Montag, 6. April 2009

گزارش از فونیکس 2- ایران سی سال انقلاب

ترجمه از ملیحه رهبری
رویدادهای تاریخی


ایران: سی سال انقلاب اسلامی

گزارش از: PHOENIX

قسمت دوم
یک و نیم سال بعد از انقلاب دو باره به ایران بر می گردیم. تغییرات عمده ای در تهران به چشم نمی خورد. ترافیک سنگین همچنان هست و همه جا در خیابان ها کمیته چی ها یا پاسداران به چشم می خورند. چادرهای سیاه زنان دیده می شوند ولی حجاب اجباری نیست. زنان و دختران زیادی بدون حجاب هستند. جدا سازی زنان و مردان جدی شده است اما هنوز مثل کشور عربستان سعودی نشده است ولی در بسیاری از اداره جات از عده کارکنان زن کاسته شده است. مشروبات الکلی در کشور فروخته نمی شود و برای مسافر خارجی مشکل است. کوکاکولا نوشیده نمی شود و کانادا درای به عنوان نوشابه ملی تبلیغ می شود. در روز ورود ما به تهران دوباره یک عزای بزرگ( روز عزاست امروز!) به پا شده است و این بار آیت الله طالقانی درگذشته است و جمعیت میلیونی روانه بهشت زهرا می باشد. او امام جمعه تهران بود که جانشین خمینی می توانست در آینده باشد اما به گونه رازآلودی درگذشته است! او ده سال در زندان شاه بود و شکنجه شده بود به همین دلیل او محبوب ترین چهره روحانی بود اما به اندازه خمینی قدرت نداشت. ما با طالقانی در تاریخ 1978 (یک سال قبل از انقلاب) در حالی که او از دست ساواک مخفی شده بود، ملاقات کردیم. از او درباره انقلاب اسلامی یا حکومت اسلامی در آینده در ایران و به دست گرفتن قدرت توسط روحانیت ، پرسیدیم. او پاسخ داد:« روحانیت به طور مستقیم قدرت را به دست نخواهد گرفت. افراد با صلاحیتی را معرفی خواهد کرد و مردم تصمیم خواهند گرفت که به آنها اعتماد کنند و رأی دهند یا نه.کلا روحانیت نظارت خواهد داشت.» مرگ طالقانی یک موج بزرگ یأس در بین هوادارانش ایجاد کرده است. زیرا لیبرال ها و دانشجوها و مترقی ها با مرگ طالقانی، مانعی دیگر در برابر خواسته خمینی[مرتجعین] که از ایران یک کشور اسلامی مورد نظر خودش را می خواهد بسازد، نمی بینند. طالقانی نقطه مقابل خمینی بود. و حتی دو پسر او مارکسیست بودندکه در بین مردم این موضوع را آشکار نمی کنند. به هرحال طالقانی سمبل مبارزه روحانیت در زمان شاه شناخته شده بود. مراسم تدفین او در بهشت زهرا برگزار می شود که میلیون ها نفر شرکت کرده اند. جمعیت برانگیخته در حال سینه زدن شعار میدهند:« عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز. امام جمعه ما با شهداست امروز! » باز ایرانی ها(شیعه) اعتقادشان به یک امام حسین دیگر را که کشته شده است، نشان میدهند. عده ای نیز در دانشگاه تهران مراسم دارند. جمعیت شعار می دهد:« ادامه راه طالقانی، شورا! شورا ! » در مراسم عزاداری طالقانی که تمام لیبرال ها و دولت بازرگان و همچنین سران روحانیت شیعه و سران مجلس خبرگان و ... شرکت دارند. جالب است که دو دسته صاحبان قدرت، جدا از یکدیگر در مراسم و در دو ردیف جداگانه نشسته اند. واضح است که کابینه مسلمانان لیبرال دولت با روحانیت و اتحاد آنان در تضاد است. بازرگان در سخنرانی خود در دانشگاه می گوید:« طالقانی یک نعمت بزرگ برای ما بود. او یک آزادیخواه و دموکرات بود و با از دست دادن او با فقدان بزرگی رو به رو خواهیم شد! » خمینی از قم پیام داده است:« طالقانی بزرگ بود نه با این دلیل که دموکرات یا آزادیخواه بود بلکه به این دلیل بزرگ بود که او سمبل بود که چگونه یک مسلمان می بایست علیه شاه باشد و با شاه مبارزه کند.» بدون شک مرگ طالقانی شروع یک فاز جدید خواهد بود.
در همین زمان شهر قم و محل سکونت خمینی به مثابه واتیکان شیعیان شده است. در حرم حضرت معصومه با پوستری از خمینی رو به رو می شویم که او گسترش قدرت خود را بر سراسر جهان نشان می دهد. در پوستر امام مهدی به گونه کودک معصوم نٌه ساله ای در دامن عبای خمینی نشسته است. زنجیری پاره شده است و قران در حالیکه با دست خمینی بالا رفته است، تمام جهان را نشانه گیری کرده است. سایر پوستر ها هم خمینی را قرآن در دست و در موضع یک قدرت نوظهور نشان می دهند. در قانون اساسی جدید او صاحب ولایت فقیه و بالاترین مرجع تصمیم گیری دولتی و امور روحانی است. او نماینده خدا بر روی زمین است و او نماینده امام مهدی است و دین و سیاست را رهبری می کند.[یعنی یک قدرت بی حساب و کتاب!] ما او را می بینیم و از او می پرسیم که آیا در جهان متمدن و پیشرفته و صنعتی امروز، شما می خواهید شیوه زندگی در دوران پیامبر اسلام در مدینه را زنده کنید:« جواب می دهد که باید با دنیای مادی و پیشرفت تطبیق یافت اما ارزش های اخلاقی و معنوی مثل توحید یا عدالت تغییرناپذیرند.» در همین زمان امام خمینی[ با دمپایی پلاستیکی آبی رنگ] در پشت بام جماران ظاهر می شود وکارگران یک کارخانه فرش بافی برای دیدار او آمده اند و در شعارهای خود او را امام می خوانند. اما ما می دانیم که به لحاظ صلاحیت های مرجعیت او آیت الله است و مثل او هم زیاد هستند اما او با برگزیدن نام امام بقیه آیت الله ها را از میدان به در و به حاشیه فرستاد!
در ملاقاتی که با آقای شریعتمداری بالاترین مرجع دینی در بین مردم آذربایجان داریم او به موضوع ولایت فقیه در قانون اساسی انتقاد دارد. او به تمام مواضع قدرتی که خمینی چه معنوی یا سیاسی در دست گرفته است، انتقاد دارد.
***
در این هنگام به اٌرومیه( رضاییه) می رویم و از یک پادگان نظامی که گارد سابق شاه در آن در حال آموزش مجدد است، دیدن می کنیم. در ایران درحالیکه همه فکر می کنند ارتش شاه منحل شده است اما ارتش باز سازی شده است و علیه کردستان در حال مأموریت است. با هلیکوپتر ارتش در بالای منطقه کردستان پرواز می کنیم. به شهر مهاباد نزدیک می شویم. جایی که کردستان به رهبری عبدالرحمان قاسملو خواهان خودمختاری یا تجزیه کردستان است. در مهاباد در سال 1946 یکبار به کمک روسیه کردستان اعلام خود مختاری و جداشدن کرد اما بعد سرکوب شد..
اینجا در مهاباد ارتش درحال آموزش و مانور و آماده باش عملیاتی علیه استقلال طلبان کرد است. سلاح های آنها همه سلاح های ارتش شاه است. توپ و تانک ها و نفربر... در حال آماده شدن هستند تا برای امام بجنگند. در حالی که چنین تهدیدی وجود داشت که در مرزهای ایران تجزیه انجام گیرد، خمینی در مرز 80 سالگی فرماندهی کل قوا را هم به دست گرفته است. بر روی بدنه تانک ها و نفربرها، الله اکبر، خمینی رهبر نوشته شده است.
درشهر مهاباد پاسدارها هم در شهر سنگر ساخته و خود را پشت آن مخفی کرده اند در حالی که قرار بود آنها درکردستان برای مردم حافظ صلح و امنیت باشند. روی دیوارها شعارهای خود مختاری نوشته شده است.
در زردشت با نگاه اول دیده نمی شود اما در اصل ما در یک محیط و شرایط جنگی هستیم. ارتش در اینجا خود را نشان نمی دهد اما پاسداران انقلاب خود را با الگوبرداری از فداییان فلسطینی نشان می دهند. آنها دستمال های آق بانو به نشانه انقلاب فلسطین برگردن دارند. در شهر زردشت هم همه کردها مسلح و آماده جنگ برای خود مختاری هستند. پاسداران و سربازان هر روز در پیرانشهر و زردشت کشته می دهند. در وسط شهر یک مجسمه شاه هست که بر روی آن تصاویر خمینی چسبانده شده بودند و حالا روی تصاویر خمینی رنگ سرخ پاشیده اند که به نشانه خونریز بودن او می باشد.
در مسجد شهر کردها برای خواندن نماز جمع شده اند. آنها سنی هستند و امام شیعیان(خمینی)، امام آنها نیست.آنها برای خودشان امام سنی( شیخ عزالدین حسینی) دارند که امامت خمینی را قبول ندارد وعلیه او است. در مسجد فردی که بعد از نماز جمعه سخنرانی می کند، می گوید:« خمینی از اولین روزی که آمد علیه کردستان و خودمختاری موضعگیری کرد.» [کردها در حال حاضر مارکسیست های چپ و فداییان خلق را در جانب خود دارند.] بعد از سخنرانی او جوان دانشجویی از پاسداران شیعه برای نماز گزاران در مسجد سخنرانی می کند تا آنها را تحت تأثیرٍ وحدت یا اهداف انقلاب قرار دهد اما چهرهای کردهایی که برای نماز جمعه شرکت کرده اند، نشان می دهد که به سخنان او هیچ اعتمادی ندارند.
راهی مرزهای ایران و عراق در کردستان می شویم. از پیرانشهر در کردستان پاسگاه های عراقی را می توان دید. حکومت سوسیالیستی عراق کردهای ایرانی را پشتیبانی می کند. سربازان ایرانی برای مقابله با کردها در مرز مستقر می شوند. فرماندهان آنها، افسران ارتش هستند که حتی در آمریکا آموزش نظامی دیده اند. این سربازان که دوره دیده در زمان شاه هستند و تجربه جنگ در عمان. را دارند، به شیوه پارتیزانی در مرز برای مقابله آماده می شوند. حالا سعی می شود که آنها در مسیر اسلام و انقلاب اسلامی به کار گرفته شوند. بالاخره ما مصطفی چمران وزیر دفاع را در کردستان ملاقات می کنیم. او شخصیت پیچیده و مشکوکی دارد و از بانفوذترین مقامات انقلاب اسلامی است.در برخورد با تیم ما (گزارشگرآلمانی و فیلمبردار) هم بسیار محتاط است. او می گوید:« ما میخواهیم از هر انسانی در ایران، سربازان و پاسداران انقلاب بسازیم. همه باید به عنوان پاسدار انقلاب کارآزموده باشند و کامل آموزش نظامی ببینند و آنچه به تکنیک و تخصص برمی گردد از تجربه ارتش و افسران ارتش استفاده خواهیم کرد.»
در بخش دیگری از سفرمان از هدف دیگری از یک منطقه عملیاتی بازدید می کنیم. دهکده زٍقو در آذربایجان غربی است. مردم به زبان آذری صحبت می کنند. آنها کرد و سنی هستند. این دهکده در مرز ایران با ترکیه واقع شده و ما از یک پادگان نظامی گزارش تهیه می کنیم. تردد مسؤلین مملکتی به اینجا با هلی کوپتر است. در همین لحظه هم آقا جمشید حقگو( از مسؤلین دولت لیبرال) از هلی کوپتر پیاده می شود. او کت و شلوار طوسی(شیکی) به تن دارد. او خود ترک و آذری است اما تحصیلکرده آمریکاست. بلافاصله با سران منطقه و اهالی دیدار می کند. زنان در اینجا لباس کردی به تن دارند و چادر(نشانه همبستگی با انقلاب اسلامی) ندارند. حقگو نماینده دولت لیبرال است که ژنرال(سرهنگ) ظاهر نژاد هم او را مشایعت می کند. آنها با کردها مذاکره می کنند. کردها همه مسلح هستند و نمی خواهند خلع سلاح شوند و آنها علیه کمیته های انقلاب و علیه پاسداران، شکایت به نماینده دولت می کنند. به ظاهر یک جلسه آشتی و مذاکره است اما برخی از سران کرد به ما می گویندکه ما فقط در انتظار فرصت مناسب هستیم و این مذاکره وآشتی دوام نخواهد داشت. با این حال همه با هم به سوی پاسگاه مرزی ترکیه رفته و نماینده دولت= آقای حقگو با مأمورین گمرک در مرز ترکیه ملاقات می کند. آنکارا با کردهای خود درست همان مشکلی را دارد که دولت ایران با کردها دارند.آنکارا مایل است که ایران مانند گذشته بر کردهای خود هژمونی نظامی داشته باشد وآنها جدا نشوند تا کردهای ترکیه هم شانسی برای خودمختاری پیدا نکنند.ـ
ادامه دارد...
14 فوریه 2009
ملیحه رهبری
منبع :
www.phoenix.de
Historische Ereignice-30 Jahren Islamische Revolotion

Keine Kommentare: