Samstag, 7. März 2009

ترور قیرگون


ترجمه از ملیحه رهبری

ترور قیرگون
.
نویسنده: میشایل کٍرک
مصاحبه گر: جیم گیلمور
:
یکبار دیگر درباره برج های دوقلو در نیویورک
قسمت اول
.
اظهارات معاون رییس جمهور:
ریچارد چینی: « ما درتلویزیون دومین عملیات انتحاری با هواپیما را دیدیم. محافظان شخصی من آمدند وگفتندکه ما باید زودتر خارج شویم.آنها مرا برداشتند و سریع به یک زیر زمین مخصوص ضد حمله هوایی در زیر زمینٍ کاخ سفید بردند. سرویس مخفی با خبر شده بود که یک هواپیما به سمت کاخ سفید می آید.[ در این هنگام دود از فراز پنتاگون بر می خاست.] ما به زودی خبردار شدیم که پنتاگون مورد حمله( عملیات انتحاری با هواپیما) قرار گرفته است. 6 هواپیما ربوده شده بودند. باید در برابر این اطلاعات عکس العمل نشان می دادیم.»
به شرکت هواپیمایی ایرفرانس هشدار داده شده و اعلام خطر می شود که معاون رییس جمهور اجازه داده است که به سمت هواپیمای مسافری (غیرنظامی) شلیک شود.
ریچارد کلارک از مشاوران امنیت ملی: به هنگام این حادثه و در این زمان من درکنار ریچارد چینی بودم. با او کار می کردم. او اجازه داد که به هواپیمای مسافری شلیک شود در صورتیکه هواپیما ربوده شده باشد و در صورتیکه به سمت اهداف مهم مثل کاخ سفید در حال هدایت شدن باشد.
چینی : « برای گرفتن دستور شلیک به هواپیمای مسافربری من با یکی از پیرترین سیاستمداران مشورت کردم. درگفتگوی تلفنی با وزیر دفاع رونالد رامزفلد از او سؤال کردم که اگر هواپیماها به اهداف حساس نزدیک شوند به آنها شلیک شود؟ او گفت:« آری!»
در ساعت 10:39 دقیقه چی نی اطلاع داد که ارتش حداقل دو هواپیماها را سرنگون کرده است. یکی از هواپیماها در پنسیلوانیا سرنگون می شود. چی نی معتقد است که او(رامزفلد) در این رابطه مسؤل و پاسخگوی هواپیماهای سرنگون شده است. در صورتیکه تصمیم چینی هم واضح و روشن بود. او سریع اقدام به عمل و ارتباط با واشنگتن کرده بود.
پنج روز پس از واقعه 11 سپتامبر،
مصاحبه چینی( معاون رییس جمهور) در16 سپتامبر 2001:
در رابطه با فرمان شلیک به دو هواپیمای مسافری او توضیح می دهد که درآن شرایط ما باید از هر وسیله ای استفاده می کردیم تا به هدف خود برسیم.
ما باید در قسمت های تاریک و پیدا کردن راه به این پروند تروریستی کار کرده و تمام موضوع را روشن کنیم.کارهای بسیاری باید در نهایت آرامش و بدون جر و بحث به اجرا در آید. با کمک سازمان اطلاعات سیا و منابع و مٍتٌدهایی که سازمان اطلاعات ما در اختیار دارد.

ریچارد کلارک از مشاوران امنیت ملی: من فکر می کنم که معاون رییس جمهور در 11 سپتامبر مرگ را در برابر چشمان خود دیده بود. 2000آمریکایی کشته شده بودند. ساختمانی که او در آن کار کرده بود، سرنگون می شد و عده ای کثیر می مٌردند. چشمانت را باز می کنی و با واقعیات سیاه و دنیای دیگری رو به رو می شوی و دشمن نامریی، مریی می شود. یعنی که وجود دارد و از تو صرفنظر نکرده است. مجبور می شوی که در این رابطه فکر کنی و روی موضوع متمرکز شوی.

معاون رییس جمهور(چینی) بعد از این جریان به موضع بالاترین مسؤل برای رسیدگی و تصمیم گیری درباره جنگ علیه تروریسم ارتقاء می یابد. قوانین دست و پا گیر به حالت تعلیق در می آیند تا دولت قدرت بیشتر و دست باز تر در امور داخلی و خارجی داشته باشد و هرچه بیشتر بتواند اقدامات سری در این رابطه را مخفی نگه بدارد.

گارگ شارون= 35 سال در خدمت سیا: « ما سی نفر بودیم که پس از مورد حمله قرار گرفتن دومین برج دوقلو توسط دومین هواپیما، همه معتقد بودیم که کار کارٍ بن لادن بود. این همان حمله ای است که بن لادن از قبل خبر داده بود. ما در خبر بودیم که او بدون تردید می خواهد به آمریکا حمله کند.»

سیا قبلا به کاخ سفید هشدار داده بودکه بن لادن به آمریکا حمله خواهد کرد اما نمی توانست بگوید که کی و چگونه این عملیات اتفاق خواهد افتاد.
اظهارات یوهان کلاخلین معاون مدیریت در سیا در سالهای دوهزار تا دوهزار و چهار: « ما قبلا هم علیه این افراد می جنگیدیم و این عملیات یک پیروزی برای بن لادن و یک شکست برای ما بود.»

جرج تٍنت مدیر سیا یکی از با سابقه ترین و برجسته ترین افراد سیاسی به دولت گزارش می کند که سیا خبر داشت چه کسی مسؤل این عملیات است!

جان بامفورد= نویسنده رٌمان پازل پالاکو: « بعد از ظهر روز 11 سپتامبر از ساختمان پنتاگون دود بلند می شود. در این هنگام رونالد رامزفلد به یکی از همکارنش دیکته می کند که ما باید به نوعی عراق و صدام حسین را در این رابطه مسؤل جلوه دهیم و وارد بازی کنیم.»
در اسنادی که در وزارت دفاع موجود است، رامزفلد نوشته است که ما نباید فقط به بن لادن حمله کنیم بلکه همزمان باید به صدام حسین هم حمله کنیم و او را مسؤل جلوه دهیم.
میشاییل شوییر در سازمان سیا از سال 1982 تا 2004:
رامزفلد و چینی پا به پا در دوران جنگ سرد در صحنه سیاسی جلو آمده بودند و با قدرت بزرگی مثل شوروی رو در رو بودند و آنها نمی توانستند بفهمند که چگونه ممکن است قدرتمندترین دولت جهان توسط چند عرب ریشو( ریش بلند) تهدید شود.کسانی که در افعانستان با هیزم خود را گرم می کنند و در غار زندگی می کنند.
*
رییس جمهور هم به دنبال نظر مشاورینش صدام را وارد این موضوع میکند. شاید باور نمی کردند که کشوری یا دولتی پشت این قضیه نباشد. بعد از حادثه 11 سپتامبر رییس جمهور درنخسیتن سخنرانی خود میگوید:«ما این کار را نخواهیم کرد که بین تروریست ها تفاوت قایل شویم و آنان را که خود را پشت این قضیه پنهان کرده اند، دور از نظر خود نداریم.»
روٌن سوسکیند= ژورنالیست:از این ببعد صحنه سیاسی مثل بازی شطرنج می شود. رییس جمهور نقش شاه را دارد و در دو سوی او با تجربه ترین سربازانش قرار می گیرند. رامزفلد و چینی با نقش های کلیدی خود محکم به صندلی های کناری رییس جمهور چسبیده اند و او را که تجربه در سیاست خارجی ندارد، سمت و سو می دهند. به معنی اینکه تعادل قوا را در دست خود دارند.
اما چینی یک رقیب دارد. از زمان تشکیل کابینه و معرفی دولت بوش با او مخالف است. تٍنی(جورج تنت= ) ریس سازمان سیا است. چینی تا به جال خیلی سعی کرده است او را کنار بزند و از شرش راحت شود.
چارلز باتاگلیا = ازکارگزاران دولت در سیستم بوش و چینی:« از همکاران چینی شنیده بودم که او به هیچ قیمت اجازه نخواهد داد که تٍنی (جورج تنت) در سمت خود(مسؤل سازمان سیا) باقی بماند.» چینی هم مورد پسند تنت نبود. تنی در کابینه کلینتون کار کرده و یک دموکرات باقی مانده بود.او درسنا و بعد درسمت مشاور امنیت ملی کار کرده بود و چهره های مختلف سیاست خارجی را به خوبی می شناخت.
جورج تنت قبلاً برای جورج دبلیو بوش کار کرده بود و توانمندی خود در امور سیاسی را نشان داده بود. آقای دبلیو بوش، جورج تنت را به پسرش(جورج بوش) معرفی کرده بود وآنها اگر چه خوب یکدیگر را نمی شناختند اما خیلی سریع زبان هم را فهمیده بودند. سابقا تنی از نزدیکان بوش بود. تنی و جورج دبلیو بوش خیلی خوب با هم کنار می آمدند.
ریچارد کٍر، معاون مدیریت در سازمان سیا: برخی در سیا نگران بودند که تنی(جورج تنت= رییس سیا) خیلی به بوش نزدیک شود و نتواند مرز و استقلال لازم برای کار سازمان سیا را حفظ کند و تحت تأثیر مشاورین بوش قرار بگیرد و سیاست آنها را دنبال کند و جزیی از آنها بشود. بحث سیاست و قدرت بحثی واقعی است. وقتی در امور سیاسی و بازی قدرت وارد و نزدیک شوی و خواهان نقش کلیدی باشی، باید درآن شرکت کنی و مجبور می شوی که با آن همراهی و همکاری کنی و باید به خواسته های آن پاسخ دهی.
*
همان شب 11 سپتامبر برای جورج تنت مشخص می شود که نقشه پاسخگویی به این عملیات
تروریستی و جواب بن لادن را باید سازمان سیا مشخص کند.
ج=کی فربلاک= ازسال 1982 تا 2004 در سیا: ما چندین سال بود که درباره افعانستان کار می کردیم و تا سایر بخش های دولت می خواستند تازه وارد موضوع بشوند و کارت خود را رو کنند و برای افعانستان برنامه بریزند ما آماده بودیم که طرح و برنامه و کارت خود را در رابطه با افغانستان رو کنیم و وارد عمل شویم. جورج تنت گفت:« ما سیا باید تا روز بعد برنامه و نقشه خود را برای حمله تکمیل کنیم.» به ما حمله شده بود. تعداد کثیری کشته شده بودند. واضح بود که باید پاسخ می دادیم و متقابل حمله میکردیم. جنگ شروع شده بود. طبیعی است که در جنگ انسان ها کشته می شوند. افراد من هم در این جنگ(حمله به افغانستان) کشته خواهند شد.
تنت و بلاک از معاونین او و بقیه افراد تیم برنامه و نقشه سیا را واضح و روشن آماده کردند. به رییس جمهور و دولت عرضه کردند.
ریچارد کلارک از امنیت ملی:« بلاک از مسؤلین سیا، موضع قاطعی برای جنگ علیه تروریست ها داشت و گفت جای مجادله نیست. به ما حمله شده و باید جواب دهیم. چشمان خود را باز کنید و ببینید که چقدر کشته شده اند.»
ادامه دارد...


اصطلاحات واسامی اشخاص به آلمانی:
The Dark Side
Terror Stockfinster

Michael Kirk : Written by
Repprted by: Jim Gilmore

Richard Cheney- Vizepräsident
.
Richard Clarke
National Sicherheitsrat:

Garg Schron
35 Jahr in Cia-Dienst

.
Johanclaughlin
CIA –Vizedirektor(2000-2004)

Janes Bamford
Autor ;the Puzzel palaco

Michael Scheuer
CIA 1982-2004

Ron Suskind
Jornalist
.
Charles Battaglia
Bush-Cheney-Administration:

Stere Coll
Journalist

Richard Kerr
CIA-Vizedirektor (1989-1992)

J.Cefer Black
CIA 1982-2004
.
Richard Clarke
National sicherheit
***


ترور قیرگون.



قسمت دوم:

جورج تنت می خواهد که سازمان سیا رهبری و هدایت عملیات(حمله به بن لادن و دولت طالبان در افغانستان) را به عهده بگیرد. اما چینی پیشنهاد می کندکه پنتاگون و رامزفلد اینکار را بکنند. او می خواهد که سازمان سیا را مأیوس کند. هرکس درکاخ سفید می دانست که هر روز صبح ممکن است این اتفاق بیفتد که تنی(جورج تنت) با دریافت یک پاکت سفید(کنایه از موقعیت ضعیف او درکاخ سفید است) باید برود اما چینی در کاخ سفید باقی می ماند.( او از قدرتمندترین دولتمردان است.)

تحلیل و نظر ریچارد کلارک از اداره امنیت ملی : « به نظر من مناسبات شخصی بین تنت و رییس جمهور به نوعی در یک فاز توقف بود. زیرا با وجود سال ها کار مشترک و نزدیک اما او با چینی و رامز فلد نتوانسته بود کنار بیآید.»

ملوین گودمن سی سال در سیا: «یک چنین رابطه محکم و قوی بین معاون رییس جمهور و وزیر دفاع تا آنموقع سابق نداشت. ما تا به حال از قدرت هیچ معاون رییس جمهور مثل چینی و وزیر دفاع مثل رامزفلد نهراسیده بودیم.(جدی نگرفته بودیم.)
*
25 سال قبل چینی برای رامزفلد کار کرده بود.آنها جنگجوهای بسیار با تجربه در سیاست داخلی به خصوص در برابر جنگل دموکرات ها بودند و برنامه های موفق زیادی را پیش برده بودند. بدون آنکه جلب توجه کنند یا ردی از خود باقی بگذارند.

روزنامه نگار: چینی و رامزفلد توانسته بودند در زمان ریاست جمهوری بوش پدر در برابرکسینجر چنان قدرتنمایی کنند که در عرض چند روز توانستند در حملاتی تند و سریع به اصطلاح مانند( قلع و قمع هالوین) قدرت او را تقسیم کنند و وزیر دفاع(راکفلر) را هم به حاشیه بفرستند. چنان که چینی از معاونت به مقام (ریاست دولت) و رامزفلد به مقام وزیر دفاع برسند. ویلیام گای وی نیز بنا به تصمیم بوش پدر رییس سازمان سیا می شود. در این جریان یک بازی بسیار عالی قدرت را در صفحه شطرنج سیاسی، رامزفلد و چینی بازی می کنند.
*
بعد از دوران ریاست جمهوری فورد، رامزفلد ثروت زیادی در کارهای صنعتی اندوخته بود. چینی ده سال در کنگره کار کرده بود. در بخشی که با سازمان اطلاعات ارتباط پیدا می کرد. و بعد وزیر دفاع آقای بوش پدر بود. در نخستین جنگ خلیج او رییس دولت بود و در سایه کالن پاول و به گونه غیرعلنی( در سیاست خارجی) کار کرده بود. حالا رامزفلد و چینی از ارتش انتظار داشتند که طرح و نقشه بدهدکه چگونه آل کاییدا را در افغانستان مورد حمله قرار خواهد داد. اما پنتاگون غافلگیر شده بود.

ژنرال میکاییل دٍلونگ فرمانده عملیاتی در سال دوهزار تا دوهزار وسه:« ما هیچ نقشه ای برای افغانستان نداشتیم. برای دشمنانمان در سایر نقاط دنیا نقشه های جنگی و حمله نظامی داشتیم اما برای افغانستان ما نقشه نظامی نداشتیم. افغانستان در جهان چیزی محسوب نمی شد که ارتش آمریکا برای آن نقشه و برنامه نظامی داشته باشد.»
رامزفلد به زور می خواست که راهی توسط ارتش پیدا کند و او خواهان یک عکسل العمل سریع بود و یک گروه کوچک کماندویی را پیشنهاد می کند. اما جورج تنت و گروه ضد تروریستی او برنامه دیگری داشتند وآماده بودند.

استری کول=روزنامه نگار: پنتاگون در شرایط تاریخی سختی از تصمیم گیری و تشخیص وظیفه قرار داشت. به طور معمول این وظیفه وزارت دفاع بود که در برابر حمله خارجی دخالت کند و وجودش هم برای چنین موضوعی است ولی باز در اینجا سازمان سیا آماده است و وارد عمل می شود و پنتاگون در حاشیه قرار می گیرد.
*
4 روز بعد از 11 سپتامبر جورج بوش در کمپ دیوید نشستی با سران و مسؤلین دولت داردکه درآن موضوع عراق به بحث گذاشته می شود.
او دلایل موافق و مخالف در رابطه با دخالت عراق در حادثه 11 سپتامبر را گوش می دهد.

یوهان مکلاگتین= معاون مدیریت در سیا از2000 تا 2004: بسیار مشکل بودکه نظر وآراء شرکت کننده ها را تشریح کرد. همه روی موضوع متمرکز شده بودند.
ابتدا موضوع افغانستان مورد بررسی قرار گرفت و بعد کم کم پٌل وٌلف معاون سابقٍ چینی موضوع و نقش عراق را وارد بحث( داستان ) می کند.
بحثی شروع شد که آیا پشت این طرح تروریستی عراق خود را مخفی کرده باشد. این بحث بدون هیچ نتیجه ای به درازا کشیده می شود. سیا معتقد بود که بحث کردن فایده ندارد و بحث به معنای دلیل و برهان برای اثبات کردن اتهام عراق در دست داشتن در جریان 11 سپتامبر نیست. در این جلسه پاول(وزیر امور خارجه ) هم جانب تٍنت(مسؤل سازمان سیا) را می گیرد و با او هم عقیده است.

دیوید کی= بازرس سابق اسلحه در سازمان ملل: اما چینی هیچ اعتقادی به CIA نداشت و آنچه او را بی اعتقاد کرده بود، گزارشات غلط و غیرموثقی بود که سیا در سال 1991 در رابطه با عراق داده بود. درآنزمان گزارشات سیا مطرح کرده بودند که عراق درآستانه اتمی شدن است و حدود 9 تا 18 ماه دیگر به سلاح اتمی دست خواهد یافت اما خبر موثق نبود.

ریچارد کلارک= مشاور امنیت ملی: در این جلسه باز مطرح می شدکه عراق اورانیوم غنی شده دارد و درآستانه اتمی شدن است و به زودی به سلاح اتمی دست خواهد یافت. عجیب این بود که از این موضوع سازمان اطلاعات سیا هیچ خبری نداشت. و عجیب تر این بود که اینبار و بعد از 8 یا 9 سال ناگهان چینی یادش آمده بود و تردید هم نداشت که عراق می خواسته است در سابق به سلاح اتمی مجهز شود و حتماً حالا درآستانه اتمی شدن است و ...بحث ادامه داشت.
یوهان مک لوگتین معاون مدیریت سیا : در پایان این نشست رییس جمهور از همه(آقایان) تشکر کرد و گفت:« این جلسه گفتگوی بسیار خوب و مؤثری بود. من یکشنبه فکر خواهم کرد و دوشنبه تصمیم خواهم گرفت.»

برای چینی و رامزفلد مرحله حساس و تعیین کننده ای بود تا خیلی چیزها(اهدافشان) خراب نشوند. اگر سیا دخالت کند و ابتکار عمل را در دست بگیرد، آن دو کنترل را از دست می دادند که کجا و چگونه جنگ علیه ترور آغاز شود.

یوهان ملاگتین= از روسای0 سیا از دوهزار تا دوهزار و چهار: روز دوشنبه دوباره با رییس جمهور نشست داشتیم . رییس جمهور از ما می خواست مثل یک سلاح اتوماتیک(سریع و قاطع) تصمیم بگیریم. آنچه او می خواست و به مسؤلیت من مربوط می شد این بود که می خواست سیا را در مرحله اول برای حمله داشته باشیم. یعنی ابتدا سازمان سیا وارد عمل شود.
*
این موضوع کار را برای رامزفلد و چینی مشکل می کرد یا برایشان غیرقابل تحمل بود. چگونه ممکن بود که ماشین جنگی رامزفلد پشت جورج تنت و سیا متوقف شود.
*
جورج شارون از 1982 تا 2002 در سیا: تیم من با هفت فرمانده هلی کوپتر در 27 سپتامبر بر فراز افغانستان پرواز کرد. البته قبلش پول خرج شده بود. 2000 دلار اینجا و 2500 دلار جای دیگر و کلاً ما پول به گروه های افغانی می دادیم و آنها متوجه شده و فهمیده بودند که قضیه جدی است.
تمام برنامه روی تیم(گروهان) بزرگ و سرعت عمل سوار بود. مأموران جدی و بالای سیا به کار گرفته شده و مسؤل عملیات بودند و درآن شرکت داشتند.
کاری برن اشتن مأمور سیا از 1982 تا 2005: ما باید به نیروهای افغانیٍ متحد خود اعتماد می کردیم. فرمانده من(کوفربلاک) گفت که یک سوم نیروهای کماندویی ما کشته خواهند شد اما آماده باشید و تهاجم کنید. می خواهم که شما دشمن را در عرض 48 ساعت پیداشان کنید و بکشیدشان! پیدا کنید و نابود کنید!»
در این عملیات CIA میلیونها دلار خرج می کند تا نورد آلیانس(اتحاد شمال) افغانستان را تشکیل دهد.
ج= کوفربلاک فرمانده عملیات = مأمور سیا از 1974 تا 2002: «عملیات سنگینی بود. ما مخفیانه کار می کردیم. پول نقد می پرداختیم و طرح عملیاتی مشترک با آنها داشتیم و کمک های انسانی می رساندیم.»
از هوا حمله جنگنده های ویژه آمریکایی و از زمین نیروهای افغانی(نوردآلیانس) بودند که مجهز به اسب و سلاح سبک(مسلسل) بودند و حمله کردند. نیروی ویژه هوایی آمریکا با بمباران مواضع نیروهای طالبان، درزمانی کوتاه و با عملیاتی سریع آنها را تار و مارکردند. اواسط نوامبر پایتخت کابل سقوط می کند و مأموریت به انجام می رسد.

ج. کوفربلاک فرمانده عملیات: «برای بازماندگان 11 سپتامبر و آنها که آن کشتار فجیع را دیده بودند، باید این پیروزی را که نشاندهنده قدرت عملیاتی و توانمندی سیا بود، می شنیدند. ما وارد جنگ شدیم و نشان دادیم که چقدر جدی هستیم و چقدرکارایی داریم. این پیروزی برای سیا یک پیروزی تاریخی= مردمی بود.»
بعد از این پیروزی بزرگ ، جرج تنت و سازمان سیا بر روی یک موج پیروزی سوار می شوند. وآنها برنامه داشتند که به آل کاییدا در تمام جهان حمله کنند. در حالیکه تنت مرد شماره یک(در سیاست خارجی) شده بود اما در خفا علیه او(و سازمان اطلاعات) دسیسه می شود و می خواهندکنارش بگذارند. او خبر ندارد که در پایان این مرحله موفق قرار دارد. در پشت در های بسته و مخفیانه، چینی خط و نفشه خود را دارد و برای رسیدن به هدف، نفوذ خود را بردولت گسترش می دهد. چینی به همراه رامزفلد و پنتاگون برای خط و خطوط و برنامه های خود یک سازمان مخفی و سری اطلاعاتی را طراحی می کنند.

خانم دانا پریست/ ژورنالیست واشنگتن پست: «سازمان سری جدید هنوز بالغ و کامل نشده بود. وظیفه اش این بود که سیستمی برای ارتش بنا کند که خودش اطلاعات جمع آوری کند و بدون نیاز یا اعتماد به اطلاعات سازمان سیا باشد.»
در چهارچوب بوروکراتی پنتاگون، رامزفلد توانست یک سازمان کاملا سری و اطلاعاتی و مطلق پنهان را برای یک برنامه عملیاتی آماده کند.
آنها برای کارشان نیاز به اطلاعاتی داشتند که آماده کردن آن و دسترسی به آن در توان سازمان سیا نبود. و به جای مأموران اطلاعاتی و رسمی(جاسوس) از افراد با تجربه و با سابقه از میان سیاسیون برای سازمان دادن به این دستگاه سری اطلاعاتی استفاده کردند.
ادامه دارد..
[ یادداشت مترجم: مطلب حاضر مربوط به مسایل گذشته در رابطه با 11 سپتامبر و تا سال 2004 است. و هیچ ربطی به مسایل فعلی و جاری و مناقشات بین آمریکا و رژیم قرون وسطایی و فاشیسم مذهبی جمهوری اسلامی به خاطر ساختن یا دسترسی به بمب اتمی ندارد. جهت پرهیز از هر سوء تفاهمی، ترجمه مطلب را صرفاً جهت دانستن یا اطلاع سیاسی، جالب دیدم. ]
ملیحه رهبری
نوامبر 2007

The Dark Side
Terror Stockfinster
Michael Kirk : Written by
Repprted by: Jim Gilmore


Richard Clarke
National sicherheit

Melvin Goodman
CIA 1960-1990

Stere Coll
Journalist
( (Halovin Masaka
Stadt Chef
Lt.Gen.Michael Delong
Vize befehls haber 2000-2003

Stere Coll
Journalist

Johan Mclaugtin
CIA-Vizedirektor 2000-2004

David Kay
Ehemaliger UN –Waffeninspektor

Richard Clarke
National Sicherheitsrat

Johan Mclaugtin
CIA-Vizedirektor 2000-2004

*

Johan Mclaugtin
CIA-Vizedirektor 2000-2004


Garg Schroen
CIA 1982-2002

Cary Bernsten
CIA 1982-2005

J.Cofer Blak
CIA 1974-2002

J.Cofer Blak
CIA 1974-2002

Dana Priest
Journalistin –Washington post


ترور قیرگون.

قسمت سوم

ف=میشایل مالوک از وزارت دفاع:« رامزفلد مرا برای خدمت خواند. من به محل کار جدید فرستاده شدم که درآن معاون رییس جمهور هم کار می کرد.»
محل کار در یک زیرزمین و در طبقه ای کاملا زیرین قرار داشت. درآنجا یک سازمان سری به کار ا فتاده بود با سیستم و تجهیزاتی که دسترسی به تمام اطلاعات سری را داشت. شغل من درآوردن تمام اطلاعات و جزییات مربوط به گروه های تروریستی وآل کاییدا و ارتباطات آنها با دولت هایی بودکه آنها را حمایت می کنند.
در میان گزارشات، یک گزارش حکایت می کرد که عطا از گروه آل کاییدا( خلبانی که با هواپیمای ربوده شده به برج دوقلو حمله کرد.) در 11 سپتامبر با یک افسر عراقی ملاقات داشته است. ما دنبال ارتباطات می گشتیم و به گزارشاتی هم دسترسی یافتیم. رد گزارشات را دنبال کردیم. مثلا ارتباطات آنها در چک(چکسلواکی) را پیدا کردیم. این اطلاعات به دفتر معاون رییس جمهور ارسال می شود.
در تاریخ 9، دسامبر ،2001 در یک کنفرانس مطبوعاتی چینی(معاون رییس جمهور) می گوید:
« ما می دانیم که او عطا در پراگ با یک افسر اطلاعات عراقی ملاقات داشته است.»
یوهان مک لاقلین= معاون مدیریت سیا از دوهزار تا دوهزار وچهار :« در اینجا ما وارد مرحله و فاز جدیدی شدیم و باید از یک پرسپکتیو جدید و از تمام زوایای ممکن، دوباره به موضوع نگاه می کردیم. ما تمام منابع و تمام دلایل و تمام عکس ها و خلاصه باید تمام جزییات مربوط به عطا را مطالعه میکردیم. و نتیجه گیری می کردیم که او کی و کجا( درچه زمانی در چه مکانی) بوده است.
میشایل مالوک =از وزارت دفاع: « به نظرم ما به نتایجی رسیده بودیم، به دو دلیل. یکی اینکه تونی بلر نخست وزیر انگلیس می گفت که این(موضوع ملاقات عطا با افسر عراقی) یک داستان ساختگی است و دوم اینکه به خود من گفته شدکه از ملاقات عطا با افسر عراقی یک عکس موجود است. من دستور دادم که این عکس را پیدا کنند اما آنها چنین کاری را نکردند و من هم چنین عکسی را ندیدم.
وینسن کاننیسترار مأمور سیا از 1964 تا 1991:« موضوع ملاقات عطا با افسر عراقی پایه نداشت زیرا سیا و اف بی آی می دانستند و اطلاعات داشتند که در این زمان عطا در فلوریدا بوده است.»
بعدها درگزارشات تحقیقی و مکمل پرونده 11 سپتامبر نوشته شد که عکسی از ملاقات عطا و افسر عراقی پیدا نکردند. هیچ دلیل و مدرکی پیدا نکردند که عطا در آپریل 2001 در چکسلواکی بوده است.
در تاریخ 08، سپتامبر، 2002 در یک کنفرانس مطبوعاتی چینی می گوید:« باید بسیار با احتیاط بگویم که محمد عطا قبل از 11 سپتامبر به پراک رفته بوده است. »
او در رابطه با این ملاقات توضیحات می دهد. در حالیکه می داند مدرکی مستند برای این ملاقات وجود ندارد. در طی دو سال مرتب و منظم او در مصاحبه هایش این موضوع را تکرار می کند.
باز هم در تاریخ 14، سپتامبر، 2003 چینی در کنفرانس مطبوعاتی می گوید:« چک ها معتقدند که قبل از عملیات 11 سپتامبر یک جاسوس عراقی را ملاقات کرده است اما ما هنوز نتوانسته ایم آن را اثبات کنیم.( جاسوس عراقی را معرفی کنیم.)

ریچاردکلارک از امنیت ملی: من خیلی خوب به خاطر دارم که چطور لایبی از دفترمعاونت ریاست جمهوری به خود من به شدت انتقاد و حمله کرد وگفت:« شنیده ام که تو ملاقات عطا و جاسوس عراقی را باور نداری؟» جواب دادم:« بله! قبول ندارم. چون چنین چیزی واقعی و راست نیست و وجود نداشته است.» باز به من گفت که اشتباه می کنی. یکبار دیگر به گزارش دقیق نگاه کن تا بفهمی و به تو اثبات شود که دچار خطا شده ای و اشتباه می کنی.» برای من واضح و روشن بود که می خواستند به من بگویند؛« ما میخواهیم که تو آن را باورکنی، اگر چه غلط است و حقیقت نیست. گرفتاری بزرگی است اگر در دفتر معاونت کارکنی و مسؤل بخش ضد تروریستی باشی و بعد بگویی دلایل برای اثبات این گزارش محکم نیستند وگزارش غلط و ساختگی است.»
معاون رییس جمهور( چینی) همواره به گزارشاتی استناد و از ارتباط بین آل کایدا و عراق صحبت می کند و سازمان سیا در نقطه مقابل او این گزارشات را تایید نمی کند وحتی غلط می نامد.
میشایل شویٌر= 1982 تا 2004 در سیا: جورج تنت رییس سیا از ما خواست که تمام اسناد و مدارک بایگانی ده سال گذشته عراق را مطالعه کنیم و کشف کنیم که ما یعنی سیا از ارتباط آل کاییدا و عراق از ده سال قبل مدرک و سند داریم. من ریاست رسیدگی به این پرونده را به عهده داشتم و دقیقا تحقیق کردم. نزدیک به دو هزار گزارش اطلاعاتی در57000 صفحه موجود بود. که تمام را خواندم. هیچ گزارش و ارتباطی بین آل کاییدا و صدام وجود نداشت.
سیا در این فاصله زمانی در جنگ علیه تروریست در افغانستان، رو به تاکتیک دیگری می آورد که بعدها مورد بحث و انتقاد قرارگرفت. به نام رن تی چن یا گرفتن اعترافات. به این معنی است که اطلاعات از طریق اعترافات به زبان آورده شده و با گوش نیز شنیده شده است. یکی ازکسانی که شامل این داستان شد شخصی به نام شیخ علیبی ( Alibi) بود. او در افغانستان دستگیر و به مصر فرستاده می شود. و هرکس که در سازمان اطلاعات کارکند می داند که در مصر وکشورهای خاورمیانه شکنجه به شدت رایج است. در مصر او تحت شکنجه شدید قرار می گیرد و اطلاعات زیادی می دهد. که این اطلاعات برای سیا فرستاده می شود. از جمله اطلاعات این است که صدام حسین نیروهای کماندویی آل کاییدا را به استفاده از سلاح های شیمیایی و میکروبی آموزش داده است. سازمان اطلاعات سری پنتاگون روی این گزارش و ارتباط صدام وآل کاییدا و سلاح های شیمیایی کار می کند و برای خبر رسمی آماده می کند.
میشایل شویٌر= 1982 تا 2004 در سیا: کار یک مأمور اطلاعاتی فقط این نیست که تنها اطلاعات جمع کند و به صحت و سقم آن کاری نداشته باشد. بلکه صحت یا سقم آن را هم باید اثبات کند. اطلاعات و اینفورماسیون هایی هست که تو می توانی تهیه کنی و آنچه را که واقعیت است باید در آن بتوانی اثبات کنی. درحالیکه نفر اطلاعاتی باید خودش خنثی باشد و در اطلاعات چیزی جز حقیقت مطلب را دخالت یا انعکاس ندهد. حال اطلاعات یک نفر زیر شکنجه که برای نجات از شکنجه سرانجام حاضر می شود که هرآنچه از او می خواهند به شکنجه گر بدهد، اطلاعات موثق برای یک سرویس جاسوسی خوانده نمی شود.

میشاﺋل مالوک از وزارت دفاع: « این گزارش از فرد شکنجه شده به نام علیبی خود را درست نشان می داد. زیرا مورد تأیید یک نفر از نمایندگان سابق مجلس عراق که به خارج گریخته بود، نیز بود.»
در سال 2002 آمریکا خط دنبال کردن و نابودی تروریست ها در سراسر جهان را داشت. اما هدف عوض شده بود و به نظر می رسید که چینی خط را عوض کرده بود وآنچه به عنوان چهره حقیقی تروریسم معرفی می کرد، صدام را در حال اثبات کردن بود.
در تاریخ 24 ماه مارس در سال 2002 چینی در کنفرانس مطبوعاتی اظهار کرد:« صدام یک فرد بسیار شروری است. او می داند که برای ما دوست یا دشمن ما چقدر جدی است. و اینکه ما یک راه حل برای این مشکل پیدا خواهیم کرد.
میشایل شویٌر= 1982 تا 2004 در سیا: به احتمال زیاد از همان سال 2002 برنامه یک جنگ علیه عراق طراحی شده و مورد موافقت قرار گرفته بود. البته بعد از آنکه عظامه بن لادن از افغانستان عقب رانده شده بود.
تا این زمان متخصصین ضد تروریسم در سیا به جورج تنت رییس سیا می گفتند که هیچ همسویی یا برنامه مشترک و خط و خطوط و گزارشات سری و ارتباط تروریستی بین آل کاییدا و صدام وجود ندارد و پیدا نکرده اند. جورج تنت هم در ملاقات با رییس جمهور(بوش) دلایل خودش را که هیچ مدرک و سند و ارتباط تروریستی بین این دو پیدا نکرده اند را از موضع رییس سیا اظهار می کند. و معتقد است که رییس جمهور را قانع کرده است. او امید داشت که با بیان این دلایل مانع جنگ بشود و تب جنگ فروکش کند اما مجدداً یک موضوع جدید از جانب رامزفلد و چینی مطرح شده بود که از طریق عراق خطر سلاح های کشتار جمعی برای جهان وجود دارد.
چینی در سخنرانی علنی خود می گوید: دلایل موجود( تهدید کشتار سلاح جمعی عراق) ما را تحت فشار قرار می دهند. حالا ما باید این موضوع را در سخنرانی خود اعلام کنیم که اسناد و مدارکی در اختیار ما هستند که صدام چنین کاری کرده است و سلاح کشتار جمعی دارد و این کار را هم خواهد کردکه آنها را به کار گیرد و این یک تهدید برای ایالات متحده و دوستان ما می باشد.
پس از موضعگیری چینی کم کم در سیا هم چنین اعتقادی ایجاد می شود که صدام سلاح های خطرناک در اختیار دارد.
دلایلی که به سازمان سری پنتاگون سرازیر شده بود و به دفتر معاونت ریاست جمهوری می رسید ازکانال یک نماینده سابق مجلس عراق( احمد خلاوی) بودکه مورد استناد قرار گرفته بود. این اخبار INC . نامیده می شد.
مارک گارلوسکو از وزارت دفاع: ایی ان سی در واقع فقط برای ما آشغال می فرستاد و فکر می کردندکه ما می خواهیم این اطلاعات را بشنویم. او یک بخش از یک کمپانی اطلاعاتی بودکه تغذیه اطلاعاتی ما را مسموم کرده بود. اطلاعات غلط برای یک سرویس اطلاعاتی به مثابه زهر است.
معاون رییس جمهور هم اطلاعات) غلط) در باره سلاح های کشنده و میکروبی عراق را به همه جا پخش می کرد.
در تاریخ 26، آگوست، 2002 چینی در یک سخنرانی اظهار کرد:« ما دیگر هیچ شکی نداریم که صدام حسین سلاح های کشتار جمعی دارد. بدون شک او قصد دارد آنها را علیه دوستان ما و متحدین ما و علیه ما به کار گیرد. بدون تردید نقشه ای خطرناک و تجاوزکارانه او نشان می دهد که او می خواهد که سلاح اتمی داشته باشد.»
به زودی کنگره باید درباره جنگ تصمیم می گرفت اما آنچه اکثر نمایندگان مجلس در جریان آن هستند، اظهارات چینی از تلویزیون است. به همین دلیل جورج تنت را به کنگره دعوت می کنند. او هم درکنگره سوگند می خورد که حقیقت را بگوید.
ادامه دارد..
اصطلاحات و نام ها به آلمانی:
The Dark Side-
Terror Stockfinster
Michael Kirk : Written by
Repprted by: Jim Gilmore

F.Michael Malooe
Verteidigungs Ministerium
Atta
JohanMclaughlin
CIA –Vizedirektor(2000-2004)
F.Michael Malooe
Verteidigungs Ministerium
Vincent Cannistrare
CIA 1964-1991

Richard Clarke
National sicherheit
Leiby .
Michael Scheuer
CIA 1982-2004
Rentichen
( Alibi)
Michael Scheuer
CIA 1982-2004
.
F.Michael Malooe
Verteidigungs Ministerium
Michael Scheuer
CIA 1982-2004
INC ..
Mark Garlasco
Verteidigung Ministerium


***
ترور قیرگون
.یکبار دیگر درباره برج های دوقلو در نیویورک
.
قسمت چهارم:
باب گراهام = سناتور از 1987 تا 2005: ما درجلسه ای که با کمیته سری با تنت( رییس سیا) داشتیم از او پرسیدیم که نتایج و قضاوت سازمان اطلاعات سیا تا این زمان چیست؟ اسناد و مدارک سازمان اطلاعات و امنیت برای متهم کردن، مهمترین و مستند ترین مدارکی هستند که ارایه می شوند. تنت درکنگره گفت:« سازمان او تا به حال اسناد و مدارکی علیه عراق نداشته که صدام را به دلیل همدستی با آل کایدا محکوم کند.گزارشاتی که موجود هستند، اسنادی نیستند که قابل ارایه یا قانع کننده برای شروع جنگ و حمله به عراق باشند و حتی مانع برای فعالیت جنگی علیه عراق است.» سخنان او برای ما تعجب آور بود، زیرا فکرمی کردیم که سیا اطلاعات درباره سلاح های کشتار جمعی دارد و رییس سیا می گفت که اطلاعات ما در این باره کم اهمیت تر ازآن هستند که جنگی شروع شود.
تنت اظهار می دارد که کلاً سیا و ما در رابطه با آل کایدا و عملیات تروریستی متمرکز بوده ایم وکمتر درباره سلاح های کشتار جمعی عراق یا خود عراق اطلاعات داریم.

اظهارات یوهان برن از همکاران تنت در سالهای 2002 تا 2003 : دوره فشرده ای بود و ما متمرکز روی ضربه زدن به آل کایدا بودیم. جورج تنت هم در این رابطه به شدت و تمام وقت مشغول بود.

باب گراهام = سناتور از 1987 تا 2005: برای ما اهمیتی نداشت که سازمان امنیت در این مدت به چه کاری مشغول بوده است. این موضوع و تصمیم برای جنگ مهمترین چیزی بود که کنگره آمریکا و مردم آمریکا می خواستند درباره آن تصمیم بگیرند و ما می خواستیم دقیقا بدانیم وظیفه ما چیست.»
کنگره خواهان دلایل و شواهد و مدارک برای سلاح های کشتار جمعی عراق توسط سازمان اطلاعات و در نهایت تحلیل و محکوم کردن عراق توسط سازمان سری(سیا) می شود. و تنت در برابر فشار کنگره است.گزارشی که به طور نرمال دو سال یا یکسال یا ماه ها کار لازم دارد، در عرض دو هفته باید به کنگره اراﺋﻪ داده می شد.

دانیل بنژامین از امنیت ملی در سالهای نودوچهار تا نودو نه: «چنین محکوم کردن یا اتهامی به عراق با اسناد و مدارک سری یک مسؤلیت خیلی سخت و پیچیده ای بود. در زمان کوتاه و تحت چنین شرایطی قرار گرفتن، در واقع تحت فشار بودن است.»
عده زیادی در سیا می فهمیدند و معتقد بودند که معاون رییس جمهور چینی می خواهد که تنت این اتهام را به عراق بزند و یا عراق را از موضع رییس سازمان اطلاعات مخفی محکوم کند. حتی بارها چینی و مسؤلین دیگر مانند لی بی از دفتر معاونت رییس جمهور به محل ساختمان سیا می آمدند تا مدارک سری را مطالعه کنند و از تحلیل ها سؤال می کردند. یا سعی می کردند تا تحت تأثیر و نفوذ افکار خود قرار دهند.
ملوین کودمن از سال 1964 تا 1990: من نزدیک به 20 سال در سیا بودم. معاون رییس جمهور قبلا هم به سیا می آمد اما خیلی تشریفاتی و برای روی سن رفتن و سخنرانی کردن و از این قبیل تشریفات اما معاون رییس جمهور هرگز چنین کاری نکرده بود و چنین چیزی از سیا نخواسته بود که تحلیلش را عوض کند.
پٌاول پی لار28 سال دراستخدام سیا: هر روز از ما می خواستند و خواهش می کردند که مدارک را دوباره بخوانیم. وقتی چیزی علیه عراق و سلاح کشتار جمعی پیدا نمی کردیم، از ما می خواستند که دوباره دقت کنیم. از زاویه جدیدی به اسناد نگاه کنیم و یک هفته وقت داده بودند تا اسنادی علیه عراق پیدا کنیم و خلاصه پیدا کنیم آنچه را که آنها به دنبالش هستند.

وینسنت کانیسترار=مأمور سیا از 1964 تا 1991: «خلاصه، تو باید به آن نتیجه می رسیدی که معاون رییس جمهور و وزیر دفاع به دنبالش هستند.»
[با وجود چنین فشاری اما بعد در گزارش نهایی و سری سنا که درباره اسناد اطلاعاتی این مقطع صادر کرد، متذکرشدکه آنها هیچ مدرک یا دلیلی نمی بیند که دولت دخالت داشته است و تحت فشار آن سیا نظریه و تحلیل خود را عوض کرده باشد و دولت هیچ فشاری و یا نفوذی بر سیا نداشت که تحلیل و قضاوت سری سازمان اطلاعات را عوض کرده باشد.]

پٌل پی لار=28 سال مأمور سیا:« در دنیای سیاسی اینطور نیست که مقاصد واقعی سیاسی به گونه واضح و روشن بیان شوند تا بتوان به روشنی ازآن نتیجه گرفت، بلکه برعکس می بایست کاملا کدر و غیرقابل تشخیص باشند.»
اول اکتبر تنت گزارش محکوم کردن عراق( تحلیل سازمان اطلاعات= سیا) را که بسیار سریع و در فرصت زمانی کم تهیه شده بود، به کنگره اراﺋﻪمی کند. که این گزارش بسیار سری بود. بیشترمدارک قدیمی و مربوظ به 1990 بودند. 5=4 اتهام وجود داشتند. اورانیوم غنی شده، برنامه نوکلوآر و سلاح های شیمیایی یا میکروبی اما حتی مطرح شده بود که اطمینان نیست(مدارک نداریم) که تکنیک لازم برای این تولیدات را عراق در اختیار داشته باشد.

دیویدکیی بازرس سلاح در عراق: « وقتی من خودم گزارش سیا را در متهم کردن عراق دیدم. چنان عاری از دلایل و شواهد محکمی بود که فکرکردم که به دلیل امنیتی و حفظ متدهایشان، منابع موثق خبری را ذکرنکرده اند. فقط گزارشاتی دراختیارگذاشته اند که برای رأی دادن مورد نیاز است. به هرحال برای من عجیب بود.»
نظریه قطعی یا متهم کردن عراق و اسناد سری وگزارشات مربوط به آن( تهیه شده توسط سیا) در یک محیط دربسته قرار داده شد که به شدت محافظت می شد، تا اعضا کنگره بتوانندآن را ببینند(مطالعه کنند) اما فقط برای چند روز محدود در اختیار قرار داده شد. وسط اکتبرکنگره با رأی قاطع اکثریت اعضا با جنگ علیه عراق موافقت کرد.
جمعبندی و تهیه کردن گزارشی به نام وایپ پییر برای جنگ علیه عراق بدون آنکه اطلاعات محرمانه درآن باشد، به اطلاع افکار عمومی رسانده شد.
ملوین کودمن درسیا از سال 1964 تا1990: « شگفت انگیز بود که سند تهیه شده خیلی قشنگ کار شده بود. با گرافیک و تصویر و نقشه و کیفیت بالایی داشت و نظر را به سوی خودش جلب می کرد. مثل یک بروشور تبلیغاتی بود. این به این معنا بود که تصمیم برای جنگ خیلی پیش از این ها گرفته شده بود.آنچه آماده شده بود دکوراسیون بود. در این راستا سازمان اطلاعات سیا هم مورد استفاده برای جنگ علیه صدام قرار گرفته بود.»
پٌل پی لا یک مأمور با تجربه و تحلیل گر و قابل اعتماد در سازمان سیا(به مدت28 سال) از نویسندگان گزارشٍ ویپ پی پر بود. او می گوید:«کاملاً صریح از ما خواسته شده بودکه خط سیاسی و رسمی دولت را حمایت و پشتیبانی کنیم و موضوع حول مطلع نمودن( افکار عمومی) برای یک تصمیم گیری( جنگ) نبود بلکه افکار عمومی آمریکا را برای یک جنگ حق طلبانه قانع وآماده کنیم. آیا درست بود که ما(سازمان اطلاعات) چنین سند یا گزارشی آماده و انتشار دهیم؟ من الآن وقتی به آن فکر می کنم، به شدت پشیمانم که چنین نقشی را در فریب دادن افکار عمومی بازی کردم.

میشایل شویا مأمور سیا از 1982 تا 2004: « من احترام زیادی برای پٌل پی لا قاﺋﻞ هستم. و او را یک فرد قابل اعتماد و همکار ایده آل برای سازمان سری و اطلاعاتی می دانم. اگر او سندی را اراﺋﻪ داده است که واقعی نبوده است، به این معناست که او تحت فشار بزرگی بوده است. او از چنان شخصیت قابل احترامی در نزد من برخوردار است که من او را به عنوان الگو برای پسرم آرزو می کنم. برای من به این معناست که فشاری که کاخ سفید توسط تنت برافراد با تجربه سیا آورده بود، بسیار بالا بوده است و می باید که غلبه بر نظرآنها کرده باشد. انتشار این سند ساختگی نشان می دهد، فشار فوق العاده بوده است.
جرج تنت به کنگره و رأی آن خود را می سپارد و اعتماد می کند. اما برای خیلی از نمایندگان کنگره او همانقدر سازشکار و رسوا است که گزارشش.

باب گراهام از1987 تا 2005: «جرج تنت کسی نبود که در برابر رییس جمهور مقاومت بکند. و به او بگوید که آقای بوش شما دارید اشتباه بزرگی مرتکب می شوید.»
تقطه نهایی درکار جورج تنت سخنرانی ای بود که در (بالاترین ارگان یا دفتر رییس جمهور)کرد و درآن صدام را به احتمال داشتن سلاح های کشتار جمعی متهم کرد.

کارل فورد ایر=از وزارت امور خارجه 2001 تا 2003: رییس جمهور از تنت می پرسید:« همه مدارک شما همین است؟» او با اطمینان می گفت:« بله متاسفانه همه اش همین است و چیز بیشتری نداریم.» رییس جمهور می دید که ما بیشتر ندارم و ما همه مدارک را داده بودیم. باز رییس جمهور می پرسید:« این همه اش است؟!» رییس جمهور با نهایت تأسف گفت:« خوب، پس باید ببینیم که چه داریم؟! باید به دقت بررسی شوند.»
خبرنگار از کارل فورد می پرسد: نظر خود تنت درباره این ملاقات چه بود؟
او می گفت که عالی بود و به خال خورد.
دیویدکی بازرس سلاح درعراق: من مطﻤﺌﻨﻢ که تنت به خال نزده بود. به نظر من تنت می دانست به خال نزده و می دانست که اسناد و مدارک کافی و قانع کننده نیستند تا به بالاترین مرجع تصمیم گیری داده شود. مدارکی که مستمر رییس جمهور با شک و تردید می پرسید:« آیا این همه اش است!» چطور ممکن است که تنت به عنوان مدارکی که حرف ندارند، جا زده باشد یا به خال زده باشد؟ در اینجا برای من این سؤال مطرح می شود که خانم رایس مشاور ملی کاخ سفید کجا بود؟ اگر او مدارک را دیده بود باید به فوریت می گفت که مدارک کافی نیست و سیا باید مدارک قانع کننده تری ارایه کند.
کارل فورد ایر=از وزارت امور خارجه 2001 تا 2003: به بیان دیگر می توان گفت که آنها باید به جورج تنت می گفتند:« جورج اگرهمه مدارک تو این است، باید به بیان دیگربگوییم که هرآدم معمولی هم می تواند آنها را ببیند و بگوید که کافی نیست.»
اما همین مدارک ناکافی سازمان سیا راه خودش را باز می کند و در سخنرانی رییس جمهور به ملت باز تاب می یابد.
در تاریخ 28، ژانویه، 2003
رییس جمهور می گوید:« بنا به اطلاعات سری ما، صدام حسین زحمت زیادی به خود داده است و پول زیادی خرج کرده است و ریسک بالایی کرده است تا اورانیوم غنی شده برای تولید سلاح های کشتار جمعی تهیه کند. .[ همه اطلاعات داده شده توسط تنت در سخنرانی رییس جمهور بیان می شود. درباره اورانیوم غنی شده و..... ] ودولت انگلیس نیز خبرداده است که عراق سلاح های نوکلوآر و اورانیوم غنی سازی شده ازآفریقا خریده است.»
این ادعا که صدام ماده نکلوآر خریده است به گزارش 16 کلمه ای معروف شد و این موضوع به نام گاز زرد(یلو وی یک) معروف شد.
معاون رییس جمهور از یک منبع سری کشور دیگری مطلع شده است که کشور آفریقایی نیجریه به میزان 500 تن آٌران و گاز زرد به عراق فروخته است.
ژوزف ویلسون سفیرسابق آمریکا: « من از طرف دفتر ریاست جمهوری و بنا به تقاضای سازمان سیا مأموریت داشتم که درباره این اتهام تحقیق کنم. من متخصصین در شناخت اورانیوم هستم و اطلاعات محدودی هم درباره کشور آفریقایی نیجریه داشتم.»
ویلسون از طرف سیا به نیجریه سفر می کند و او درآنجا کوچکترین دلیل و مدرکی پیدا نمی کند که این معامله(یلووییک)بین نیجریه وعراق انجام گرفته باشد. در حالیکه موضوع (یلوویک) یک بخش از اسناد سری برای اتهام کردن عراق است.
بنا براطلاعات یک سازمان سری خارجی کشور نیجریه در سال 2001 چندین تن اٌورانیوم غنی شده به احتمال قوی یلوویک به عراق ارسال کرده است.
پال پی لار= بیست و هشت سال مأمور سیا:« به طور جدی شک زیادی روی این خبرگاز(یلوویک) وگزارش آن دارد و ازکاخ سفید می خواهند که این اتهام در اخبار رسمی منتشر نشود. این خبر نه تنها در گزارشات رسمی منتشر نمی شود بلکه حتی بعداً نیز این گزارش به عنوان اتهام بی پایه خوانده می شود.»
تنت سعی می کند که این موضوع ( یلوویک) را خط بزند و از بحث روز خارج کند اما به عنوان خبری از سازمان سری یک کشور دیگر مطرح می شود و قوت پیدا می کند و سرانجام نیز به نطق رییس جمهور راه پیدا می کند.
*
در تاریخ 28، ژانویه، 2003، بوش در پایان سخنرانی اش درکنگره از سازمان سری(سیا) تشکر می کند و از خدا می خواهد که به این سازمان بقای عمردهد تا آنها به آمریکا بیشتر خدمت کنند.
پس از نطق رییس جمهور اعضاء کنگره و سران دولت با تحسین برای او کف می زنند. تا اینجای قضیه معاون رییس جمهور مهم ترین وظیفه را داشته اما با شروع جنگ نقش وزیر دفاع برجسته می شود او باید مقصر بودن صدام را در برابر ملت آمریکا مطرح کند.
ادامه دارد...
16,11,2007

The Dark Side-
Terror Stockfinster
Michael Kirk : Written by
Repprted by: Jim Gilmore
Bob Graham
Senator 1987-2005
Johan Brennen
Mitarbeiter von Tenet 2002-2003
Bob Graham
Senator 1987-2005

Daniel Benjamin
National Sicherheits 1994-1999
Cheny
Tenet
Lieby.
Melvin Coodman
CIA 1964-1990
Paul Pillar
28 Jahr in CIA dienst
Vincent Cannistraro
CIA 1964-1991
Paul Pillar
28 Jahr in CIA dienst

David key
Waffeninspektor Irag
(Weappaper (
Melvin Coodman
CIA 1964-1990
Paul Pillar
28 Jahr in CIA dienst
Michael Scheuer
CIA 1982-2004
Bob Graham
Senator 1987-2005
Oberoffice.
Carl w. ford Jr
Außenminsterin 2001-2003
.
David key
Waffeninspektor Iraq
Carl w. ford Jr
Außenminsterin 2001-2003
به نام(Yellowcake) معروف شد.
(Niger )
(Yello wcake)
Joseph Wilson
Ehemaliger US-botschafter

( Yellowcake)
Paul Pillar
28 Jahr in CIA dienst
Möge Gott euch weiterhin Amerika segnen!

***


ترور قیرگون


یکبار دیگر درباره برج های دوقلو در نیویورک
قسمت پنجم


ریچارد کلارک از امنیت ملی:«پاول= وزیر امور خارجه، متن یک نطق را از جانب اسکوت لیبی از مشاورین ریچارد چینی دریافت می کند. به او گفته می شود که باید آن را در سازمان ملل قراﺋت کند.
غیر عادی است که معاون رییس جمهور به وزیرامور خارجه بگوید و به او دیکته کندکه او در سازمان ملل چه باید بگوید.( متن سخنرانی او چگونه باشد!)
پاول به این متن(سخنرانی) شک داشت و جهت اطمینان به جورج تنت( رییس سیا) مراجعه می کند.

لالونس ویلکًرسون = معاون کلین پاول :« من و پاول با جورج تنت ملاقات داشتیم. من در اتاق ملاقات نشسته بودم و در چشمان تنت نگاه می کردم، پاول هم مثل من به چشمان تنت خیره شده بود. من به او گوش می کردم. او با توانمندی خاصش برای قانع کردن ما صحبت می کرد. منظور من از این نگاه کردن در چشمان او، یک روش روانشناسی نیست که از این طریق طرف مقابل را بشناسیم و در نهایت ما به هدف و به خال بزنیم، بلکه منظور من کنتاکت نگاه بین دو مرد قدرتمند در دستگاه حکومت است. جورج تنت از این طریق به پاول اطمینان کامل میدادکه موارد اتهام به عراق را که او باید در سازمان ملل مطرح کند، محکم و موثق هستند.»
اما در این مقطع زمانی در خود سیا شک و تردید بزرگی نسبت به صحت موارد اصلی سخنرانی پاول در سازمان ملل و در اتهام یا محکوم کردن عراق( صدام حسین) وجود داشت که این موارد خود، برپایه اطلاعات سری و محرمانه سازمان اطلاعات بنا شده بودند.
در منابع گزارشاتی آمده بود که بغداد دارای امکانات و تأسیسات برای تولید سلاح های شیمیایی و میکروبی و کشتار جمعی و... است که این تأسیسات به آسانی قابل نقل مکان دادن به مکان دیگری هستند. منبع این گزارش یک نفر با نام محرمانه کوف بول بود.

وینسنت کانیسترو= متخصص تروریسم: «کاف بول یک فرد نزدیک و فامیلٍ یکی از اعضای سابق مجلس عراق( احمد خلوی) بود.»
این گزارش از سازمان اطلاعات آلمان در مورد سلاح های عراق گرفته شده بود که آمریکا نمی توانست آن را علنی و برملا کند.
تیلردرومبلر=مدیریت سیا در اروپا درسالهای 2001 تا 2005: « وقتی یک سازمان اطلاعاتی می گوید که این یک خبر اطلاعاتی است اما منبع خبر من یک سازمان اطلاعاتی دیگر است به این معنی است که چراغ قرمز است و نمی توان دقیقا تحقیق کرد.»
= در حالیکه ادعای کاف بول(نام مستعاریک عراقی) به عنوان منبع خبر و یک بخش مهم اطلاعاتی در تصمیم گیری برای متهم کردن عراق در باره سلاح های میکروبی و شیمیایی و... مورد استفاده قرارگرفته بود، پاول به هیچ عنوان خبر نداشت که اظهارات و ادعای این فرد تنها منبع(اطلاعات سری) برای این اتهام بزرگ به عراق و به صدام بود.
دیویدکی بازرس سلاح درعراق: «کسی به پاول حقیقت را نمی گفت و او نمی دانست که حتی سازمان اطلاعات آلمان هشدار داده بود که منبع این خبر موثق و قابل اعتماد نیست. برای او امکان نداشت که خودش و شخصا تحقیق کند و از عدم صحت اطلاعات مطلع شود و در نتیجه به آنها استناد نکند و عراق را متهم نکند .
در تاریخ 05، فوریه، 2003
تکیه و اعتماد بیشتر پاول به هنگام سخنرانی در سازمان ملل به جورج تنت( رییس سازمان اطلاعات= سیا) بود که درست پشت سر او نشسته بود. پاول در سخنرانی اش عراق را متهم می کند :« حالا به مورد سلاح اتمی می پردازم. صدام متهم به خرید اورانیوم غنی شده است. ما اطلاعات داریم درباره کارخانه هایی که گازهای سمی و سلاح های بیولوژیکی تولید می کند. منبع خبر یک شاهد زنده و یک مهندس عراقی است که خودش در این کارخانه ها به کار مشغول بوده است.»
دیویدکی بازرس سلاح درعراق:« من معتقدم که اطلاعات مربوط به اٌورانیوم غنی شده یک مطلب ساختگی بود. جرج تنت می دانست که سیا هیچ جاسوسی در عراق ندارد و هیچ جاسوس آمریکایی نیز با مهندس عراقی نیز صحبت نکرده بود.آلمانی ها حتی نام این جاسوس را هم نگفته بودند. در خبرو اطلاعات سازمان جاسوسی آلمان هم سوراخ وجود داشت.»
= همچنین پاول در ادامه سخنرانی اش استناد به گزارشات تروریست دستگیر شده به نام علیبی در مصر می کند که او در مصر در حبس بود و شکنجه شده بود.
پاول می گوید:« ما از یک تروریست اطلاعات داریم که چطور صدام حسین، آل کاییدا و تروریست ها را به استفاده از این سلاح ها آموزش داده است. خوشبختانه این تروریست دستگیر شده است و این اخبار از اوست.[ اما این اطلاعات در زیر شکنجه و به زور از او گرفته شده بودند.] که صدام سلاح کشتار جمعی در اختیار دارد و ما نمی توانیم این اجازه را به او بدهیم. به خصوص بعد از 11 سپتامبر.»
= بعد از سه هفته همه چیز تمام شده بود. عراقٍ آزاد در خیابان ها و از فراز تانک های آمریکایی قابل رؤیت بود. تماشای فروریختن مجمسه صدام نفس را بند می آورد.

ریچارد کٍر= معاون سیا درسالهای پیش: « از همان ابتدا و بعد از پیروزی آمریکا و گرفتن عراق و گرفتن پادگانها وگشتن انبارها و تجسس بسیار روشن شده بود که در عراق چیزی نخواهیم یافت. نه اورانیوم غنی شده و نه سلاح شیمیایی و سایر موارد که به اطلاعات سازمان CIAاستناد شده بودند، وجود نخواهند داشت. عراق کوچکتر و عقب تر ازآن بود که چنین چیزهای بزرگی درآن پیدا شود.»

پس ازگرفتن عراق، کشفٍ سلاح کشتار جمعی و بمب اتم و... به سازمان سیا واگذار می شود. دیویدکیی در این رابطه به خدمت گرفته می شود. او به زودی و پس از نیافتن هیچیک از مواردی که به خاطرآن به عراق حمله شده بود، به تنت زنگ می زند.

دیویدکیی بازرس سلاح درعراق:« من از پیش هم گفته بودم که به زودی ما با واقعیتی رو به رو خواهیم شد که برخلاف انتظار ماست و داستان آنگونه نخواهد بود که ما دنبالش بودیم؛ نه بمب اتمی و نه اٌرانیوم غنی شده و نه سلاح کشتار جمعی و بیولوژیکی و...!!!
پاول خبربد را مستقیم از تنت شنید.

لاورنس ویلکٍرسون معاون پاول: « خوب به خاطر دارم که پاول درب اتاق من را باز کرد و وارد شد وگفت: جورج( جورج تنت) الان به من زنگ زده و با تلفن او، پایه های بیشتری از گزارش من( به سازمان ملل) فرو ریخته اند و به دنبال آن بخش بزرگی از حیثیت من از دست رفته است.
ضربه وحشتناکی بود؛ حتی برای من! من توضیح برای استعفایم را از ماه ها پیش نوشته و درکشوی میزم آماده کرده بودم. درآن نوشته بودم، « آقای رییس جمهور بوش، من درنقطه ای و به مرحله ای درکارم رسیده ام که دیگر درسمت خود در سیاست خارجی نمی توانم خدمتگزار باشم. به این دلیل با کمال احترام علت استعفایم را بیان می کنم.»
هفته ای یکبار آن را از کشوی میزم بیرون می آورم.آن را می خواندم و دوباره تا کرده و در کشوی میزم می گذاشتم. هیچوقت جرأت آن را نداشتم که آن را ارسال کنم. نمی دانم کلین پاول چه حال و روزی داشت اما برای من بسیار دردناک بود و همانگونه که الآن هم می بینید، آن روز نیز همینگونه از شدت تأثر گریه می کردم.
*
06، ژوییه، 2006
در این روز معاون رییس جمهور در گزارشی در روزنامه نیویورک تایمز با کمال حیرت این مطلب را می خواند:« من می توانم بگویم که یکسری اطلاعات وگزارشات انحرافی و درباره اورانیوم غنی شده ساختگی بوده اند تا راحت تر بتوان عراق را متهم و به آن حمله کرد...»
ژوزف ویلسون= سفیر سابق آمریکا درآفریقا: «من این مطلب را برای روزنامه فرستاده بودم. با تیترٍ آنچه در آفریقا نیافتم. هدف من اطلاع دادن به افکار عمومی بود. من به آفریقا برای تحقیق فرستاده شده بودم و خبر فروشٍ اٌرانیوم غنی شده موثق نبود و من این مطلب را گزارش کرده بودم. پس حرفم درست بود، پس جنگ اجتناب پذیر بود! »
معاون رییس جمهور برای معاونش می نویسد، آیا شما سفیرآمریکا را به آفریقا فرستاده بودید تا جواب یک سؤال را پیدا کند یا او را آزاد می گذارید تا هر جا که بتواند تحقیق کند یا زنش اطلاعات به او داده است؟[ زن ویلسون در سیا کار می کرد و معاون رییس جمهور و چینی یک بهانه پیدا می کند تا سیا را به زیر علامت سؤال ببرند.]
از این مقطع به بعد بحث های گوناگون و انتقادات در سطحٍ جامعه (خبرگزاری ها و خبرنگاران و..) شروع می شود. خبرگزاری ها همه جا سؤالاتی مطرح می کنند. انتقادات شدید جاری می شوند. در سیا همه خودشان را تا خرخره گناهکار حس می کنند. پس از پیدانشدن سلاح های کشتار جمعی، عکس العمل بزرگی علیه اطلاعات جعلی سیا برپا می شود.
خبرگزاری ها حتی سؤال می کنند که کاف بول؛ مهندسی که خود در کارخانه های تولید سلاح های میکروبی در عراق کار کرده بوده، چه کسی است و درکجاست؟ آیا درست است معاون نخست وزیر خودش به سیا می رفته است تا در اطلاعات تأثیر بگذارد؟
کاخ سفید زیر ضرب است و این اتهامات را رد می کند.

استیو کول=خبرنگار نیویورک تایمز:« باز دوباره این بحث درکاخ سفید بود که یک بخش از سیا مخالف انتخاب شدن مجدد رییس جمهور است و این مطالب زیر نفوذ یک کمپانی تبلیغاتی به راه افتاده است که مخالف انتخاب مجدد رییس جمهور هستند.
= بعد از دو سال و نیم در تاریخ 28، اکتبر، 2005 و پس از آنکه صدها نفر به عنوان شاهد در برابر گرین ژوری شهادت دادند، باز هم شکایتی علیه دولت و یا نفوذگذاری عناصر دولت در اطلاعات سری(سیا) مطرح نشد تا بخش های تاریک موضوع را روشن کند.
پس از تحقیقات نهایی درباره این پرونده دادستان اعلام کرد:« من پات فیتزگرالد دادستان دولت فدرال و مسؤل در رابطه با این پرونده بودم و امروز باید به اطلاع برسانم که در مورد اطلاعات غلط سیا، چند ساعت پیش تصمیم نهایی (کمیسیون ویژه رسیدگی به این پرونده) در پنج مورد: 1) شکایت علیه شخص (لویس لی بی) اقامه شده است که با نام دیگر(اسکات لی بی) شناخته شده است در سمت معاون اول معاون رییس جمهور کار می کرده است.
شکایت مطرح شده این است که دفتر معاونت رییس جمهور( اسکات لی بی) سعی کرده است که ژوزف ویلسون را مقصر در دادن اطلاعات غلط قلمداد کند. لی بی حداقل به دو خبرنگار گفته است که زن ویلسون با سیا کار می کرده است و به خبرنگار دیگر هم عین همین مطلب را تکرار کرده است....

سفیر سابق آمریکا درآفریقا= ژوزف ویلسون : « من فکر می کنم که لی بی و نفرات دیگر که علیه همسر من صحبت کرده بودند نه از موضع انتقام گیری و خراب کردن موقعیت من بوده است بلکه موضوع قرار گرفتن در برابر مسؤلیت اطلاعاتی است که به جنگ منجر شد. از این طریق دولت می خواست که در برابر افکار عمومی ظاهر شود و نظرش را در رابطه با اطلاعات سازمان سیا که به جنگ منجر شد، توجیه کند.
تحقیق درباره اطلاعات غلط و دروغ در باره ماده (یلو ویک) که معروف به اتهام 16 کلمه ای بود، ادامه می یابد. بنا به اعتراف لی بی او از جانب معأون رییس جمهور مأموریت و اجازه داشته است که اطلاعات فوق سری در رابطه با اتهامات به عراق را به یک ژورنالیست بدهد. لیبی اعتراف می کند که با ژولیت مولا در یک رستوران در واشنگتن ملاقات داشته ولی اجازه دادن اطلاعات به این ژورنالیست را داشته است. در یک رابطه دوستانه برای او از وجود( یلوویک )صحبت کرده است و به او گفته است که این اطلاعات را(که غلط بودند) سیا در اختیار گذاشته بود. در این ملاقات او به ژورنالیست می گوید که بنا به اطلاعات سیا، عراق می خواسته است که با تمام قوا به اٌورانیوم غنی شده دست یابد.[ هدف ملاقات لیبی با خبرنگار این بود که به گونه غیر مستقیم به گوش افکار عمومی برساند که مسؤل جنگ اطلاعات غلط سیا بوده است.] .....
*
سه روز بعد رییس جمهور در اوگاندا بود. خبرنگار از او می پرسد:« آقای رییس جمهور آیا می توانید شما توضیح دهید که چگونه اطلاعات غلط( غیرواقعی) درباره معاملات عراق و نیجریه و فروش اورانیوم غنی شده در سخنرانی شما استفاده شده بود؟ آیا شما معتقدید که چه کسی در این رابطه مسؤل است؟
بوش:« بله من یک سخنرانی کردم که سازمان سری و اطلاعاتی آن را تأیید کرده بود. در این سخنرانی من برای آمریکایی ها تهدیدی را روشن کردم که رژیم صدام حسین در چشم انداز قرار داده بود.»
جورج تنت اقرار می کند که هرگزکپی سخنرانی و متن صحبت های رییس جمهور را که برای مردم آمریکا قراﺋﺖ شد را قبلا نخوانده بود و نمی دانست که رییس جمهور می خواهد عراق را محکوم کند و به اطلاعات سری سازمان او استناد خواهدکرد. او وقت نکرده بود آن را قبلاً بخواند و خبر نداشته است.
خبرنگار از بوش می پرسد که چطورآن اطلاعات در سخنرانی شما آمده بود؟
استیو کول ژورنالیستٍ نیویورک : « نمی دانم جرج تنت چه حالی به اش دست داده بود یا چه فکر می کرد وقتی این اتفاق می افتد و او در برابر این مسؤلیت قرار می گیرد که همه به اطلاعات سازمان او با چه چشمی نگاه می کنند. فکر می کنم که او چقدر عصبانی است و خود را عزل شده و برکنار شده می بیند. اتفاقاً در همین زمان او در واشنگتن ظاهر شد درحالیکه خشم خود را کنترل کرده بود(نباید نشان می داد) و عکسل العملی نشان نمی داد تا رییس جمهور یکبار دیگر هم انتخاب شود.
دیوید کیی از بازرسان سلاح در عراق:« فکر می کنم که جرج تنت می خواست که درکنار شخصیت های بزرگ باشد و درکارها شرکت داشته باشد و فکر می کرد باید دست تصمیم گیرندگان را باز بگذارد و به آنها بدهد آنچه را که می خواهند و در دولت چندان از عقیده او نسبت به مسایلی که گذشت سؤال نمیکردند. او در جلسات در بسته تصمیم گیری هم دعوت نمی شد، فقط می خواستند که او همراهی و همکاری کند. اما از این نقطه به بعد او دیگر نمی تواند بی تفاوت باشد و دست از همرنگی برمی دارد و معتقد است که با او درست رفتار نشده است و به ویژه که او یک سازمان اطلاعاتی و محرمانه را هدایت می کرده است.
در تاریخ 3، یونی ، 2004 جرج بوش استعفای جورج تنت را اعلام می کند:« امروز جورج تنت رییس سازمان سیا استعفایش را نوشته است. من او را دیشب در کاخ سفید ملاقات کردم. آن ملاقات بسیار خوبی بود. او به من گفت که به دلایل شخصی استعفا می دهد.
سازمان سیا رییس جدیدی پیدا می کند. عده زیادی از مأموران ویژه سیا باید بروند.

ریچارد کیق= معاون مدیریت سابق سیا: « برای من کمترین اهمیتی نداشت که دیگران پشت سر سازمان سیا چه بگویند و بگویند سازمان خشنی است یا پلید و شرور است اما نباید فکرکنندکه نالایق یا فاقد صلاحیت است، وقتی به یک سازمان اطلاعات به این چشم نگاه شود آنموقع مشکل جدی وجود دارد.»
در انتهای یک راهرو و در مکان کم اهمیتی در ساختمان سیا، محل کار بازرس سابق سلاح در عراق= دیوید کیی است. او می گوید:« بعد از این اتفاقات (برکنار شدن عده ای) من واقعا خندیده بودم. تمام داستان مثل یک فیلم بد جاسوسی به نظرم میآمد. بعد از سازماندهی جدید سیا به من یک اتاق کار دادندکه در خارج از ساختمان اصلی بود و نه تلفن داشت و نه امکاناتی و یک سکرتر که هیچوقت درآنجا نبود. من باید خیلی احمق بوده باشم که از این علامت ها چیزی نمی فهمیدم.[ من کنار گذاشته شده بودم.]
قبلا هم حس می کردم که کسی توجهی نداشت و آنها نمی خواستند گزارش مرا که سلاح کشتار جمعی در عراق پیدا نکرده ام را بشنوند و گزارش من هم تنها گزارشی نبود که بر این مطلب صحه می گذاشت. الآن تمام سیستم اطلاعاتی زیر علامت سؤال رفته است و بسیاری از کارها خراب شده اند، نه به خاطر اینکه یک یا چند اطلاعات غلط بوده است بلکه تمام اسناد و مدارک را برخلاف واقعیت آنها نشان دادند و غلط و انحرافی معرفی کردند.»
*
درجشن سال نو میلادی 2004 بالاترین مدال خدمات دولتی به نام مدال صلح توسط جورج بوش اهدا می شود. تمام مسؤلین ضد تروریسم حضور دارند. رونالد رامزفلد که درسازمان پنتاگون او مسؤلیت تمام اطلاعات سری را بر عهده گرفته بود. اسکوت لیبی و کولین پاول که باید به زودی استعفا بدهد.
خانم ها وآقایان:
گیرندگان مدال صلح معرفی می شوند:
پاول برمدر دریته
ژنرال تونی=ر. فرانک
جورج= ایی= تنت

گیرندگان مدال بسیار خوشحال و مفتخر به نظر می رسند. جورج تنت اشک شوق به چشم آورده است.
*
استیو کول ژورنالیست از روزنامه نیویورک :« فکر می کنم که رییس جمهور می خواست بگوید که تنت( جورج تنت) سمبل خطاهای پیش آمده نیست.
چنین چیزی نرمال است، اینطور نیست؟ در دنیای سیاست همیشه همینطور بوده است. از یکسو( از پشت) خنجر می خوری و درحالی که باید وانمودکنی نرمال است.»
به عنوان ناظر در این جشن مدال صلح مردی حضور داشت که بعد از11 سپتامبر در صحنه حاضر بود. چینی به تمام آنچه که می خواست، رسید تا آنجا که به اهداف او در سیا مربوط می شود. تنت می رود بدون آنکه یک کلمه بر زبان بیآورد که چه گذشته وچه نقشی چینی داشته است.
CIA وجود دارد اما قدرت در دست پنتاگون است. و روز به روز هم قدرت پنتاگون بیشتر می شود. چینی برنده شده است.
نه معاون رییس جمهور چینی و نه تنت آماده برای مصاحبه نبودند. واعطای جایزه صلح بودن مصاحبه پایان می یابد.
پایان
ملیحه رهبری
17 نوامبر 2007

The Dark Side-
Terror Stockfinster
Michael Kirk : Written by
Repprted by: Jim Gilmore
Richard Clarke
National sicherheit
Lalwence Wilkerson
Stadtschef von Colin Powell
Vincent Cannistraro
Terrorismusexperte
Tyler Drumbeller
CIA-Europadirektor 2001-2005
David key
Waffeninspektor Iraq
David key
Waffeninspektor Iraq
*
Richard Kerr
Ehemalig CIA Vizedirektor
David key
Waffeninspektor Iraq
Lawrence Wilkerson
Stadtschef von Vlion Pomel
Joseph Wilson
Ehemalige US-Botschafter.
Steve Coll
Journalist the Neu York

Gerinjor)
Pat fitzgerald
(Lewis lieby) .
( Scooter Lieby)
. lieby
Joseph Wilson
Ehemalige US-Botschafter
Steve Coll
Journalist the Neu York

David Kay
Waffen inspektor im Iraq
Richard Kerr
Ehemalie CIA- vizedirektor

David Key
Waffeninspektor
( Medal 0f Freedom)
L. Paul Bremeder Dritte
Genral Tonny R. Franks
Gorge I.Tenet
Steve Coll
Journalist the Neu York
ت

Keine Kommentare: