Montag, 27. April 2009

انتقام 3

ترجمه: ملیحه رهبری
 
انتقام 3

رویداد های تاریخی


FAREWELL –Angst der Rauche
فری ول- ترس از انتقام

انتقام قسمت سوم

در همین زمان یکی ازاقوام ویتروف راهی پاریس می باشد او از این فرصت استفاده کرده و نامه ای برای ژاک پپیرو می نویسد. ویتروف میداند که او جاسوس د.اس. ف است. او نامه را به فرد مورد اعتمادش می دهد تا در پاریس به دست او برساند. و به او میگوید که به او زنگ بزن و بگو که موضوع مرگ و زندگی است.
ژاک پییرو نامه را دریافت کرده و عکسل العمل سریع نسبت به نامه دوستش نشان داده و بیدرنگ راهی مسکو می شود تا ویتروف را ببیند. بهانه او شرکت در یک نمایشگاه بین المللی است. در مسکو ویتروف را ملاقات می کند.
ژاک پییرو در مصاحبه اینطور تعریف می کند:« در ملاقات ویتروف یک پاکت بزرگ از زیر کت خود درآورده و به من داد. از اوپرسیدم: چیست؟ او با خونسردی گفت: بگیر! گرفتم و نگاهی کردم و دیدم نوشته است: اسناد محرمانه. وحشت کردم. پرسیدم: چی هستند و چرا به من می دهی؟ گفت: بگیر و بده به رییس ات. من می دونم که تو جاسوس د اس اف هستی. به او بگو که برای همکاری یک مأمور در مسکو می خواهم که راحت در دسترس من باشد..... به این ترتیب فهمیدم که می خواهد به طور جدی چیزهایی در باره کشورش را لو بدهد. یک جاسوس دوجانبه...»
ژاک پی یرو پاکت را می گیرد و مشاهده میکند که حاوی پرونده های محرمانه کاگ ب است که به زبان فرانسه می باشند. ژاک پییرو بلافاصله به پاریس بر می گردد و اسناد را به اداره جاسوسی تحویل داده و رییس خود را در جریان قرار می دهد. برای رییس او این موضوع غیرقابل باور است و تا به حال به این شیوه و روش مدارک جاسوسی دریافت نکرده بودند. بلافاصله رییس خود را در جریان قرار می دهد.
مدارک ارسالی ویتروف تحت نام مخفی و پوششی وکٌد زنده باشی که به انگلیسی فری ول است، دسته بندی می شوند. مخصوصا یک نام انگلیسی انتخاب می شود که منبع اسناد محفوظ بمانند. ارسال این مدارک که با این پاکت شروع می شوند به مدت یکسال تمام ادامه مییابند.
ژاک پییرو می گوید:« حالا این سؤال مطرح می شود که ما چه کسی را در مسکو داریم؟ د.اس.اف در مسکو برای این کار نفر مشخصی را نداشت. فکر کردیم که چه کسی را به مسکو بفرستیم که این هم زیاد ایده خوبی نبود و توجه روس ها را جلب می کرد. شروع کردیم به گشتن و پیدا کردن نفر مناسبی برای این کار در خود مسکو. قرار شد من خودم یک آشنایی را پیدا کنم که بتواند رابط ما با ویتروف بشود. من به یاد آقای بارون(آمی یه) و خانمش افتادم که سابقا آنها را می شناختم و حالا در مسکو زندگی می کردند. مدتی ازآنها خبر نداشتم.»
آقا و خانم بارون که هنوز هم در قید حیات هستند در مصاحبه خود تعریف می کنند:« بله این پیشنهاد با واسطه گری ژاک پییرو به ما در مسکو گفته شد و از ما برای کار تقاضا کردند و ما هم قبول کردیم زیرا می خواستیم در این موضوع کمک کنیم. بعد که با ویتروف آشنا شدیم، دوست داشتیم باهاش کار کنیم و به این ترتیب کار شروع شد.»
ژاک پییرو:« رابط مورد اعتماد و پیشنهادی من(آقای بارون) خیلی زود مشکل را حل کرد. به من زنگ زدند و گفتند که کارها همانگونه که تو آرزو کرده بودی، پیش می روند.»
بارون و زنش در همان روز به ملاقات ویتروف می روند و با او آشنا می شوند.
آقای بارون در مصاحبه می گوید:« به ویتروف گفتم که سازمان ما از همکاری با شما خوشحال است و منتظر شنیدن خواسته های شما برای همکاری می باشد. او با بی خونسردی وبی تفاوتی گفت، نه. چیزی نمی خواهم فقط می خواهم مدتی با شما کار کنم. این حرفش برای من هم خیلی باور نکردنی بود اما عملا او اینگونه رفتار کرد. ودر همان روز یکبار دیگر هم من به ملاقات ویتروف رفتم که مدارک و اسناد محرمانه را دریافت کردم .»
درملاقات دوم ویتروف مدارک بیشتری می آورد ویتروف اسنادی به زبان فرانسه هم می آورد اما بارون وقت خواندن مدارک را ندارد زیرا باید بلافاصله کپی کرده و به سفارت فرانسه تحویل بدهد و اصل مدارک را روز بعد به ویتروف برگرداند.
یکی از مکان هایی که ویتروف به بارون برای ملاقات معرفی می کند، موزه ای است که زنش درآن کار می کند و چند صد متر بیشتر با خانه آنها فاصله ندارد و سوظنی را بر نمی انگیزد. ویتروف روزانه مدارک می رود و هر روز هم بیشتر تا اینکه یک روز شنبه 200 صفحه اسناد به آنها می دهد که کپی کنند و صبح برگردانند. بارون و زنش تا صبح مدارک را کپی می کنند اما مدارک چنان زیاد هستند که زن بارون(آمی) عصبانی می شود و در نتیجه 50 صفحه را نمی توانند کپی کنند. خانم آمی هنوز نمی داند که اصلا این مدارک چی هستند؟ صبح روز بعد باید مدارک را پس میدادند. بعدها در پاریس به دنبال این 50 صفحه به بارون(آقای زامی) پیام می دهند که چه شده است و او پاسخ میدهد که فرصت کم بود و نتوانستیم همه را کپی کنیم. می گویند به ویتروف بگو که دوباره مدارک را بیاورد. او می گوید که ممکن نیست زیرا تنها یکبار امکان دسترسی به کلید را دارم.
کلا در تاریخچه جاسوسی این کار (تحویل دادن 150 صفحه اسناد در یک مورد) باور نکردنی است در مجموع کار کپی ارسال اسناد محرمانه کاگ ب چنان کار باارزشی است که معادل با طلاست ولی بارون و زنش نمی دانند. دولت فرانسه به بارون می گوید:« از او بپرس که چه خواسته ای دارد؟ اگر بخواهد می توانیم مرزها را برایش باز کنیم تا به پاریس بیاید.» بارون از ویتروف می پرسد و ویتروف پاسخ می دهد که من هیچ خواسته ای ندارم و تا یکسال هم مدارک دارم که برایتان ارسال کنم. زن بارون(دزامه) که او هم در این قرارداد جاسوسی کار می کند، نمی تواند به عمل ویتروف- جاسوس روسی باور کند و چنان به این کار روزانه کپی گرفتن از اسناد محرمانه مشکوک است و به حدی می ترسد که به همسرش می گوید اگر به همین روال ما باید کار کنیم و اوضاع پیش برود من چمدانم را می بندم و از ترس به پاریس فرار می کنم. بارون هم با آنکه جاسوس است اما این عملیات فشرده چنان دور از واقعیت و به دور از سایر عملیات جاسوسی است که احساس می کند به جای واقعیت بیشتر به یک رمان پلیسی- جاسوسی شباهت دارد و خودش در مرکز این حوادث قرار داده شده است و از آنجا که به کشورش عشق می ورزد و با وجود ترس شدید اما خود را قهرمان فرانسوی این رمان می داند که با این عمل به بشریت خدمت می کند. بارون در مصاحبه می گوید:« ویتروف نسبت به کار خودش اصلا شک نداشت و می گفت که این چه کاری است که این احمق ها( اتحاد شوروی) انجام می دهند و تمام تکنولوژی غرب را می دزدند. مهندس های ما بدون نیاز به این اسناد دزدی هم خودشان توانا به اختراعات در مراکز تحقیقی هستند... » بعدها فهمیدم که این عظیم ترین عملیات جاسوسی قرن بیستم بوده است. کار چنان سنگین بود که ما عمیقا به آثار و عواقب جهانی این مدارک فکر می کردیم.»
اسناد محرمانه ای که ویتروف می آورد بارون(آقای زامی) باید کپی گرفته وسریع به سفارت فرانسه تحویل بدهد. این مدارک با چمدان های دیپلمات های فرانسوی مسکو را ترک و راهی پاریس می شوند و در عرض سه روز در وزارت اطلاعات پاریس هستند. بعد از رسیدن سه یا چهارمین دسته از اسناد برای وزارت اطلاعات فرانسه مشخص می شود که با پروژه بزرگترین رسوایی جاسوسی قرن سر و کار دارند و آنها به ژرفا و عواقب آن فکر می کردند. زیرا برای نخستین بار واقعیت قدرت شرق را در زمینه اکتشافات و تحقیقات و تمام زمینه های علمی برای غرب روشن می کند. در پاریس بلافاصله یک کمیته وبخش کاملا سری برای ترجمه این اسناد تشکیل می شود که آنها کاملا محرمانه و شبانه روی این اسناد کار می کنند تا هیچکس از کارمندان نفهمد، اهمیت اسناد چنان بالاست که به زودی در پشت درهای بسته کمیته ای که متشکل از معاون سازمان اطلاعات فرانسه و جاسوسان متخصص در امور تکنولوژی و حساس ترین امور نظامی به همراه مترجمین روس کار می کنند و هیچکس در خود سازمان امنیت از وجود این کمیته خبر ندارد و حتی رییس سازمان امنیت رییس جمهور را در جریان کامل اسناد قرار ننهاده است زیرا انتخابات در پیش است و تنها دولت آینده باید در باره این اسناد تصمیم بگیرد و باید کمترکسی در دولت فعلی( به ویژه از وزرا) از آنها مطلع باشد. یک موضوع جدی است که سرنوشت جهان را تغییر خواهد داد. مدارکی که ترجمه کامل آنها سه سال به درازا کشیدند.
ویتروف در مقابل تحویل دادن مدارک به بارون(آقای زامی)، هرگز پولی نگرفت و فقط برای معشوقه اش یا منشی بخش که این اسناد را بدون اطلاع سایر مسؤلین، در اختیارش می گذاشت هدایای کوچک مثل جواهر یا شال فرانسوی یا پالتوی فرانسوی یا کالاهایی که خودش نمی توانست از مغازه بخرد از بارون تحویل می گرفت و برای رضایت او به او میداد. مشروبات گرانقیمت مثل ویسکی هم از بارون (زامی) می گرفت که بیشتر حالت رشوه دادن برای همکارانی بود که اگر هم متوجه کار او شده اند که پرونده های آنها را مطالعه می کند(ضوابط را نقض می کند) اما نادیده بگیرند و درباره اش فکر نکنند.
اطلاعات ارسال شده برای اولین بار سیستمی را که شوروی در زمینه های تحقیقات علمی و اکتشافات و تکنولوژی و تکنیک داشت برای غرب آشکار می کنند. سر این سیستم مستقیم فا .پ. ک در کاخ کرمل بود وبرای اولین بارمدارک نشان می دادند که این سیستم برنامه ریزی می کرد که در شوروی برای پروژه های یک تا پنج ساله آینده چه تکنولوژی برای کارخانه های ارتش باید به کار گرفته شوند، و چگونه بخشی از نیازهای این پروژه ازخارج برآورده می شود . کمیسیون فا .پ. ک سر سیستم بود و تمام امور رهبری و فرماندهی را برعهده داشت. این کمیسیون در تمام سفارت خانه های شوروی در جهان شعبه داشت که مستقیم به او وصل بودند و وظایف خود را انجام میدادند. بعد از فا پ ک کمیسیون یا کمیته گ. آر .او بود که تمام امورنظامی و اخبار نظامی را برعهده داشت و به موازات آن سازمان امنیت داخلی و اطلاعات کا .گ .ب بود که مستقیم به کرمل و به فا .پ. ک وصل بود. گا گ ب به یک سیستم دیگر که گ کا. ان. ت بود وصل می شد و این سیستم کارش مربوط به تمام امور علمی و دانش و بسط و گسترش آن در داخل و اطلاع از امور علمی در خارج کشور بود. همچنین کوم ایکس هم مجموع ای برای کارهای علمی و تکنولوژی در داخل بود اما سر دیگر آن به کاگ ب و و به وزارتخانه های خارجی وصل بود تا در تمام مجامع و کنگره های جهانی علمی حضور داشته باشند. بعد کا گ ب در خارج به یک مجموعه سیستم جاسوسی تقسیم می شد که در تمام رشته های علمی و هنری مانند آکادمی های علمی و مطبوعات و امور دریایی و هوایی و بانکها و ورزش و حتی کلاس های باله تقسیم می شد. کا.گ.ب. در تمام این رشته ها ساختارهای جاسوسی داشت که با پشتیبانی و همکاری کشورهای برادر یعنی اتحاد جماهیر شوروی کار خود را پیش می بردند.
پس از آنکه مارسل شاله رییس د. اس .ت سازمان اطلاعات فرانسه برای نخستین بار به این ساختار و نقشه و سیستم کار و فرماندهی در شوروی پی میبرد و به عبارتی آن را کشف می کند، بدون درنگ و بلافاصله رییس خود را صدا می کند.
اظهارات رییس سازمان د. اس. ت :« من سریع نگاه کردم و این هیجان انگیز ترین لحظه عمر من در امور اطلاعات و جاسوسی بود. کشف بزرگی بود.[ پی بردن به محتویات شیشه عمریک ابر قدرت جهان!] می دانستم. میدانستم که باید بالاترین مقام کشور را در جریان می گذاشتم اما چون درآستانه انتخابات بودیم، نمی دانستم به چه کسی باید بگویم؟ صبر کردم که تا انتخابات انجام گیرد و اطلاعات بیخود یا به افراد بیشتری درز پیدا نکند.
در سازمان اطلاعات فرانسه، د.اس. ت. ادامه کار روی اسناد دریک کمیته ویژه و در ماکزییم مخفی کاری ادامه می یابد. در همین زمان این بحث پیش می آید که یک چنین اسناد با ارزشی را نمی توان به یک جاسوس غیر حرفه ای مثل بارون(آقای زامی) داد.
ژاک پییرو می گوید:« مدارک از طریق رابط به سفارت آورده می شد و بعد توسط چمدان دیپلماتیک به پاریس می آمد و بین 2 تا 3 روز طول می کشید تا به سازمان اطلاعات برسد. این کار چنان حساس بود که بارون(آقای زامی) شب ها اسناد را زیر بالشم خود می گذاشت و می خوابید تا صبح تحویل بدهد. یکبار قرار شد که در یک سفر توریستی(با کشتی) 20 صفحه مدارک را به مأموران فرانسوی و رابط خود تحویل بدهند که مدارک را نه در چمدان خود که درآستین خود و زیر بغلشان مخفی کرده بودند و وقتی در سفر بارون(آقای زامی) می خوابید همسرش کشیک میداد تا اتفاقی برای اسناد نیافتد ویک ثانیه از چشم دور نمی کردند و حتی در رفتن به توالت هم آنها را از خود دور نمی کردند.[مطالب بالا را خود آنها درمصاحبه گفته اند.]
=اظهارات رییس اداره جاسوسی س.اس. اف. Ihamson. CSF
این بحث پیش می آمد که مدارک به دست کسی(رابط غیرحرفه ای) می افتد که هیچ امنیت دیپلماتیک ندارد. تصمیم گرفته می شود در ماه مای در سال 1981 سفارت فرانسه در مسکو یک مقام ارتشی در سفارت را(پاتریک ویقون) که از مصونیت دیپلما تیک برخوردار است به جای رابط قبلی به ویتروف معرفی بکند اما مشکل این بود که این افراد در مسکو ده قدم هم بدون تحت نظر بودن نمی توانستند تردد کنند. اما چون مسکو روی فرانسه حساسیت نداشت و حساسیتش روی امریکا بود قرار می شود که این کار انجام گیرد و یک مکان بسیار عالی پیدا می کنند. قرار می شود در ساعتی که پاتریک ویقان برای ورزش و دویدن در پار ک می رود، ویتروف از شیشه ماشین او مدارک را به داخل بیاندازد.
رییس سازمان وقت در س.اس. اف در مصاحبه می گوید:» اما ویتروف قبول نکرد و قاطعانه به ما جواب داد که برای امنیت من، خودم مسؤل هستم و خودم تصمیم می گیرم. او تماس با رابط حرفه ای ما را رد کرد و گفت برای امنیت من باید ملات ها را به یک زن خانه دار بدهید که با سبدی برای خرید مواد غذایی هر روز به مارکت بزرگ نزدیک خانه اش بیاید و من سبد خرید خودم را با او عوض می کنم یا ملات را به داخل سبدش بیاندازم. زیرا این کار عادی است .خوب!... ما چاره ای نداشتیم وآنچه او خواست انجام دادیم.»
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
:«ما به سفارت فرانسه خیلی کم حساس بودیم. به همین دلیل ویتروف چنین ساده و بدون هیچ پیچیده گی با افراد غیرحرفه ای(مثل یک زن خانه دار) کارش را پیش برد.»
- برای وزارت اطلاعات فرانسه پیدا کردن یک زن خانه دار برای جاسوسی در مسکو خیلی سخت است به همین دلیل به پیشنهاد خود ویتروف، این کار به همسر پاتریک ویقون داده می شود او در این زمان پنج بچه دارد و ظاهر زندگی او عادی است و هر روز هم به خرید می رود. پاریس این پیشنهاد غیر عادی را می پذیرد. استفاده از نفر غیر حرفه ای برای کار بزرگترین جاسوسی قرن.
از خانم وآقای ویقون می پرسیم که آیا به راستی شما این کار را کردید؟« خانم ویقون پاسخ میدهد که بله من کردم» واز همسر او آقای پاتریک ویقون می پرسیم که تو اجازه دادی که او این کار را انجام دهد:« پاسخ می دهد که معلوم بود که این اجازه را می دهم.».
دربازجویی از ویتروف سؤال می کنند که تو ترس از این تماس ها نداشتی؟ او پاسخ میدهد:« نه! من هرگز ترسی از این تماس نداشتم زیرا خوب می فهمیدم که چه کار می کنم وطرف مقابل هم قابل اعتماد بود. اساسا این نوع تماس ها، شغل یک جاسوس است وبه آن مثل رانندگی کردن و عبور از یک چهارراه خطر ناک عادت می کند، احساس عجیبی و دیوانه کننده ای به آدم دست می دهد اما و وقتی که بلد هست دیگر ترس ندارد!
ویتروف از جانب اسناد هم خیالش راحت بود زیرا معشوقه اش(لود میلا) که با هم رابطه خوبی دارند، تمام اسنادی را که او می خواست به راحتی برایش میاورد. به ویژه اسنادی را که به بخش او مربوط نبودند و به سایر بخش ها مربوط می شدند و امکان نداشت که خودش بتواند به آنها دسترسی داشته باشد اما لود میلا برایش می آورد. در این زمان در محل کار تلاش می کرد که با همکارانش دوستانه رفتار کند. با آنکه به مسؤلینش وبه سلسله مراتب موجود و بسیاری چیزها نگاهی انتقادی داشت و گاه و بیگاه هم با آنها درگیری پیدا می کرد اما با نوشیدن ودکایی با آنها در ساعت آنتراکت روابط آرامی را در محیط کار دنبال می کرد. درخارج از مسکو کم نبودند جاسوسان شوروی که خیانت کرده و جاسوس دو جانبه می شدند اما در داخل مسکو و در خود ساختمان مرکزی کا گ ب این امر سابقه نداشت.
ادامه دارد....
26 آپریل 2009
ملیحه رهبری
گزارشی مشترک تهیه شده از حوادث ودرس های تاریخی، توسط
ZDF und arte.GE.I.E- Geschichte ZDF –History ereignise

نام ها و اسناد استفاده شده در گزارش از زبان آلمانی
Wladimir Krjutschkow. Letzte KGB chef
ولادیمیر کریوتچ کاو که از قدرتمندترین مردان روسیه و آخرین رییس کاگ ب
اظهارات یکی از ریسای سابق کا گ ب به نام اینوق پرلین
Spionagentbewehr offizier –Inor perlin
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
رییس د.اس.ت- مارسل چالیت
Marcel chalet –DST chef

Richard Perl- US unterstads Sekreter im Pentgon.
ریچارد پرل منشی امنیت داخلی آمریکا در پنتاگون
Jacky Debain-DST –Stellvertretenden Direcktor
جاکی دباین از ریسای سازمان اطلاعات فرانسه د. اس. ت
Raymo Nort- DST- Abteilung Sovyet unon
رایمو نورت از سازمان اطلاعات د.اس. ت. بخش شوروی
Inor Prelin Simon –Offiier KHB
اینور پرلین سیمون از ریسای کا گ ب
Yves Bonnet.DST.DIrektor
یوس بونه رییس سازمان اطلاعات د. اس. ت.:
Witali Karavachkine – KGB Spionnage abwehr
ویتالی کاراواشکین از جاسوسان سابق در کاگ ب
Alexander Kolparidiß-Historika .
آلکساندر کولپریدی- محقق تاریخی در این پرونده فری ل
س اس اف-CSF نام اداره جاسوسی فرانسه:
Rakete Aryaneراکت های آریانا:
DSF –اف اس نام اداره جاسوسی فرانسه:
vpk کمیسیونی که سر سیستم بود به نام فا پ ک
GRUگ آر او که به کمیسیون فا پ ک وصل بود.

Keine Kommentare: