Montag, 4. Mai 2009

انتقام 4

ترجمه: ملیحه رهبری
 رویدادهای تاریخی
انتقام 4

FAREWELL –Angst der Rauche

 

فری ول- ترس از انتقام 

 قسمت چهارم

ویتروف با ارزش ترین مدرک(یک دفتر بزرگ) را تحویل می دهد که شامل نام 420 نفر جاسوس روسیه در غرب را با تمام اطلاعات مربوط به آنها که شامل سوابق آنها و آدرسشان و شماره تلفنشان و لیست کارهایشان و هزینه ها و... را شامل می شود. تهیه می کند. همچنین اسامی 250 نفر از سران کا. گ. ب و ریسای اداره جاسوسی را که به طور قلابی در رده های علمی و پژوهشی و تحقیقی و اکتشافات و سایر زمینه ها در غرب و ژاپن و چین نفوذ کرده اند و اطلاعات خود را برای شوروی می فرستند را تهیه می کند. اسامی 100 جاسوس کا گ ب که دانشمند غربی که متخصص و مهندس و طراح و.. در رشته های مختلف علمی که برای شوروی کار و اطلاعات ارسال می کردند و750 جاسوس معمولی را که به شغل جاسوسی برای شوروی اشتغال دارند تحویل می دهد.
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت: «اطلاعاتی که او می فرستاد بی نظیر بودند و تنها یکبار در تاریخ جاسوسی امکان بروز چنین نوع حادثه و اتفاقی وجود دارد. ما نیاز نداشتیم که دیگر به دنبال جاسوسان مان بگردیم. یا به هویت آنها پی ببریم یا درباره آنان تحقیق کنیم اسنادی که می فرستاد دقیق و کافی بودند.»
یکسری از اسنادی ارسالی ویتروف، برای غرب فاش می کند که شوروی چه اطلاعاتی درباره سیستم ناویگاتسیون ها یا مکانیسم موشک های غرب کسب کرده است. به همین دلیل اهمیت اسناد بسیار بالا می رود و امنیت آنها مورد بحث تازه ای قرار می گیرد. شیوه دریافت اسناد که مادام فیقون از ویتروف میگیرد، مطمین نیست و پر از خطراست. زیرا او اسناد را به خانه می برد و شب همسرش از آنها عکس می گیرد. میکروفیلم تهیه می کند. اما به طور جدی تصمیم گرفته می شود دیگر این شیوه ادامه نیابد و ویتروف خودش از سیستم میکرو فیلم(مینوکس) استفاده شود. مینوکس کار ویتروف را راحت می کند ولی آن هم خطرات خود را دارد زیرا ممکن است به هنگام گرفتن فیلم از اسناد در هرلحظه ویتروف غافلگیر شود. با وجود خطر اما ویتروف هر روز کار می کند.
در این فاصله زمانی آنقدر مدارک در د. اس. اف وارد شده است که خود آنها هم در برابر کوه آن مانده اند که چه کنند؟ اما با خودشان هم فکر می کنند وقتی از یک سازمان مخفی اینهمه اسناد و مدارک بتواند خارج شود که دیگر سازمان مخفی نیست. هویت کا.گ.ب زیر علامت سؤال است![سیستم که ضربه بخورد دیریا زود ناتوانی اش بارز خواهد شد.]
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef
برای ما غیرقابل تصور بود که کا. گ . مشت آهنین شوروی از درون خودش چنین ضربه پذیر باشد و همچنین اینکه چطور اینها به دست ما دولت فرانسه رسیده است و چطور بوده که کشور فرانسه مورد اعتماد جاسوس روسی قرار گرفته است. چون نخستین جبهه یا محور خصم برای شوروی آمریکا بود. از زمانیکه این مدارک را دریافت کرده بودم من به طور وحشتناکی ترس داشتم. ما 4 وزیرکمونیست در دولت داشتیم که مخالف بودند ما با شوروی تضاد کار بکنیم یا همین کاری را که کرده بودیم نباید می فهمیدند. کلا موضوع بینهایت حساس بود و سری نگه داشتن اسناد کار سختی بود. اهمیت مدارک و ارزش آنها و در زمینه سیاسی یا نظامی بالا تأثیر گذار بودند. بعدها در تاریخ 14 یولی 1981 من با رییس جمهور وقت میتران موضوع را در میان گذاشتم. برای میتران خیلی سریع اهمیت مدارک و ارزش آنها و در زمینه سیاسی و نظامی مشخص شد. کل قضیه یک برگ بزرگی بود در دست فرانسه ، چه در رابطه با شوروی یا آمریکا. ازآنجا که مدارک ماکزییم خطر برای آمریکا را می رساند، می بایست سریع با آمریکا کنتاکت می زدیم و اطلاع می دادیم.»
مجددا سازمان امنیت فرانسه شروع به ترجمه اسناد به زبان انگلیسی می کند. به زودی در یک نشست گیپفل(سران کشورهای صنعتی) که در کانادا برگزار شد، میتران با آنکه رییس دولت سیوسیالیست فرانسه است اما می خواهد به ریگان نشان دهد که با آمریکا روابط نزدیک تری دارد. به همین دلیل او رییس جمهور آمریکا، ریگان را در جریان قرار می دهد که شوروی از تمام راکت های آنها و از سیستم امنیتی رادارهای آنها و حتی ازسیستم الکترونیک در کاخ سفید خبر دارد. ریگان نه تنها باور نمی کند و موضوع را شوخی میگیرد بلکه به شدت هم میخندد(فیلم این صحنه موجود است) و نمی فهمد که میتران چه می گوید! اما پنتاگون و سیا خیلی زود آنتنشون می گیرد!
. Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون: من در دفترم در پنتاگون نشسته بودم که مردی از سازمان اطلاعات آمد وگفت که مدارک و اسنادی ازجاسوسی شوروی دارد. وقتی درجریان مدارک قرار گرفتم، زبانم بند آمده بود و تا قبل از آن چنین چیزی ندیده بودم. مدارک نشان میدادند که شوروی برنامه حمله به آمریکا دارد یا مدارک اینهمه اطلاعات دقیق داشتند یا اینکه شوروی تا چه حجم بزرگی تکنولوژی آمریکا را جاسوسی کرده و استفاده هم کرده است. می دانستیم که شوروی تکنولوژی غرب را می دزدد اما نمی دانستیم که چه حد و چه میزان به طور سیستماتیک جاسوسی کرده است. صدها برنامه و موسسات و کارخانجات و مراکز علمی و پژوهشی و نظامی و دریایی وهوایی و.. را درآمریکا و ژاپن وچین و هزینه های خرید این اطلاعات را دیدم. مدارکی که به من دادند به ضخامت یک کاتالوگ عظیم بود. تمام منابع و بخش های مسؤل برای تهیه این اسناد درآمریکا و آلمان وژاپن و چین نامشان آمده بود. وقتی هزینه ها را دیدم که شوروی چقدر هزینه برای اداره این سیستم جاسوسی و پرداخت هزینه به جاسوسان خرج کره است، فکر می کردم که چه کسی مسؤل است.
همچنین وقتی که سؤال کردم که چگونه و با چه هزینه ای این اسناد را به دست آورده اید و برایم تعریف کردند که جاسوس روس برای دادن این اطلاعات پولی نگرفته است داشتم عقلم را از دست می دادم. گفتم باشد! چون قضیه خیلی پیچیده است ،باشد من سؤال نمی کنم که منبع اطلاعات چه کسی است. مهم اسناد است که به دست ما رسیده است.
مسکو در سپتامبر سال 1981 - در این سال آمریکا یک دستگاه میکروفیلم ویژه که جیمز باند در فیلمهایش برای اولین بار عرضه کرده بود و توسط یک نخ از روی اسناد می شد به کمک دوربین مخصوصی فیلم تهیه کرد، به ویتروف میدهند. او با علاقه شدیدی به کارش ادامه می دهد و به زودی غرب می فهمد که اسناد دزدیده شده از غرب به کدام وزارتخانه های مسکو وارد می شوند و آنها کار روی اطلاعات علمی دزدیده شده را دنبال می کنند. وزارتخانه های مکانیک برای الکترومغناطیس و وزارتخانه شیمی برای بالستیک و برای ارتش در زمینه های تولید تانک و تمام زمینه های دیگر نظامی از هواپیما و بمب و موشک و... در این زمان هست که اهمیت اسناد در ماکزیمم حساسیت می باشد و ویتروف آنها را به هنگام عبور از خیابان به داخل ماشین رابط فرانسوی می اندازد و او بدون آنکه وارد سفارت فرانسه شود یا در سفارت فرانسه دیده وشناخته شود، در پوش تحویل دادن یک بسته نوشابه یا مشروب به نزدیک سفارت فرانسه می آید و دربان سفارت بسته نوشابه را به داخل سفارت می برد.
به دلیل بالا بودن حجم اسناد تحویل داده شده که باید روی آنها کار می شود و به خاطر رعایت مسایل امنیتی وگم کردن رد و... تصمیم گرفته می شود که مدتی کار را تعطیل کنند. اما ویتروف از قطع ارتباط با فرانسویان خیلی ناراحت می شود.
در سپتامبر که دوباره با ویتروف تماس گرفته وبه او می گویند میتران خودش به ریگان اطلاعات ارسالی او را گزارش و تحویل داده است. ویتروف می ترسد و نگران دخالت سیا در این جریان و نسبت به جان خود می شود. او خود را بزرگترین قهرمان روی زمین حس می کند. همانگونه که هیچ قهرمانی بدون مردم نمی تواند زندگی کند او هم نیاز به کس یا کسانی داشت که برای آنها مهم باشد. ژاک پییرو درباره او می گوید:« او از نظر روحی تحت فشار و فردی بسیار تنها بود و به همین دلیل از نفرات کنتاکت خود به عنوان پرستار یا محرم استفاده و با آنها درد دل می کرد. او با آنها از تنفرتش از سیستم اٌختاپوسی کا.گ. ب صحبت می کرد. او عمیقا بیزار بود که این سیستم توتالیتر فرد را در میان پنجه های آهنین خود خرد می کند. می گفت:« در زندگی ما ارزش های خوب سوسیالیسم(انقلابی) دیگر باقی نمانده اند، همه نابود و فاسد شده اند.» به همین دلیل جدایی از نفر کنتاکتش برای او غیرقابل تحمل بود.»
اما پاریس تصمیم به قطع تماس با او می گیرد زیرا قادر به ترجمه مدارک نیستند. مدارک به اندازه 20 سال کار معمولی است اما آنها در سازمان اطلاعات فرانسه به طور فشرده روی آنها کار می کردند.
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش مربوط به اطلاعات شوروی:«
3 یا 4 کنتاکت در سال کافی بود اما او می خواست که هر هفته اطلاعات ارسال کند. هرچه کنتاکت بیشتر می شد، خطر هم بیشتر می شد.»
دو ماه آنها تماس نگرفتند. ویتروف معتقد بود :« یعنی مدارکی به ارزش دو میلیارد دلار میشد که فرانسه صرفنظر کرد.»
ژاک پییرو جاسوس فرانسوی و دوست او از سازمان اس. اف. س. می گوید: او خطر را درک نمیکرد. انتظار داشت که یک مأمور بلند مرتبه سازمان جاسوسی فرانسه به ملاقاتش برود. با من رابطه دوستی عمیق داشت و قطع رابطه برایش دلهره آور بود. بدون رابطه با ما احساس می کرد که پشتیبان ندارد .
یکی دیگر از ریسای س. اس . اف. درباره او می گوید:« او مدارکی در زمینه های بینهایت مهم مثل رادار، زیر دریایی، ... همه را می فرستاد و تعجب می کرد که چرا مأمور فرانسوی می خواهد با او قطع رابطه کند.
یکی از بستگانش امروز در باره او می گوید:« آنزمان او طوری رفتار می کرد که گویی تنهاترین آدم روی کره زمین است. سیستم کمونیستی گذشته از نظر روانی خیلی ها را بیمار کرده بود.»
اظهارات رییس س. اس. اف درباره مخارج این پروژه: «در مجموع وزارت اطلاعات فرانسه برای این پروژه جاسوسی بی نظیر و تاریخی فقط پانزده هزار دلار خرج کرده بود. درحالیکه وزارت اطلاعات کشورهای دیگر که به مرور اسناد برای آنها ارسال می شد سؤال می کردند از فرانسه که این پروژه برای شما چه هزینه هنگفتی برداشته است؟ وقتی می گفتیم حداکثر 15 هزاردلار، شاخ در می آوردند.»
فیقون که با او کار می کرد، می گوید: میتروف هرگز پولی نگرفت و ما خودمان هدایایی برای او تهیه می کردیم که به معشوقه اش(منشی که اسناد را به ویتروف میداد) بدهد.
یکی از جاسوسان سابق روس به نام ولادیمیر کرییوز چاو که از ریسای سابق کا گ ب بوده است و در تهیه این گزارش همکاری کرده است، می گوید که فرانسوی ها کلا خیلی دست و دلباز نبودند و به همین دلیل به ویتروف پرداخت نکرده اند.
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت میگوید: یکروز ویتروف به ما اعتراض کرد و گفت من مهم ترین اسناد و مدارک و نام ها را به شما می دهم و شما باید ضربه ای به کا.گ. ب(هیولای قدرت) بزنید، ولی پول نمی خواست.
پاریس تا خرخره مدرک دریافت کرده بود. به همین دلیل درسال 1982 مجددا تصمیم می گیرند که برای دو ماه ارتباطات خود را قطع کنند. ویتروف خیلی عصبانی میشود. او از اینکه به نتیجه دلخواه نرسیده است یا که کارها کند پیش می روند، عصبی است و شروع به میخوارگی می کند. در همین زمان است که به هنگام گرفتن فیلم از اسناد توسط اتاق کارش توسط منشی اش غافلگیر می شود. ازآنجا که توسط نخی فیلمبرداری می کرده است، منشی در ابتدا فکر می کند که او مشغول خیاطی دکمه اش بوده است و به او می گوید که سوزن و نخ را به او بده د تا دکمه را بدوزد اما ویتروف به شدت واکنش نشان می دهد و نخ را مخفی می کند و به او می گوید که سریع اتاق را ترک کند و همین امر موجب می شود تا منشی او به او شک جدی پیدا کند وحتی مناسبات او و ویتروف به هم می ریزد. در تاریخ 28 ژانویه سال 1982 او سرقرار می آید و در حالی که به شدت مست بوده است به رابط فرانسوی می گوید، تمام شد و همه چیز به سطل آشغال ریخته شد.[کانال یا منبع سوخت.] بعد بی اعتنا و بدون آنکه چیزی تحویل رابط فرانسوی بدهد،می رود.
چند روزی می گذرد و در این زمان منشی یا معشوقه او به نام لود میلا به شدت به او بدگمان شده است و او را زیر نظر می گیرد و رفتار او ویتروف را به شدت مشوش و عصبانی می کند. چندان که دیگر تردید را کنار می گذارد و تصمیم به قتل لود میلا می گیرد. در تاریخ 22 فوریه سال 1982 با او بیرون می رود و با استفاده از تاریکی شب در حالیکه به شدت مست است او را با چاقو مجروح می کند. در اثر جیغ های لود میلا عابری دخالت می کند که ویتروف از ماشین پیاده شده و عابر را هم بیرحمانه با چا قو میزند. لود میلا از اتومبیل پیاده شده و فرار می کند. ویتروف با ماشین دنبالش می کند که از سمت رو به رو ماشین دیگری میاید که لود میلا به سمت آن می رود و ویتروف ناچار به فرار از صحنه می شود. به خانه می رود و داستان را برای زنش تعریف می کند بعد پالتویش را پوشیده و برای قدم زدن بیرون می آید. لود میلا که نمرده بود در آخرین لحظه نام قاتل را به راننده ماشین که متوقف شده بود، می گوید. ساعتی بعد ویتروف دستگیر می شود. چرا لود میلا را کشت آیا او با این جنایت می خواست خیانتش را مخفی کند تا لو نرود؟ بسیار نادر است که خیانت وجاسوسی به یک چنین پیچی برخورد کنند.
دراین زمان او به زندانی می افتد که در دوره استالین عده بیشماری درآن شکنجه شده بودند.
23 فوریه 1982
ویتروف به عمل خود اقرار می کند. در بازجویی او از روابط خود با زن مذکور اظهار ندامت می کند و می گوید که مرا تحت فشارگذاشته بود از همسرم جدا شوم و تهدیدم می کرد که درغیر اینصورت از روابط ما به زنم خواهد گفت یا به رییسم(در کا.گ.ب).
در این بخش گزارش برخی از مصاحبات نقل شده اند.
آیا منشی(لود میلا) او را به هنگام جاسوسی دیده بود؟
ژاک پییرو جاسوس ودوست ویتروف:« بله! سکرتر متوجه او شده بود. ویتروف عمیقا ترسیده بود. شروع به میخوارگی شدید می کند. در ملاقاتی که با من داشت، می گفت که یک منشی مرا کنترل می کند. سازمان سیا او را خریده است و او جاسوسی من را می کند. من زندگی ام را ریسک کرده ام وشاید هم زندگی او را.
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب: او مستمر به من می گفت که تحت تعقیب است یا دور وبرش همه جاسوسی او را می کنند و یک نوع بیماری پارانویی گرفته بود. من نمی فهمیدم. به نظر من او قصد کشتن کسی را نداشت. در این زمان معشوقه او لودمیلا از او می خواهد که زنش را ترک کند. در حالیکه او زنش را دوست داشت. اینکه در شب قتل با بطری و چاقو او را زده بود معلوم نبود که دعوا کرده بودند یا قصد قتل داشته است. به نظر می رسید که پول یا جواهر یا آنچه زن درخواست می کرد برای او زیاد بودند. او پول نداشت. می خواست راحت بشود و کشتش. در نهایت به نظر نمی رسد که آن زن را به قتل رسانده بود تا کارش لو نرود.
کا گ ب تمام جریان قتل را مخفی نگه می دارد تا به خاطر اٌنیفورم و نام کا. گ. ب لطمه ای وارد نشود.کسی از قتل با خبر نشود اما از خیانت او خبری ندارند. زنش مستمر او را درزندان می بیند. او آرامش روحی نداشت و مستمر می گفت که چرا او را کشتم؟ از اینکه محاکمه شود وحشت داشت.
همسر او تلاش می کند تا با قاضی محکمه او ملاقات کند و حتی با او روابطی برقرار می کند و تلاش می کند که مدت محکومیت او تخفیف یابد و او مدت زندان کمتری بگیرد.
در حاشیه یادداشت مترجم:[ درمناسبت با این بخش گزارش( همان عکس العمل انتقام جویانه و خوشونت آمیز تا رسیدن به کشتن) بخش هایی از کتاب دل آدمی اثر اریک فروم ضمیمه می شود.]
صفحه 27) سایق تسلط کامل و محض بر موجود زنده؛ حیوان یا انسان، با خشونت جبرانی رابطه نزدیک دارد. این سایق خصلت سادیسم را تشکیل می دهد. همانگونه که در کتاب گریز ازآزادی خاطر نشان کردم، جوهر سادیسم رنج دادن دیگران نیست و همه صور سادیسم را که بنگریم به یک محرک اصلی می رسیم. تسلط کامل بر کسی دیگر، او را اسیر اراده خود(یا سیستم) ساختن، خدای او شدن و با او، هرآنچه را که خوشایند خویش است، کردن، خوارشمردن و برده خود ساختن، وسایل حصول این هدفند. وبنیادی ترین هدف رنج دادن فرد است زیرا هیچ قدرتی(بحث قدرت است ونه یک فرد بیمار مثل قدرت و مشت آهنین کاگ ب سابق و...) عظیم تر ازآن نیست که کسی(یا ملتی یا..) را به رنج کشیدن واداریم بی آنکه قادر به دفاع از خویش باشد. همانا لذت بردن از چیرگی کامل بر شخص(یا ملت یا هرجانداری) جوهر سایق سادیسمی است. شیوه دیگر بازگویی این تفکرآن است که مراد سادیسم تبدیل انسان به شی، یا جانداربه بیجان است[مثل اعمال کاگ ب با آزادیخواهان یا منتقدان سیستم شوروی در گذشته یا امروزسلطه جویی مذهبی حکومت سادیسمی آخوندی با مردم آزاده وآزادیخواه ایران] زیرا موجود زنده دراثر تسلط کامل و محض، ویژگی اصلی حیات را که آزادی است از دست می دهد....
تنها کسی که شدت و شیوع خشونت تخریبی وسادیسمی را در افراد یا توده های مردم(متعصبین عقیده یا مرام یا مذهب..) تجربه کرده باشد می تواند بفهمد که این خشونت یک نمود سطحی مثل عادات بد یا تجربه ها تلخ تاریخی و از این قبیل نیست بلکه دقیقا یک قدرتی است به شدت نیرومند وآرزو مند زیستن بسبب نیرومندیش، به عبارتی دیگر، دقیقا طغیان زندگی در برابر درماندگی آن است.
آدمی چون انسان است وشیی نیست وچون اگر نمی تواند زندگی(آزادی) بیافریند بایدآن را نابود سازد(مثل حکومت آخوندی وطالبان وامثالش..) از میل به تخریب و خشونت سادیسمی برخوردار است. میدان بزرگ رم که درآن هزاران مردم درمانده گرد می آمدند تا به عنوان تماشا و تآتر یا بزرگترین تفریح و لذت نظاره گر تماشای کشتن انسان به دست انسان یا جانوران باشد یاد بود بنای عظیم سادیسم(حکومتی یا قدرتی) است.[ مانندچوبه های دار که حکومت سلطه گر وسادیسمی نظام آخوندی در میدان های شهرها برپا می کند.]
آخرین نوع خشونت که نیاز به توصیف دارد، خون آشامی دیرینه است.(مثل ریختن صد هزار خون بیگناه ازبهترین افراد یک ملت تا یک نظام و تفکر و سیستم عقب مانده برآن ملت مسلط شود.) این خشونت ناشی از درماندگی نیست بلکه خون آشام کسی است که همچنان دلبسته کامل طبیعت( نیروی قهار) است. شهوت کشتن به سان طریقه ای برای تفوق بر حیات است. زیرا( اینگونه رهبران سادیسمی) از پیش رفتن و تماما انسان شدن(صفحه 28) می هراسند. انسانی که پاسخ به حیات را با بازگشت به وضعیت ماقبل انسانی وجود جستجو می کند، برای رهایی یافتن از بار عقل(کشتن بیگناهان باعقل جور نیست.)- خون جوهر زندگی می شود. خون ریختن یعنی زنده بودن، قوی بودن، یکتا بودن، از همه برتر بودن، کشتن دردیرینه ترین سطح خود به نوعی سرمستی بزرگ واثبات وجود عظیم مبدل می گردد. به مفهوم باستانی این موازنه حیات است، تا می توانی بکش وبزن و نابود کن وآنگاه که زندگیت از خون سیراب شد، برای کشته شدن آماده باش. این عطش به خون را می توان به هنگام جنگ- خواه جنگ های بین المللی وخواه جنگ های داخلی که ممنوعیت متعارف اجتماعی از بین می رود آن را در اقلیتی از مردمان مشاهده کرد. درجوامع کهن کشتن یا کشته شدن دو قطب حاکم برزندگی بود. درشیوه زندگی مونته نگروها، کشتن به صورت عظیم ترین سرمستی وغروری که آدمی قادر به تجربه آن است وصف کرده می شد. یا نقش خون و قربانی کردن انسان در پیشگاه خداوند در نمودهای نظیر قوم آزتک.[قلب قربانی زنده را ازسینه او بیرون می کشیدند.]یکی از درخشانترین اوصاف تلذذ کشتن را در داستان کوتاه گوستاو فلوبریافت که اوازقهرمانی صحبت می کند که شیفته شکار وجنگ وکشتن بود و تنها زمانی که به خطا پدر و مادر خود را هم کشت به عمق زشتی عمل کشتن پی برد وپس ازآن زندگی خود را چنان وقف مردم کرد که قدیسی شد و زمانی که یک جذامی را درآغوش کشید تا تمام گرمای وجود خود را به او ببخشد، مسیح را یافت وچشم درچشم او به پهنه آبی آسمان عروج کرد.
چهارماه مای، 2009
ملیحه رهبری
http://malihehrahbari.blogspot.com
mrahbari@hotmail.com
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise

نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش از زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef

Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.

Keine Kommentare: