی مشخص شد. کل قضیه یک برگ بزرگی بود در دست فرانسه ، چه در رابطه با شوروی یا آمریکا. ازآنجا که مدارک ماکزییم خطر برای آمریکا را می رساند، می بایست سریع با آمریکا کنتاکت می زدیم و اطلاع می دادیم.»
مجددا سازمان امنیت فرانسه شروع به ترجمه اسناد به زبان انگلیسی می کند. به زودی در یک نشست گیپفل(سران کشورهای صنعتی) که در کانادا برگزار شد، میتران با آنکه رییس دولت سیوسیالیست فرانسه است اما می خواهد به ریگان نشان دهد که با آمریکا روابط نزدیک تری دارد. به همین دلیل او رییس جمهور آمریکا، ریگان را در جریان قرار می دهد که شوروی از تمام راکت های آنها و از سیستم امنیتی رادارهای آنها و حتی ازسیستم الکترونیک در کاخ سفید خبر دارد. ریگان نه تنها باور نمی کند و موضوع را شوخی میگیرد بلکه به شدت هم میخندد(فیلم این صحنه موجود است) و نمی فهمد که میتران چه می گوید! اما پنتاگون و سیا خیلی زود آنتنشون می گیرد!
. Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون: من در دفترم در پنتاگون نشسته بودم که مردی از سازمان اطلاعات آمد وگفت که مدارک و اسنادی ازجاسوسی شوروی دارد. وقتی درجریان مدارک قرار گرفتم، زبانم بند آمده بود و تا قبل از آن چنین چیزی ندیده بودم. مدارک نشان میدادند که شوروی برنامه حمله به آمریکا دارد یا مدارک اینهمه اطلاعات دقیق داشتند یا اینکه شوروی تا چه حجم بزرگی تکنولوژی آمریکا را جاسوسی کرده و استفاده هم کرده است. می دانستیم که شوروی تکنولوژی غرب را می دزدد اما نمی دانستیم که چه حد و چه میزان به طور سیستماتیک جاسوسی کرده است. صدها برنامه و موسسات و کارخانجات و مراکز علمی و پژوهشی و نظامی و دریایی وهوایی و.. را درآمریکا و ژاپن وچین و هزینه های خرید این اطلاعات را دیدم. مدارکی که به من دادند به ضخامت یک کاتالوگ عظیم بود. تمام منابع و بخش های مسؤل برای تهیه این اسناد درآمریکا و آلمان وژاپن و چین نامشان آمده بود. وقتی هزینه ها را دیدم که شوروی چقدر هزینه برای اداره این سیستم جاسوسی و پرداخت هزینه به جاسوسان خرج کره است، فکر می کردم که چه کسی مسؤل است.
همچنین وقتی که سؤال کردم که چگونه و با چه هزینه ای این اسناد را به دست آورده اید و برایم تعریف کردند که جاسوس روس برای دادن این اطلاعات پولی نگرفته است داشتم عقلم را از دست می دادم. گفتم باشد! چون قضیه خیلی پیچیده است ،باشد من سؤال نمی کنم که منبع اطلاعات چه کسی است. مهم اسناد است که به دست ما رسیده است.
مسکو در سپتامبر سال 1981 - در این سال آمریکا یک دستگاه میکروفیلم ویژه که جیمز باند در فیلمهایش برای اولین بار عرضه کرده بود و توسط یک نخ از روی اسناد می شد به کمک دوربین مخصوصی فیلم تهیه کرد، به ویتروف میدهند. او با علاقه شدیدی به کارش ادامه می دهد و به زودی غرب می فهمد که اسناد دزدیده شده از غرب به کدام وزارتخانه های مسکو وارد می شوند و آنها کار روی اطلاعات علمی دزدیده شده را دنبال می کنند. وزارتخانه های مکانیک برای الکترومغناطیس و وزارتخانه شیمی برای بالستیک و برای ارتش در زمینه های تولید تانک و تمام زمینه های دیگر نظامی از هواپیما و بمب و موشک و... در این زمان هست که اهمیت اسناد در ماکزیمم حساسیت می باشد و ویتروف آنها را به هنگام عبور از خیابان به داخل ماشین رابط فرانسوی می اندازد و او بدون آنکه وارد سفارت فرانسه شود یا در سفارت فرانسه دیده وشناخته شود، در پوش تحویل دادن یک بسته نوشابه یا مشروب به نزدیک سفارت فرانسه می آید و دربان سفارت بسته نوشابه را به داخل سفارت می برد.
به دلیل بالا بودن حجم اسناد تحویل داده شده که باید روی آنها کار می شود و به خاطر رعایت مسایل امنیتی وگم کردن رد و... تصمیم گرفته می شود که مدتی کار را تعطیل کنند. اما ویتروف از قطع ارتباط با فرانسویان خیلی ناراحت می شود.
در سپتامبر که دوباره با ویتروف تماس گرفته وبه او می گویند میتران خودش به ریگان اطلاعات ارسالی او را گزارش و تحویل داده است. ویتروف می ترسد و نگران دخالت سیا در این جریان و نسبت به جان خود می شود. او خود را بزرگترین قهرمان روی زمین حس می کند. همانگونه که هیچ قهرمانی بدون مردم نمی تواند زندگی کند او هم نیاز به کس یا کسانی داشت که برای آنها مهم باشد. ژاک پییرو درباره او می گوید:« او از نظر روحی تحت فشار و فردی بسیار تنها بود و به همین دلیل از نفرات کنتاکت خود به عنوان پرستار یا محرم استفاده و با آنها درد دل می کرد. او با آنها از تنفرتش از سیستم اٌختاپوسی کا.گ. ب صحبت می کرد. او عمیقا بیزار بود که این سیستم توتالیتر فرد را در میان پنجه های آهنین خود خرد می کند. می گفت:« در زندگی ما ارزش های خوب سوسیالیسم(انقلابی) دیگر باقی نمانده اند، همه نابود و فاسد شده اند.» به همین دلیل جدایی از نفر کنتاکتش برای او غیرقابل تحمل بود.»
اما پاریس تصمیم به قطع تماس با او می گیرد زیرا قادر به ترجمه مدارک نیستند. مدارک به اندازه 20 سال کار معمولی است اما آنها در سازمان اطلاعات فرانسه به طور فشرده روی آنها کار می کردند.
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش مربوط به اطلاعات شوروی:«
3 یا 4 کنتاکت در سال کافی بود اما او می خواست که هر هفته اطلاعات ارسال کند. هرچه کنتاکت بیشتر می شد، خطر هم بیشتر می شد.»
دو ماه آنها تماس نگرفتند. ویتروف معتقد بود :« یعنی مدارکی به ارزش دو میلیارد دلار میشد که فرانسه صرفنظر کرد.»
ژاک پییرو جاسوس فرانسوی و دوست او از سازمان اس. اف. س. می گوید: او خطر را درک نمیکرد. انتظار داشت که یک مأمور بلند مرتبه سازمان جاسوسی فرانسه به ملاقاتش برود. با من رابطه دوستی عمیق داشت و قطع رابطه برایش دلهره آور بود. بدون رابطه با ما احساس می کرد که پشتیبان ندارد .
یکی دیگر از ریسای س. اس . اف. درباره او می گوید:« او مدارکی در زمینه های بینهایت مهم مثل رادار، زیر دریایی، ... همه را می فرستاد و تعجب می کرد که چرا مأمور فرانسوی می خواهد با او قطع رابطه کند.
یکی از بستگانش امروز در باره او می گوید:« آنزمان او طوری رفتار می کرد که گویی تنهاترین آدم روی کره زمین است. سیستم کمونیستی گذشته از نظر روانی خیلی ها را بیمار کرده بود.»
اظهارات رییس س. اس. اف درباره مخارج این پروژه: «در مجموع وزارت اطلاعات فرانسه برای این پروژه جاسوسی بی نظیر و تاریخی فقط پانزده هزار دلار خرج کرده بود. درحالیکه وزارت اطلاعات کشورهای دیگر که به مرور اسناد برای آنها ارسال می شد سؤال می کردند از فرانسه که این پروژه برای شما چه هزینه هنگفتی برداشته است؟ وقتی می گفتیم حداکثر 15 هزاردلار، شاخ در می آوردند.»
فیقون که با او کار می کرد، می گوید: میتروف هرگز پولی نگرفت و ما خودمان هدایایی برای او تهیه می کردیم که به معشوقه اش(منشی که اسناد را به ویتروف میداد) بدهد.
یکی از جاسوسان سابق روس به نام ولادیمیر کرییوز چاو که از ریسای سابق کا گ ب بوده است و در تهیه این گزارش همکاری کرده است، می گوید که فرانسوی ها کلا خیلی دست و دلباز نبودند و به همین دلیل به ویتروف پرداخت نکرده اند.
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت میگوید: یکروز ویتروف به ما اعتراض کرد و گفت من مهم ترین اسناد و مدارک و نام ها را به شما می دهم و شما باید ضربه ای به کا.گ. ب(هیولای قدرت) بزنید، ولی پول نمی خواست.
پاریس تا خرخره مدرک دریافت کرده بود. به همین دلیل درسال 1982 مجددا تصمیم می گیرند که برای دو ماه ارتباطات خود را قطع کنند. ویتروف خیلی عصبانی میشود. او از اینکه به نتیجه دلخواه نرسیده است یا که کارها کند پیش می روند، عصبی است و شروع به میخوارگی می کند. در همین زمان است که به هنگام گرفتن فیلم از اسناد توسط اتاق کارش توسط منشی اش غافلگیر می شود. ازآنجا که توسط نخی فیلمبرداری می کرده است، منشی در ابتدا فکر می کند که او مشغول خیاطی دکمه اش بوده است و به او می گوید که سوزن و نخ را به او بده د تا دکمه را بدوزد اما ویتروف به شدت واکنش نشان می دهد و نخ را مخفی می کند و به او می گوید که سریع اتاق را ترک کند و همین امر موجب می شود تا منشی او به او شک جدی پیدا کند وحتی مناسبات او و ویتروف به هم می ریزد. در تاریخ 28 ژانویه سال 1982 او سرقرار می آید و در حالی که به شدت مست بوده است به رابط فرانسوی می گوید، تمام شد و همه چیز به سطل آشغال ریخته شد.[کانال یا منبع سوخت.] بعد بی اعتنا و بدون آنکه چیزی تحویل رابط فرانسوی بدهد،می رود.
چند روزی می گذرد و در این زمان منشی یا معشوقه او به نام لود میلا به شدت به او بدگمان شده است و او را زیر نظر می گیرد و رفتار او ویتروف را به شدت مشوش و عصبانی می کند. چندان که دیگر تردید را کنار می گذارد و تصمیم به قتل لود میلا می گیرد. در تاریخ 22 فوریه سال 1982 با او بیرون می رود و با استفاده از تاریکی شب در حالیکه به شدت مست است او را با چاقو مجروح می کند. در اثر جیغ های لود میلا عابری دخالت می کند که ویتروف از ماشین پیاده شده و عابر را هم بیرحمانه با چا قو میزند. لود میلا از اتومبیل پیاده شده و فرار می کند. ویتروف با ماشین دنبالش می کند که از سمت رو به رو ماشین دیگری میاید که لود میلا به سمت آن می رود و ویتروف ناچار به فرار از صحنه می شود. به خانه می رود و داستان را برای زنش تعریف می کند بعد پالتویش را پوشیده و برای قدم زدن بیرون می آید. لود میلا که نمرده بود در آخرین لحظه نام قاتل را به راننده ماشین که متوقف شده بود، می گوید. ساعتی بعد ویتروف دستگیر می شود. چرا لود میلا را کشت آیا او با این جنایت می خواست خیانتش را مخفی کند تا لو نرود؟ بسیار نادر است که خیانت وجاسوسی به یک چنین پیچی برخورد کنند.
دراین زمان او به زندانی می افتد که در دوره استالین عده بیشماری درآن شکنجه شده بودند.
23 فوریه 1982
ویتروف به عمل خود اقرار می کند. در بازجویی او از روابط خود با زن مذکور اظهار ندامت می کند و می گوید که مرا تحت فشارگذاشته بود از همسرم جدا شوم و تهدیدم می کرد که درغیر اینصورت از روابط ما به زنم خواهد گفت یا به رییسم(در کا.گ.ب).
در این بخش گزارش برخی از مصاحبات نقل شده اند.
آیا منشی(لود میلا) او را به هنگام جاسوسی دیده بود؟
ژاک پییرو جاسوس ودوست ویتروف:« بله! سکرتر متوجه او شده بود. ویتروف عمیقا ترسیده بود. شروع به میخوارگی شدید می کند. در ملاقاتی که با من داشت، می گفت که یک منشی مرا کنترل می کند. سازمان سیا او را خریده است و او جاسوسی من را می کند. من زندگی ام را ریسک کرده ام وشاید هم زندگی او را.
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب: او مستمر به من می گفت که تحت تعقیب است یا دور وبرش همه جاسوسی او را می کنند و یک نوع بیماری پارانویی گرفته بود. من نمی فهمیدم. به نظر من او قصد کشتن کسی را نداشت. در این زمان معشوقه او لودمیلا از او می خواهد که زنش را ترک کند. در حالیکه او زنش را دوست داشت. اینکه در شب قتل با بطری و چاقو او را زده بود معلوم نبود که دعوا کرده بودند یا قصد قتل داشته است. به نظر می رسید که پول یا جواهر یا آنچه زن درخواست می کرد برای او زیاد بودند. او پول نداشت. می خواست راحت بشود و کشتش. در نهایت به نظر نمی رسد که آن زن را به قتل رسانده بود تا کارش لو نرود.
کا گ ب تمام جریان قتل را مخفی نگه می دارد تا به خاطر اٌنیفورم و نام کا. گ. ب لطمه ای وارد نشود.کسی از قتل با خبر نشود اما از خیانت او خبری ندارند. زنش مستمر او را درزندان می بیند. او آرامش روحی نداشت و مستمر می گفت که چرا او را کشتم؟ از اینکه محاکمه شود وحشت داشت.
همسر او تلاش می کند تا با قاضی محکمه او ملاقات کند و حتی با او روابطی برقرار می کند و تلاش می کند که مدت محکومیت او تخفیف یابد و او مدت زندان کمتری بگیرد.
در حاشیه یادداشت مترجم:[ درمناسبت با این بخش گزارش( همان عکس العمل انتقام جویانه و خوشونت آمیز تا رسیدن به کشتن) بخش هایی از کتاب دل آدمی اثر اریک فروم ضمیمه می شود.]
صفحه 27) سایق تسلط کامل و محض بر موجود زنده؛ حیوان یا انسان، با خشونت جبرانی رابطه نزدیک دارد. این سایق خصلت سادیسم را تشکیل می دهد. همانگونه که در کتاب گریز ازآزادی خاطر نشان کردم، جوهر سادیسم رنج دادن دیگران نیست و همه صور سادیسم را که بنگریم به یک محرک اصلی می رسیم. تسلط کامل بر کسی دیگر، او را اسیر اراده خود(یا سیستم) ساختن، خدای او شدن و با او، هرآنچه را که خوشایند خویش است، کردن، خوارشمردن و برده خود ساختن، وسایل حصول این هدفند. وبنیادی ترین هدف رنج دادن فرد است زیرا هیچ قدرتی(بحث قدرت است ونه یک فرد بیمار مثل قدرت و مشت آهنین کاگ ب سابق و...) عظیم تر ازآن نیست که کسی(یا ملتی یا..) را به رنج کشیدن واداریم بی آنکه قادر به دفاع از خویش باشد. همانا لذت بردن از چیرگی کامل بر شخص(یا ملت یا هرجانداری) جوهر سایق سادیسمی است. شیوه دیگر بازگویی این تفکرآن است که مراد سادیسم تبدیل انسان به شی، یا جانداربه بیجان است[مثل اعمال کاگ ب با آزادیخواهان یا منتقدان سیستم شوروی در گذشته یا امروزسلطه جویی مذهبی حکومت سادیسمی آخوندی با مردم آزاده وآزادیخواه ایران] زیرا موجود زنده دراثر تسلط کامل و محض، ویژگی اصلی حیات را که آزادی است از دست می دهد....
تنها کسی که شدت و شیوع خشونت تخریبی وسادیسمی را در افراد یا توده های مردم(متعصبین عقیده یا مرام یا مذهب..) تجربه کرده باشد می تواند بفهمد که این خشونت یک نمود سطحی مثل عادات بد یا تجربه ها تلخ تاریخی و از این قبیل نیست بلکه دقیقا یک قدرتی است به شدت نیرومند وآرزو مند زیستن بسبب نیرومندیش، به عبارتی دیگر، دقیقا طغیان زندگی در برابر درماندگی آن است.
آدمی چون انسان است وشیی نیست وچون اگر نمی تواند زندگی(آزادی) بیافریند بایدآن را نابود سازد(مثل حکومت آخوندی وطالبان وامثالش..) از میل به تخریب و خشونت سادیسمی برخوردار است. میدان بزرگ رم که درآن هزاران مردم درمانده گرد می آمدند تا به عنوان تماشا و تآتر یا بزرگترین تفریح و لذت نظاره گر تماشای کشتن انسان به دست انسان یا جانوران باشد یاد بود بنای عظیم سادیسم(حکومتی یا قدرتی) است.[ مانندچوبه های دار که حکومت سلطه گر وسادیسمی نظام آخوندی در میدان های شهرها برپا می کند.]
آخرین نوع خشونت که نیاز به توصیف دارد، خون آشامی دیرینه است.(مثل ریختن صد هزار خون بیگناه ازبهترین افراد یک ملت تا یک نظام و تفکر و سیستم عقب مانده برآن ملت مسلط شود.) این خشونت ناشی از درماندگی نیست بلکه خون آشام کسی است که همچنان دلبسته کامل طبیعت( نیروی قهار) است. شهوت کشتن به سان طریقه ای برای تفوق بر حیات است. زیرا( اینگونه رهبران سادیسمی) از پیش رفتن و تماما انسان شدن(صفحه 28) می هراسند. انسانی که پاسخ به حیات را با بازگشت به وضعیت ماقبل انسانی وجود جستجو می کند، برای رهایی یافتن از بار عقل(کشتن بیگناهان باعقل جور نیست.)- خون جوهر زندگی می شود. خون ریختن یعنی زنده بودن، قوی بودن، یکتا بودن، از همه برتر بودن، کشتن دردیرینه ترین سطح خود به نوعی سرمستی بزرگ واثبات وجود عظیم مبدل می گردد. به مفهوم باستانی این موازنه حیات است، تا می توانی بکش وبزن و نابود کن وآنگاه که زندگیت از خون سیراب شد، برای کشته شدن آماده باش. این عطش به خون را می توان به هنگام جنگ- خواه جنگ های بین المللی وخواه جنگ های داخلی که ممنوعیت متعارف اجتماعی از بین می رود آن را در اقلیتی از مردمان مشاهده کرد. درجوامع کهن کشتن یا کشته شدن دو قطب حاکم برزندگی بود. درشیوه زندگی مونته نگروها، کشتن به صورت عظیم ترین سرمستی وغروری که آدمی قادر به تجربه آن است وصف کرده می شد. یا نقش خون و قربانی کردن انسان در پیشگاه خداوند در نمودهای نظیر قوم آزتک.[قلب قربانی زنده را ازسینه او بیرون می کشیدند.]یکی از درخشانترین اوصاف تلذذ کشتن را در داستان کوتاه گوستاو فلوبریافت که اوازقهرمانی صحبت می کند که شیفته شکار وجنگ وکشتن بود و تنها زمانی که به خطا پدر و مادر خود را هم کشت به عمق زشتی عمل کشتن پی برد وپس ازآن زندگی خود را چنان وقف مردم کرد که قدیسی شد و زمانی که یک جذامی را درآغوش کشید تا تمام گرمای وجود خود را به او ببخشد، مسیح را یافت وچشم درچشم او به پهنه آبی آسمان عروج کرد.
چهارماه مای، 2009
ملیحه رهبری
http://malihehrahbari.blogspot.com
mrahbari@hotmail.com
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise

نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش از زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef

Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.