Freitag, 13. März 2009

پوتین ا تا 4

ترجمه از ملیحه رهبری

روسیة و پوتین
چگونگی شکل گیری قدرت در روسیه پس از فروپاشی نظام سابق تا انتخابات اخیر.


ولایمیر پوتین و بنای مجدد روسیه ای قدرتمند.
پوتین کیست؟
گاری کاسپاروو= قهرمان سابق شطرنج جهان:
خلاصه و مختصر می توان گفت:« پوتین یک مقام عالیتربه سابق کاگ ب است که در قله یکی از بالاترین پٌست و مقام های جهانی جلوس کرده است و او همه کاری خواهد کرد و تمام متدها را به کار خواهد گرفت تا در قدرت باقی بماند.
گریگوری لاوینسکی رییس حزب جابلوکو= از اٌپوزیسیون:
پوتین خواهان دوباره سازی یک روسیه قدرتمند و حاکمیت برآن است. به خاطر این حاکمیت هم حاضر به استفاده از هر متدی است. حنگ با چچن و استفاده از گاز به عنوان ابزار برای فشار براٌکرایین و سرکوب اٌپوزیسیون و کنترل وسایل ارتباط جمعی( تلویزیون و رادیو و مطبوعات..) و رابطه خاصش با ایران و کمک به ایجاد نیروگاه هسته ای ..... والی آخر.
*
در ماه مآی 2000 پوتین مأمور سابق کاگ ب در حالیکه فرش قرمز و طولانی کاخ کرمل در زیر پایش گسترده شده است ، رییس جمهور جدید روسیه می شود. او در صدد متحد و یکدست نمودن مجدد روسیه است.
پوتین در لنین گراد که امروز و دوباره سان پترزبورگ خوانده می شود، به دنیا آمد. او در محیط کوچکی بزرگ شد و سمبل و قهرمان ایده آلی او در دوران کودکی یوری گاگارین بود ولی حالا او این قهرمانی را در یک روسیه قدرتمند در ریشه تزارها دنبال می کند. آیا پوتین می تواند روسیه را از هرج و مرجی حاصل از فروپاشی نظام قبلی نجات دهد.
پوتین یک وطن پرست است. در حالی روسیه تزاری و قدرتش برای او جاذبه دارد که او خود پرورش یافته نظام کمونیستی و ضد تزاری است. اما اراده او بر ایجاد کشوری سربلند و پٌرافتخار مانند ادوارگذشته است و به نظر می رسد نظام کمونیستی سابق و آنچه در آن دوران گذشته است، به کلی به دور انداخته شده است و یا رو به فراموشی می رود. پس از فروپاشی شوروی بسیاری در روسیه نگاهی به تاریخ عقب تر و دوران قدرتمندی روسیه تزاری را در مد نظر خود قرار دادند یا دوباره سازی آن را به نوعی در اندیشه پروردند.
پوتین در سن 23 سالگی و در سال 1975 به خدمت کاگ ب گماشته شد. در این زمان رییس کاگ ب یوری آندره یوف است که جانشین بعدی لیونید برژنف است. آنده یوف با مشت آهنین خود بر شوروی غالب است ولی به این نقطه نظر رسیده است که بدون رفٌرم اقتصادی روسیه در انتهای خود است. ضرورت این رفٌرم همان دلایل پایه ای است که در برابر گورباچٌف قرارگرفتند. حتی امروز هم پوتین برای شخصیت رییس قبلی خود(آنده یوف) احترام فراوان قایل است و طرح های رفرم او برای پوتین هنوز هم واقعی و دنبال کردنی و درست هستند.
پوتین به مدت ده سال در سان پترزبورگ در سازمان امنیت خدمت می کند و بعد به آلمان شرقی و به شهر درسدن منتقل می شود. وظیفه او درآلمان شرقی و در غرب استخدام جاسوس و جمع آوری اطلاعات و همچنین زدن کلید کنتاکت مخفی با افراد با نفوذ مانند دلالان تجاری آلمانی و یا فروشندگان اطلاعات جاسوسی و حتی مافیا ... در کل اروپا است. [همین آشنایی ها و برقرار شدن ارتباطات، بعدها در شرایط خطیر فروپاشی روسیه و مشکلات اقتصادی منجر به کمک های بزرگی به او شدند.]
در نوامبر 1989 فروپاشی دیوار برلین اتفاق افتاد. به دنبال آن دنیای واقعی پوتین و ارزش های ایدیولوژیکی او و سایر بلندپایه گان کاگ ب فرو می ریزد. او تقاضای دخالت ارتش سرخ روسیه را می کند اما مسکو پاسخ نمی دهد و سکوت می کند. پوتین احساس می کند که به ایده آل های کشورش خیانت شده است. او به سان پترزبورگ باز می گردد. احتمالا در همین سال است که در اندیشه او چشم انداز آینده روسیه و ساختارهای نجات کشورش شکل می گیرند. در این سال او به کمک دوستش آناتولی زوب چاک که پروفسور در رشته حقوق در دانشگاه و از نزدیکان یلتسین است، موقعیت می یابد که در کنار بوریس یلتسین قرار گیرد.
پوتین برنامه انتخاباتی زوب چاک را پشتیبانی می کند و او شهردار شهر سان پترزبورگ می شود. از این زمان و از این فاز است که پوتین وارد دنیای سیاست( ضد و بندهای سیاسی و انتخاباتی) می شود و فرازهای موفقیت را یکی بعد از دیگری پشت سر می نهد.
پوتین برای زوب چٌاک یکی از بهترین معاونین است. زیرا او به تمام و کمال به امور جاسوسی وارد است. می داند چگونه بقیه رقبای سیاسی را تحت نظر داشته باشد و چگونه در برابر دشمن نیرنگ تطبیق و راه فریب پیش گیرد و از همه مهمتر اینکه در دور و بر خود هیچ حساسیتی برای سیاسیون وقت بر نمی انگیزد.
در آگوست 1991 آواز انقلاب و فریاد آزادی و دموکراسی مردم در همه جای روسیه به گوش می رسد. در حالی که شوروی تحت رهبری گورباچف در حال فروپاشی است یلتسین یک دموکرات و یک رفٌرمیست است که رهبری را در دست خودگرفته و رقیب خود پوچ را هم از سر راه برمی دارد. در راستای رفرم و اصلاحات است که سازمان کاگ ب نیز متلاشی می شود و مقامات وفادار کاگ ب به حزب کمونیست دستگیر می شوند. پوتین برای آنکه موقعیت و موفقیت خود را خراب نکند از کاگ ب جدا شده و در نزد زوب چٌاک به عنوان رفرمیست باقی می ماند. در حالیکه عمیقا و در اندیشه به نظام کاگ ب( به ضرورت این نوع سیستم برای جامعه ) ایمان دارد. در پایان سال 1991 بوریس یلتسین پایان حکومت شوروی را اعلام می کند.گورباچف استعفا می دهد. بعدها پویتن از این حادثه و فروپاشی نظام سوسیالیستی شوروی به عنوان بزرگترین خطر و بلای ژیوپولتیک قرن بیستم یاد می کند. سیستم و ساختار سازمان جاسوسی کاگ ب هم در روسیه مورد حمله و فروپاشی قرار می گیرد اما در اثنای آن سازمان امنیت جدید تشکیل شده و مخفیانه عمل می کند.
در سن پترزبورگ پوتین جانشین شهردار است و مسؤلیت اصلی او حل و فصل مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم است. در زمستان 1990 و 1991 قحطی وگرسنگی روسیه را تهدید می کند. در این زمان پوتین از روابط دوستانه و گذشته خود در زمینه های اقتصادی با دلالان آلمانی و تاجران مواد قاچاق و .... که از قبل می شناخته، استفاده می کند و یک سیستم تبادل کالا در برابر مواد غذایی را برقرار میکند. او صادرات نفت در برابر مواد غذایی را پیشنهاد می کند. چه بسا از همین زمان است که او پی می برد که انرژی تا چه حد جدی و از ارکان قدرت است. در همین ایام که پوتین در سن پترزبورگ جانشین شهردار است، افتضاحات دزدی و تقلبات و سوء استفاده های کلان از اموال دولتی برسر زبان هاست. در مورد پوتین از ارتباطات او با مافیا(واسطه های مافیایی) برای معاملات قاچاق و ارتباط با تاجران و دلالان آلمانی در بنادر برای فروش نفت خام به گوش می رسد. مافیا و دلالان خارجی کنترل بنادر و تبادلات را در دست خود گرفته اند و در این زمان عدم امنیت اجتماعی و هرج و مرج و دزدی و جنایت به اوج خود در سان پترز بورگ می رسد.
پوتین مسؤلیت برقراری امنیت اجتماعی و برقراری نظم را هم عهده دار می شود. در یک مصاحبه مطبوعاتی او می گوید:« ما باید متناسب با رشد اعمال خشونت آمیز و جنایت و تهدید امنیت اجتماعی وارد شده و عمل کنیم. تنها راه ما و پلیس این است که متمرکز و بدون کمترین رحمی و با به کارگرفتن شدت عمل علیه تهدیدات و امنیت اجتماعی عمل کنیم، تا کنترل شود. در صورتیکه جنایتکاران به ما حمله کنند، در برابر یک پلیس که کشته شود، ده نفر از جنایتکاران باید به مجازات برسند.» بعد اضافه می کند که البته در کادر قانون.
پوتین مأمور سابق کاگ ب و رفرمیست فعلی عنان و افسار اوضاع را به خوبی در دست دارد و درست در همین زمان است که اقتصاد کشور در حال نابودی است و دولت تحت فشار برای سپردن صنایع و کارخانجات دولتی به سرمایه داری خصوصی است. در این شرایط شروع به فروختن کارخانجات و صنایع دولتی به سرمایه داران شخصی به قیمت ارزان( زمین ورزش) می کند. شخصی کردن صنایع دولتی مثل نفت و گاز و فروش آن به صاحبان شخصی، به سرعت به شکل گیری نظامی اقتصادی شبیه به یک اٌلیگارشی داخلی و قدرت سرمایه شخصی منجر می شود. در فاصله زمانی کوتاهی در اثر شخصی شدن صنایع نفت وگاز، افراد محدودی سرمایه های میلیونی و بعد هم میلیاردی به هم می زنند. شخصیت های بزرگ و صاحبان صنایع و قدرت اقتصادی ظهور می کنند که مهمترین آنها سه نفر به نام های:
گوسینسکی و آبراویتچ و برزو ویسکی هستند.که شاهرگ های اقتصادی و به دنبال آن ارگان های سیاسی را تحت اختیار یا نفوذ خود دارند.
در اکتبر 1993 اوضاع کشور ناآرام و مردم ناراضی هستند زیرا متوجه شده اند که نفعی از تحولات کشور و رٌفرم نصیب آنها نشده است و به دنبال آن در همه جا اعتراضات مردم و درگیری با قوای انتظامی دیده می شود. در همین زمان یلتسین در جدال دایمی با پارلمان است و می خواهد قانون اساسی را عوض کند که پارلمان روسیه مقاومت می کند. یلتسین تانک می فرستد و پارلمان را به گلوله می بندد. این اولین گام است که در مسیر پایان بخشیدن به دموکراسی پس از فروپاشی شوروی برداشته می شود. پس از این حادثه و سرکوب مردم و پارلمان، پوتین در می یابد که قوانین جدید برای دموکراسی را یلتسین دیکته می کند.
ولادیمیر بوکوسکی از دگراندیشان سابق:
زمانی که شوروی در سال 1991 فرو پاشید، دموکراسی خواسته مردم و بر سر زبان ها بود. دو سال بعد مردم می گفتند که این دموکراسی را نخواستیم.[ خواهان بازگشت به نظام قبلی بودند.
خانم نینال خروشچف= تاریخ شناس در نیویورک : مردم به دموکراسی جدید فحش می دادند و از شدت فقر و بدبختی وگرسنگی و بیکاری خواهان بازگشت به سیستم قبلی بودند.
*
در سان پترز بورگ پوتین مجددا کمپانی انتخاباتی برای شهردار زوب چاک را سازماندهی می کند. یلتسین می داند که اگر چاک برنده شود رقیب انتخاباتی او برای ریاست جمهوری است بنا بر این او تلاش می کند و از اٌلیگارشی( سرمایه داران داخلی) می خواهد که چاک را در انتخابات حمایت و پشتیبانی نکنند. زوب چاک انتخابات را می بازد. پوتین از نفوذ الیگارشی بر امور سیاسی و انتخابات ناراضی است. بعد از حذف شدن زوب چاک، آمال پوتین برای کار با او پایان می یابد. او باید حالا با شهردار جدید کار کند اما او آینده روسیه یا آینده سیاسی خودش را نه در سن پترزبورگ بلکه در مسکو دنبال می کند. اسب قدرت یا سیاست درآنجا می تازد و سن پترزبورگ دیگر تعیین کننده نیست. پس به مسکو می رود. درآنجا شخصیت مورد پسند او آناتولی چوآیز است. پوتین به او نزدیک می شود. او همکار سابق زوب چاک و فردی صاحب نفوذ در مسکو است.
در سال 1996 پوتین موفق می شود در دفتر اداری لنینگراد در کاخ کرمل منصب و موقعیتی بیابد. قبل از انتخابات دور دوم ریاست جمهوری است. یلتسین در موقعیت خوبی نیست ولی کمونیست ها در موقعیت خوب انتخاباتی هستند.
دنباله دارد...
8، مارس، 2008

مطلب از:
Von Jean-Mischel Carre
und Jill –Emery
Dokumentationskanal www. Phonix.de
نام ها و اصطلاحات به آلمانی:
Putins Rusland

Garri Kasparow
EX-Schach weltmeister Schaf
Bündnis“ das andere Land.“

Grigori Lawinski
Vorsitzender der Jabloko-Parti

W. Gussinski
B.Abraowitsch
B. Beresowski

Wladimir Bukowski
Ex- Dissident.London

Ninal-Chruscht schow
Historikerin- Neu York
***

ترجمه از ملیحه رهبری

روسیة پوتین 2

چگونگی شکل گیری قدرت در روسیه پس از فروپاشی نظام سابق تا انتخابات اخیر.ولایمیر پوتین و بنای مجدد روسیه ای قدرتمند.
بوریس بروزوسکی= اٌلیگارش سابق در لندن: «بدون پشتوانه سیاسی و بدون اتکاء به قدرت سیاسی، سرمایه دار خصوصی یا داخلی نمی تواند اطمینان برای سرمایه اش داشته باشد. این مطلب را قبل از همه ثروتمندان روسیه( به ثروت رسیدگان) به خوبی دریافتند. پس به عنوان سمبل های ملی و حافظان روسیه نو، مسؤلیت های سیاسی کشور را هم بر عهده گرفتند و گفتند که همه با هم متحد شویم تا یلتسین انتخابات را ببرد. بدون ما یلتسین نمی تواند کمونیست ها را متوقف کند.[ متقابلا حیات سرمایه های شخصی آنها به وجود یلتسین در رأس قدرت سیاسی بستگی داشت.]
*
اینکه چگونه اٌلیگارشی(سرمایه داری داخلی) توانست از شرایط خطیر شکست سیاسی یک پیروزی برای یلتسین خلق کند، پوتین در کرمل آن را از نزدیک تجربه کرد.
پول و تلویزیون، وسایل و ابزارکارآنها هستند. یلتسین بروزویسکی از سرمایه داران بزرگ را مسؤل تلویزیون ملی و سراسری روسیه می کند. او بودجه مالی تلویزیون ن ت فا را تأمین می کند. در برنامه های تبلیغی برای انتخابات یلتسین او به مثابه منجی و نجات دهنده و سمبل ملی و احیاء کننده دوران اقتدار گذشته روسیه و دوست خلق ها در شوهای مختلف تلویزیونی ظاهر می شود. به هرکجا که او قدم می گذارد و در سفر به اقصا نقاط کشور همه خوشحال و خوشبخت هستند و برنامه های رقص فٌلکلور برپاست و حضور در میان خلق ها تبلیغ می شود. یلتسین خود را حامی نسل جدید وجوان و ارزش های غربی آن نشان داده و در یک برنامه جاز جوانان چاچا می رقصد... بدینگونه یلتسین پیروزی خود در انتخابات ریاست جمهوری را مدیون تبلیغات تلویزیونی و پشتیبانی مالی اٌلیگارشی است.
یلتسین نمی تواند برای دور سوم خود را کاندید ریاست جمهوری کند زیرا قانون اساسی آن را محدود می کند.
به همین دلیل جستجو برای جانشین او مطرح است. پول و بودجه اٌلیگارشی باید پیروزی انتخابات بعدی را نیز پیشاپیش تضمین کرده باشد. تأمین بودجه مالی انتخاباتی را شرکت نفت برزویسکی است، ماشین تبلیغاتی تلویزیونی برای انتخابات را برزویسکی کنترل می کند. یلتسین به شدت مریض است. همه چیز آماده است و تنها کمبود، جانشین یلتسین است. اٌلیگارشی می خواهد که قدرت سیاسی را از یلتسین به فرد دیگری منتقل کند. در این مقطع قدرت تصمیم گیری را برزویسکی به آبرویویچ منتقل می کند. بازی آنها با پول و قدرت در امور سیاسی ادامه دارد. اطرافیان و نزدیکان یلتسین بر تمام کشور مسلط هستند. آنها به مثابه یک فامیل یکدست و متحد برای امور تصمیم می گیرند. آنها برای جانشینی یلتسین کسی را که جوان تر از او و دارای توانمندی های بالقوه در امور سیاسی باشد، جستجو می کنند.که پوتین را برای مقاصد خود مناسب و ایدآل می یابند. او را که مثل یک عروسک خیمه شب بازی تا به حال برای مقاصد خود استفاده کرده اند.اف اس ب رییس سازمان امنیت کرد. پوتین می بایست حنگی را که تحت عنوان اصلاحات درسازمان امنیت جدید جریان داشت، متوقف کند. جنگ اصلاح طلبان در سازمان امنیت، علیه یلتسین نیز فعال است و جناحی در سازمان امنیت، علیه او نیز جاسوسی می کنند.
پویتن پس از انتخاب خود به عنوان رییس سازمان امنیت در نظام نو، در یک سخنرانی تلویزیونی ابراز می دارد. او می گوید: « در این چهار دیواری (رییس سازمان امنیت جدید) من خود را در خانه و در میان خانواده خود( روسیه نو) حس می کنم. از اعتماد رییس جمهور و دولت سپاسگزارم.»
16 سال قبل پوتین یوری آندره را الگو قرار داده بود. اٌلیگارشی امیدوارند که پوتین اف اس ب و سازمان امنیت جدید را مطابق هدف آنها پیش ببرد. آنچه آنها به کا گ ب (کنترل= اهرم قدرت) جدا نکرده است. پوتین به قوت به رسالت خود ایمان دارد. با حوصله در انتظار رسیدن ساعت مناسب برای خود است. در پناه سیاسیون ( مانند یلتسین و..)= اٌلیگارشی(سرمایه داری خصوصی) غرق در تجمل و زندگی مافوق مرفه و با برگزاری مجالس عشرت خاص ثروتمندان با حضور سرمایه داران و شرکای غربی و ... در راستای پٌرکردن فاصله های خود با الگوی سرمایه داری غربی است. فامیل، به ثروت افسانه ای دست یافته است که روزانه نیز برآن افزوده می گردد که به سرمایه گذاری در خارج می پردازند. و این در شرایطی است که بسیاری از مردم چیزی حتی برای خوردن در اختیار ندارند. میلیاردها دلار از ثروت کشور در کانال اصلاحات گم و مفقود می شود. افتضاحات مالی در کاخ کرمل و خبرٍ سرمایه گذاری های یلتسین و فامیل، در خارج و انعکاسات مطبوعاتی آن چنان بالاست( در اثر فعالیت های اٌپوزیسیون) که دادستان کل مسکو اسکوراتوو دادگاهی برای رسیدگی به آن راه می اندازد. دادستان شکایتی علیه مقامات بالای دولتی و فامیل اٌلیگارشی مطرح می کند که مبلغ بیست میلیارد دلار اختلاس شده است. این شکایت دادستان کل برای یلتسین و اطرافیانش بسیار خطرناک است.
اسکوراتوو= دادستان کل: « بازرسی و رسیدگی به این پرونده محال و غیرممکن بود. را ه های تحقیق بسته بودند زیرا مستقیم یلتسین را مورد خطاب قرار می داد.»
یلتسین نمی توانست مانع از این پیگیری قانونی شود و دادستان کل را از موضع مسؤلیتش در قوه قضاییه حذف کند زیرا قدرت دخالت در قوه قضاییه را نداشت. به همین دلیل از پوتین می پرسد که آیا راهی وجود دارد وکاری می توانی بکنی؟
پوتین پاسخ می دهد که بله عالیجناب، هیچ مشکلی نیست. بعد کا گ ب یک تله می گذارد. و اسکورانوو را با دختران روسپی و به هنگام همبستری فیلمبرداری می کند و تلویزیون سراسری روسیه تحت عنوان آزادی مطبوعات درکشور، تمام آن را نشان می دهد. ولایمیر پوتین رییس سازمان امنیت اف اس ب در یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام می کند که افتضاحات ویدیو پخش شده اصل است و این دادستان کل( لوری= اسکورانوو) است و ویدیو ساختگی نیست.
اٌلگ کالوگین= ژنرال سابق کا گ ب= واشنگتن دی سی:
اسکورانوو باید استعفا دهد. خطر رفع می شود.
یلتسین فکر می کرد که پوتین هیچوقت به او خیانت نخواهد کرد و به او اعتماد مطلق داشت. پوتین نیز اینکار را نمی کند و بر سرعهد خود با او می ماند. او به خوبی می داند که چطور باید سلسله مراتب نگه دارد و با بالاتر از خود رابطه اطاعت مطلق و در نتیجه آن اعتماد مطلق وجود داشته باشد. او هیچوقت یلتسین را لو نمی دهد. این ویژگی و جدی گرفتن سلسله مراتب بخشی از شخصیت اوست که شکل گرفته از دوران تشکیلات سابق است.
9 آگوست 1999
پوتین رییس سازمان امنیت که از بوته این آزمایش [ خدمت به یلتسین و فامیل و خیانت به ملت و ممانعت از رسیدگی به پرونده 20 میلیارد اختلاس،] سربلند بیرون آمده و اٌلیگارشی و فامیل و رییس جمهور را نجات داده است، پاداش خود را نیز دریافت می کند. به زودی یلتسین در یک سخنرانی پوتین را به عنوان جانشین خود معرفی می کند:« من اکنون مردی را معرفی می کنم که او از صلاحیت برخوردار است که کشور ما، روسیه را رهبری کند. او ولاییمیر پویتن است! »
انتصاب پوتین برای ریاست کشور و جانشینی یلتسین را فامیل (اٌلیگارشی) تصمیم گرفته است که بهتر از هرکس سرسپردگی او را می شناسد و از مردم کسی او= رییس قبلی کاگ ب را نمی شناسد.
بلافاصله بعد از انتصاب پوتین و در فاصله چند روز یک عملیات انفجاری و تخریبی در مسکو به وقوع می پیوندد که 300 کشته به جا می گذارد. عملیاتی که نه هرگز عاملان آن شناخته و نه کسی دستگیر شد. با این حال دولت، مبارزان چچن را مسؤل عملیات معرفی کرد. تا خشم و نفرت افکار عمومی را علیه چچن برانگیزد. پوتین از این حادثه استفاده می کند تا خود را نزد مردم معرفی و محبوب گرداند. او در سخنرانی و موضعگیری خود می گوید:« افرادی که چنین کاری کردند، بوعی از انسانیت نبرده اند. آنان حیوانات درنده هستند و همینگونه نیز با آنان قاطعانه برخورد خواهد شد.»
کلب پاوولسکی= مشاور رییس جمهور(پوتین) در روابط اجتماعی و افکار عمومی :
طبقه متوسط به شدت عصبانی و جریحه دار است و پوتین موضعی موردپسند آنها اتخاذ میکند. او با رفتار وگفتار خود به مردم می گوید:« من یک مأمور کاگ ب در موضع قدرت( نرم یا عاطفی نبودن و مجازات عاملین) اما درست یک انسان( نرم و با عاطفه و به شدت ناراحت از این فاجعه و ) مثل شما هستم.»
در اول اکتبر ارتش روسیه پایتخت چچن(گروسنی) را تحت تسلط خود در می آورد.[ چچن از موقعیت استراتژیک برای عبور لوله های نفت برخوردار است و استقلال چچن مقایر با منافع فروشندگان نفت بود.] با حمایت تلویزیون سراسری روسیه، پوتین باید هیچ ردی منفی از خود باقی نگذارد. پوتین رهبری ارتش را در دست دارد و رٌل یک رهبر پیروز را در جنگ با چچن به نمایش می گذارد و می خواهد با این پیروزی، پیروزی خود در انتخابات رییس جمهوری سال 2000 را تضمین کرده باشد.
در ماه دسامبر 1999 پوتین یک حزب جدید به کمک ثروتمند با نفوذ بروزویسکی تأسیس می کند. ابتدا این حزب شعار وحدت سیاسی می دهد و می خواهد که ایجاد یکدستی و یکپارچگی سیاسی در مسکو ایجاد کند و بعد این حزب می خواهد کشور روسیه را یکپارچه کند و شعار وحدت سیاسی برای روسیه را سر می دهد. اما در اساس این حزب (ابزار قدرتی) در خدمت پیشبرد اهداف مورد نظر پوتین است.
تبلیغات برای پوتین تحت نظر بروزویسکی که تلویزیون ملی و و سایل ارتباط جمعی را در اختیار دارد به راه می اٌفتد و پول این تبلیغات را آبرام اٌوویج که رییس شرکت نفت و از سهامداران شرکت نفت است، برعهده دارد.
در انتخابات مجلس حزب پوتین اکثریت آرا را در مجلس به دست می آورد.
درحالی که در روسیه مردم خود را برای سال نو آماده می کنند، یلتسین در کاخ کرمل روی مدارکی کار می کند که با ارایه آن پیروزی پوتین را در انتخابات قطعی کند.
در 31 دسامبر 1999 بین یلتسین و پوتین ملاقاتی در دفتر کار یلتسین در کاخ کرمل انجام می گیرد. در این ملاقات یلتسین به پوتین چمدانی تحویل می دهد که درآن تمامی اطلاعات سری مملکت و اطلاعات مربوط به بمب اتم وجود دارد. این نشان دهنده اعتماد مطلق یلتسین(کشور و دولت) به اوست که طبعا انجام این عمل (مانور قدرت) به خاطر پیروزی شدن او در انتخابات و حمایت تمام عیار اٌلیگارشی از او در مبارزه انتخاباتی است.
در این ملاقات و در این هنگام که یلتسین باید کاخ کرمل را ترک کند، پوتین در سخنرانی رسمی خود در ضمن ستایش از یلتسین و خدماتش به روسیه و دوران اصلاحات و... از او قدردانی می کند. و به عنوان تشکر از اعتماد او در واگذاری ریاست جمهوری به او متقابلا به او پاداش داده و تضمین امنیتی و مالی ، از جمله بیمه عمر و بازنشستگی برای یلتسین( رییس جمهور سابق روسیه) و خانواده اش را تضمین می کند.
ادامه دارد....
15 ، 03 2008
.
اسامی و نام ها به آالمانی:

Boris-Beresowski
Ex-Oligarch-London
FSB
Skuratow

Iuri Skuratow
Ex-General Stadtsanwalt
.
Oleg Kalugin
Ex-KGB General
Wasdington DC
Cleb Pawlowski
Image Berater Putin
***

ترجمه از ملیحه رهبری

روسیه و پوتین 3

چگونگی شکل گیری قدرت در روسیه پس از فروپاشی نظام سابق تا انتخابات اخیر.

قسمت سوم
در این روز 31 دسامبر 1999 یلتسین به طور قانونی و به دلیل بیماری از مقامش کناره گیری می کند و با ستایشی که پوتین از خدمات او کرده است با تضمینی که برای آینده و دوران بازنشستگی او کرده است، یلتسین هیچ ترسی از پیگیری قانونی به خاطر ( فساد مالی و ثروت میلیاردی) خود درآینده ندارد.[ پوتین قوانین دنیای سیاست و قدرت را به خوبی می شناسد و قیمت به قدرت رسیدن خود را نیز بدین شکل می پردازد.]
چند روز بعد پوتین در چچن است. او به 200 سرباز روسی مدال شجاعت و افتخار عطا می کند. این مدال سرنیزه ای است تیز و برنده وکٌشنده که نشان پیروزی روسیه درجنگ با چچن ( همان نابودی وسرکوبی استقلال طلبان چچن) می باشد.
هم زمان با حضور او درمیان سربازان روسی، مبارزه انتخاباتی شروع می شود. مبارزه انتخاباتی و تبلیغاتی به نفع پوتین شروع می شود.
کلب پاوولسکی مشاور رفتاری رییس جمهور(پوتین):
ایده مورد نظر این بود که مشکلات زمان یلتسین با کاراکتر مریض و ناکارای او نشان داده شود و با دوره زمامداری کوتاه پوتین مقایسه شود. بازدهی و راندمان بالای کاراو وسیله دلگرمی برای مردم برای انتخاب او باشد. یک مرد قوی وقدرتمند که با جت جنگی پرواز میکند و یا در صحنه نمایشی دیگری او قادر به فرماندهی زیر دریایی است و... پوتین خیلی سریع هنر( هنرپیشگی) معرفی و ارایه کردن خود به مردم و جامعه را یاد گرفته و پیش می برد. او در حالی در افکار عمومی خود را جنتلمنی متمدن معرفی میکند که در چچن جنگی بیرحمانه و ویرانگر جریان دارد و اجساد به دارآویختگان بیگناه در خیابان ها برسردار است و اجساد زنان و کودکان در ساختمان های بمباران شده هنوز باقی است و فریاد دلخراش بیوه زنان و مجروحین جنگ و آوارگان به گوش فلک می رسد [و اینهمه جنایت به خطر سیاست نفت و اهمیت انرژی(نفت وگاز) برای قدرت سیاسی است! ]
پا به پای پوتین تنها یک رقیب انتخاباتی رهبر حزب کمونیست گنادی یوکارنف هست. بقیه از هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات برخوردار نیستند.
ولایمر پوشکاوو= سیاستمدار در اٌپوزیسیون:« پوتین تمام ارزش ها و خواسته هایی را که رأی دهندگان خواهان آن هستند با وجود خودش عرضه می کند. او خود را یک اروپایی، یک آسیایی، یک آمریکایی و یک روس عرضه می کند. برای اقتصاد آنتی لیبرال است و از سوی دیگر با بازار سیاه رابطه معاملاتی دارد و حامی سرمایه داری خصوصی است.»
در 26 مارس سال 200 پوتین 42 درصد آراء را در انتخابات ازآن خود می کند. حالا او رییس جمهور جماهیر فدراسیون روسیه است. او سوگند رییس جمهوری یاد می کند:« من سوگند می خورم که حقوق اولیه انسانی را رعایت کنم. سوگند می خورم ازمنافع روسیه و فدرال های آن دفاع کنم.( درحالی که چچن به عنوان یکی از فدرال های روسیه از هیچ حقوق انسانی برخوردار نیست و با جنگ ناعادلانه و سرکوبی وکشتار مردم عادی، عملاً از حقوق اولیه بشر محروم هستند. و فریاد زنان و کودکان به آسمان است.)
درکنار قسم هایی که رییس کاگ ب یاد می کند او قسم می خورد که تمام امکانات خود را به کار خواهد گرفت تا رسالت خود را به پایان برساند و از روسیه، کشوری و دولتی قدرتمند مانند ادوارگذشته تاریخی (تزاری) بنا سازد.
رییس جدید کرمل(کاخ ریاست جمهوری) در راستای این اهداف و درآینده نزدیک در سه مدار موازی این کارها را خواهد کرد: در مرحله اول برکنترل فوق العاده نفت و گاز و شرکت های نفتی چنگ خواهد انداخت. در مرحله دوم وسایل ارتباط جمعی و مطبوعات را کنترل خواهد کرد و از این طریق اٌپوزیسیون خود را سرکوب خواهد کرد و ترس و رعب را بالا خواهد بٌرد( ابزار آن هم سازمان امنیت جدید است.). در مرحله سوم تاحداکثر ممکن ارتش را کمی وکیفی ارتقاء خواهد داد.
چهار سال کافی او در اختیار دارد که چهره روسیه را تغییر دهد و بنیان های قدرت مورد نظر خود را بسازد.
پوتین برای رسیدن به اهدافش، شرکت گاز فٌروم را که از غول های نفتی است ، به عنوان متحد خود انتخاب می کند. این شرکت به فرستنده های تلویزیونی زیادی وام و کردیت داده است و همه به او بدهکار هستند.
رییس جدید شرکت گازفٌروم آلکسی میلا یکی از نزدیکان و افراد قابل اعتماد پوتین است. اما درباره تصمیمات مهم شرکت از جمله معاملات شرکت و دادن وام، پوتین تصمیم می گیرد. برای محکم کردن پایه های قدرت سیاسی و داشتن پشتیبانان مورد اعتماد، پوتین از سان پترزبورگ رفیق قدیمی و رییس کاگ ب آلکسی را به مسکو منتقل می کند. پوتین خواهان قدرتی است که لازم نباشد آن را با کسی تقسیم کند. او می خواهد اٌلیگارشی را هم متلاشی کند. اولین کسی که پوتین ضربه خود را به او وارد می کند، روسین سٍ کی از صاحبان قدرت در رادیو و تلویزیون و صاحب تلویزیون ن ت فا است. او جنگ چچن را مورد تجزیه و تحلیل و انتقاد قرار داده است. او برای برنامه تلویزیونی خود وام و کردیت از گاز فٌروم گرفته است که شرکت گاز از او می خواهد که بدهی خود را بپردازد و او نمی تواند بدهی خود را بدهد. شرکت گاز از او شکایت می کند. او در دادگاه متهم می شود که اگر بدهی خود را نتواند بپردازد، ممنوع الخروج از کشور می شود.
در زیر پوشش ضخیم اصلاحات( درپشت پرده و به بهانه اصلاحات) پوتین تسویه حساب با مخالفین داخلی خود را هم پیش می برد و در این راستا در 28، یولی ، 2000 و در قدم اول کلیه مطبوعات غیر دولتی و غیر وابسته قرار دارند که از پوتین انتقاد می کنند. که ضربات این مرحله شامل حال برزوویسکی نیز می شود. با وجود آنکه او به گونه تمام عیار پوتین را در انتخابات پشتیبانی مالی کرده بود اما حالا با سردی پوتین روبه رو می شود.
او تنها اٌلیگارشی(سرمایه داری) است که پوتین را در ابتدای ورودش به کرمل تحویل نگرفته در یک تسویه حساب ، پوتین برای او خط و نشان می کشد و به او اخطار می کند که سر جای خودش بنشیند و به وسیله تحقیر کردن به او هشدار می دهد اما برای بقیه اٌلیگارشی که کفه سنگین اقتصاد داخلی را در دست دارند، دست آنها را کاملا باز می گذارد تا به معاملاتشان بپردازند به آنها می گوید که مثل همیشه به کسب وکارتان بپردازید و آزادی تجارت در دولت من هم خواهد بود اما هیچ دخالتی در سیاست ندارید.
تحقیرکردن وسیله و طریقی است که پوتین به کمک آن سعی میکند اٌلیگارشی یا سایر رقیبان را در حالت دفاعی و عقب نشینی نگه دارد.
در این مرحله او منویات درونی و خواسته های خود را که تمایلی به تقسیم قدرت سیاسی را با سرمایه داران داخلی ندارد، آشکار می سازد.
آکوست سال 2000 فاجعه انفجار در زیر دریایی اتمی پیش می آید که زیر دریایی در ته دریا سقوط می کند. پوتین در تعطیلات است و روزهای متمادی می گذرند و او برای نجات جان سرنشینان زیر دریایی تصمیم درست و قاطع و به موقع نمی گیرد و تمام 118 نفر کشته می شوند و هیچکس نجات نمی یابد. افکار عمومی در حال انفجار است. خانواده کشته شدگان شاکی هستند و مطبوعات رییس جمهور را متهم می کنند که تصمیم درست نگرفته است. در تلویزیون بروزوسکی که فکر می کند می توان پوتین را با جرﺋﺖ داشتن و انتقاد کردن تحت کنترل خود گرفت، از او انتقاد می کند که در این فاجعه انسانی درست عمل نکرده است و کمترین اهمیتی به زندگی خانواده هایی که همسر یا فرزند خود را با اشتباه او از دست خواهند داد، نکرده است. پوتین این ضربه یا انتقاد را با شدت رد می کند و هیچ اشکالی به کار خود را نمی پذیرد. درست در همین مقطع است که بحث درباره آزادی مطبوعات بالا می گیرد. نیکوسینسکی( ازسرمایه دارن) در ادامه این دعوا موضع می گیرد و انتقاد رییس جمهور به برزووسکی را رد می کند اما بعد در جریان و ادامه انتقاد از رییس جمهور در شرایطی و چنان در تنگنا قرار می گیرد که ناچار از فرار به لندن می شود. گوسینسکی و نیکوسینسکی در پایان کار خود قرار دارند. همکاران تلویزیونی آنها می ترسند که آزادی وسایل ارتباط جمعی به کلی برچیده شود به همین دلیل یک برنامه دیگر تلویزیونی به نام کوکلین موضوع(آزادی مطبوعات) را دوباره در افکار عمومی مطرح میکند. او یک برنامه نمایش کمدی و عروسکی و انتقادی در باره پوتین ساخته و پخش می کند. در یک صحنه نمایشی پوتین وارد صحنه می شود. او از میان تاریکی و به شکل و شمایل یک جاسوس خطرناک ظاهر می شود و خود را به خبرنگاری که با دست و پای بسته پشت میز روزنامه نگاری نشسته است، نزدیک می کند و او را بازجویی می کند. خبرنگار بدبخت، زیربازجویی از پوتین می پرسد:« این کارها چه معنایی دارد؟ چرا مرا به این روز انداخته ای؟» پوتین جواب می دهد:« من مقاله تو درباره خودم را خواندم. من از نقد و مطالب شما خوشم نمی آید.» خبرنگار دست و پا بسته به صندلی از او می پرسد که آیا شما مخالف آزادی مطبوعات هستید؟ پوتین جواب می دهد:« نه من مخالف نیستم ! اما من روزنامه شما را می بندم اگر شما تابع من نباشید!»
یکسال بعد از آنکه پوتین قدرت را به دست می گیرد، گاز فٌروم مسؤلیت برنامه تلویزیون ن ت فا را برعهده می گیرد. در آپریل سال 2001، در یک صبح زود، نیروی مسلح فرستنده تلویزیونی را به کنترل خود در می آورد. وقتی خبرنگاران و ژورنالیست ها می خواهند کار خود را شروع کنند، نفرات پوتین درآنجا نشسته اند. پوتین یکبار تذکر می دهد ولی بعد وارد عمل می شود و بی رحمانه طرف را زیر ضرب گرفته و به کلی از میدان خارج می کند.
مسؤل قبلی این فرستنده (کیس لی یاکوف) با مسؤل یک برنامه دیگر تلویزیونی که بسته شده است به یک فرستنده کوچکتر که تحت سرپرستی برزووسکی است پناه می برند اما درآنجا هم به انتقاد از پوتین ادامه می دهد. در یک برنامه عروسکی، پوتین را در حال خفه کردن خبرنگاری که از او انتقاد کرده است، نشان می دهند. چند ماه بعد این فرستنده هم تعطیل می شود.

ایگورمالا شنکو= اٌلیگارش سابق:« خصوصیات و ویژگی و شخصیت کاگ ب داشتن، خود را با یک کلمه معرفی و مشخص می کند.«کنترل!» مطمین آن است که همه چیزکنترل شود. باید تا سرحد امکان کنترل کرد. اینطوری فکرآدم راحت است و به غیرازاین می تواند خطرناک برای من و برای) قدرت( باشد.»
اٌلگا کٌرکیوسکی= مأور سابق اطلاعات:« چند روز پس از آنکه پوتین به ریاست جمهوری انتخاب شد یک سخنرانی جالب در حضور 800 نفر از مأموران سازمان امنیت کرد وگفت، من بدینوسیله به اطلاع شما می رسانم که یک گروه از سازمان شما اف اس ب به عنوان بخشی از دولت، مسؤلیت خطیر خود را به انجام رساند.»
پوتین نقش خود را به عنوان مأمور کاگ ب که این شغل را دوست دارد نشان میداد و می و می گفت:« به خاطر می آورید! من یکی از شما هستم.»
*
پوتین توجه خود را معطوف به ارزش های گذشته و تاریخی روسیه می کند. فی المثل در مورد سرود ملی روسیه که او با تکس های نو عظمت دوباره دوران استالین را می خواهد در اذهان تداعی کند. او می خواهد بگوید که روسیه دوباره یک قدرت بزرگ است که بقیه دنیا آن را پذیرفته اند و به آن احترام می گذارند. بقیه دنیا ازآن می ترسند و روﺳﻴﮥ پوتین می تواند بربخشی از جهان نفوذ خود را گسترش دهد.
در سطوح اجتماعی، پوتین می خواهد نسل قبلی را و نسل جوان هر دو را پشتیبان خود داشته باشد و در این رابطه هم یک جنبش جوانان هوادار رییس جمهور راه می اندازد که البته این پیشنهادات را مشاوران امور اجتماعی او کرده اند و خود آنان نیز پروژه را به پیش می برند.
یکسال بعد از رییس جمهوری پوتین 10،000 نفر از جوانان در میدان سرخ گردهم می آیند و در سال 2002، بیست هزار نفر و در سال 2003، پنجاه هزار نفر و در سال 2007، صد هزار نفر در میدان سرخ برای پوتین تظاهرات و از او پشتیبانی می کنند. جنبش پوتین و جوانان در مارش است و بودجه مالی آن را شرکت گاز فٌروم تضمین کرده است.
ادامه دارد...

2008 ،März ،23
Wladmir Pyschkow
Oppositionspolitiker

NTV
Kyklin
Igor Malashenko
Ex-oligarch
Olag corkiewski
Ex- Geheimagent

***
ترجمه از ملیحه رهبری
روسیة پوتین 4
چگونگی شکل گیری قدرت در روسیه پس از فروپاشی نظام سابق تا انتخابات اخیر.
ولایمیر پوتین و بنای مجدد روسیه ای قدرتمند
.
قسمت آخر

پوتین قدرت سیاسی خود را بر شالوده قدرت مالی نفت و گاز بنا کرده است به همین دلیل نیز در روسیه در این دو زمینه هیچ رقابت سیاسی را نمی تواند تحمل کند. اما اٌلیگارش «خولوخووسکی» صاحبٍ یکی از قدرتمندترین شرکت های گاز و نفت است. بعد از فروپاشی نظام سوسیالیستی او واردٍ معاملات نفت و گاز شد و یک ثروت افسانه ای به هم زد. حالا او اٌپوزیسیون پوتین را حمایت می کند و اخطار رییس کرمل( پوتین) را که از سیاست خود را کنار بکشد، با بی اعتنایی رد میکند. عکس العمل پوتین اما قابل پیش بینی است. «خولوخووسکی» دستگیر می شود. جرم او نپرداختن مالیات است. او به هشت سال زندان در سیبریه محکوم می شود. اموالش مصادره می شوند و شرکت دولتی رٌز نف کنترل شرکتٍ نفت و گاز این اٌلیگارش را برعهده می گیرد!

ایرنا چاکامادا= مسؤل حزب جهان ما: « با فاجعه خولووسکی، پوتین می خواست این پیام را به سیاسیون روسیه بدهدکه دولت صاحب قدرت است و رییس جمهور از بالا تصمیم می گیرد که چه باید در پایین انجام شود. این سنت روسیه بوده است و تزارها در نوک قدرت قرار داشتند و بقیه نیز اینگونه حکومت می کردند و مخالف دولت( قدرت مرکزی) باید له می شد. تزارها ! قدرت تزارها ! این است آن چیزی که پوتین به آن ایمان دارد.»
پس از این جریان، پوتین اٌلیگارشی را در نشستی در کاخ کرمل گرد هم می آورد. هیچکس جرأت ابراز همدردی با سرنوشت «خولوخووسکی» را نمی کند. برای همه روشن است که هرکس در برابر پوتین بایستد، به پایان می رسد.
پوتین برای اینکه کشور را تحت کنترل خود داشته باشد، یک اٌلیگارشی جدیدی را سازماندهی می کند. بخش اعظم اٌلیگارش جدید از سیاسیون با سابقه و از دوستان سابق پوتین، ازسان پترزبورگ و عده ای دیگر هم ازکاگ ب. سابق هستند. همه اینها مأموران دولتی هستند و همه جزیی از برنامه ریزی جدید او هستند.
کارل کاسپارون= قهرمان سابق شطرنج جهان:« پوتین روسیه را مانند صاحب یک شرکت سهامی رهبری می کند. قیمت را مردم می پردازند و بهره در جیب سرمایه داران شخصی می رود. شرکت گاز فٌروم یک مثال است. گاز مطابق برنامه دولت و توسط شیرگازی که در دست دولت است، جریان پیدا می کند اما پول گازی که مردم می پردازند به جیب سرمایه داران شخصی می رود. این بهترین سیستم برای اٌلیگارشی است. این چنین روشی در تاریخ بشر بی سابقه است اما پوتین توانسته یک چنین سیستمی را عملی کند. هیچ مرزی وجود ندارد. هیچ تفاوتی بین دولت و معامله گران(سرمایه داران) وجود ندارد. پول برکشور حکومت می کند و دولت پول را کنترل می کند.
گریگوری یاوینسکی= مسؤل حزب جاب لوکی:« قانون برای آنها نیست. زیرا آنها قدرت دارند.
آنها قوه قضاییه را هم کنترل می کنندو هرکاری که دلشان بخواهد انجام می دهند. ایدﺋولوژی پوتین این است که از این طریق دوباره یک روسیه بزرگ و قدرتنمد می سازیم.

خانم لی لیا شورووا:« آقایان سٍچین وآقای پاتروشف ومی دانوف و مٍدودٍس و سوکوف، دنیا اینها را نمی شناسد اما روسیه می داند که اینها مأموران رسمی دولت و دستیاران پوتین هستند و بنا به خواست دولت(پوتین) عمل می کنند و غیرعادی این است که اینها مسؤلیت کارهایشان را به عهده نمی گیرند و به هیچکس حساب پس نمی دهند و از حسابرسی آزادند وکسی اجازه ندارد علیه آنها شکایت کند.»
*
در انتخابات ماه مای 2004 پوتین انتخابات را با 71 درصد آرای برنده می شود. چهار سال دیگر پوتین در قدرت خواهد بود. حزب پوتین کشور را متحد و یکپارچه کرده و تسلط کامل برپارلمان دارد. تمام قدرت نیز در کاخ کرمل متمرکز شده و اٌپوزیسیون از هیچ قدرتی برخوردار نیست و نفوذی یا حضوری هم در کاخ کرمل و سهمی از قدرت و حاکمیت ندارد. در این مرحله پوتین شروع به کنترل کشورهایی میکند که از فروپاشی شوروی از روسیه جدا و مستقل شده اند. اما آمریکا هم می خواهد که نفوذ خود را براین دولت ها داشته باشد و روی روسیه فشارآورد. از مهمترین این کشورها اٌکرایین است. ازاٌکرایین نفت و گاز روسیه به سایرکشورهای اروپایی صادر میشود.
در دسامبر 2004 در اٌکرایین انتخابات را ویکتوریوش چینکو برنده می شود. و میخواهد سیاست نزدیکی به غرب را دنبال کند و هرچه بیشتر از مسکو فاصله بگیرد. پوتین می خواهد که اٌکرایین را در حیطه نفوذ روسیه نگه دارد. او میداند چگونه اراده اش را براٌکرایین تحمیل کند.
اول ژانویه 2006 پوتین شیرگاز را به روی اٌکرایین می بندد. بحران سوخت در اٌکرایین پیش می آید، چند روز بعد دولت اٌکرایین به زانو در می آید. رییس جمهور اٌکرایین در ملاقات با پوتین می گوید:« روسیه تاریخا دوست ماست و دوست ما نیز باقی می ماند. از گذشته تا به امروز روابط تجاری ما با روسیه استراتژیک است و ادامه دارد.»
پوتین نیز با لحنی تحقیرآمیز می گوید:« اٌکرایین سالانه از عبور گاز ما منافع دارد. یک و نیم میلیارد دلارآمریکایی از ترانزیت نفت وگاز درآمد داشته است و این بد نیست! هان! این دلیل کافی است که برنامه های اقتصادی بعدی را پیش ببریم.»
پوتین به هدف خود می رسد. بزرگترین منبع گاز جهان در روسیه است. اٌکرایین نمی تواند خود را به غرب نزدیک کند و درحوزه نفوذ روسیه باقی میماند. رییس کرمل از قدرت خود و چگونگی استفاده از اهرم های قدرت خبر دارد. او بزرگترین حوزه های نفتی جهان را کنترل میکند.
در تاریخ سپتامبر 2005 با حضور صدراعظم آلمان شروودا وپوتین یک قرارداد استخراج نفت در حوزه های دریاچه شرقی را امضاء می کنند. درهمین سال روسیه با رؤسای کشورهای ترکیه و ایتالیا قرارداد نفتی می بندد که نفت روسیه تا مرکز و جنوب اروپا را تحت پوشش خود بگیرد. شرکت گاز فٌروم نه تنها می خواهد که با مرکز و جنوب اروپا بلکه با چین و ژاپن و بخش گسترده ای از آسیا وحتی به آمریکای جنوبی هم گاز و نفت بفروشد. هدف پوتین ایجاد یک شرکت نفت وگاز بزرگ بین المللی است که در مرکزآن گاز فٌروم قرار داشته باشد. بدین طریق روسیه می خواهد پاسخی به پیشروی قدرت آمریکا و حضورش در حوزه های نفتی جهان بدهد. و روسیه هم یک حوزه نفتی قدرتمند در نقاط مختلف جهان داشته باشد.[ درچهار چوب چنین استراتژی ای بود که چچن را به خاطر عبور لوله های نفت وگاز به زیر چکمه و تحت کنترل خود گرفت.]
پوتین یک دولت حاکم با اٌتوریته برقرار کرده است که از آزادی تنها نمادهای آن باقی مانده است. آزادی مطبوعات و رادیو و تلویزیون که به کلی برچیده شده است. در دستگاه تصمیم گیرنده دولتی تنها کسانی که مورد اعتماد او هستند و اکثر نیز از کارمندان عالیرتبه سازمان کا گ ب سابق هستند، می باشند. از این طریق پوتین اقتصاد را کنترل می کند.

یوری سامدورو= مدیر مرکز ساداروو:« در دوران ما و نسل ما هیچ کس تصور هم نمی کرد که روزی قدرت نظام کمونیستی(تک حزبی) پایان یابد. و وقتی که پایان یافت من گفتم که دیگر باز نمیگردد. و ترس من این است که این نظام دوباره برگشته است.»
*
در برنامه نظرسنجی که در سال 2006 برگزار شد، پوتین بالای 60 درصد از محبوبیت مردمی برخوردار است.
ولایمیر رٌسنوکوو= ساستمدار از اٌپوزیسیون:« محبوبیت بزرگ پوتین مدیون تبلیغات رادیو و تلویزیون است. همیشه و همواره و هرگاه که چهره پوتین بر صفحه تلویزیون ظاهر شود، یک خبر خوب و یک مژده به ملت اتفاق افتاده است و یک پیروزی برای روسیه خلق شده است. مثل جوک می ماند اما اخبار مربوط به او همه مثبت هستند و هیچ گاه یک خبر منفی از تلویزیون در رابطه با پوتین پخش نمی شود. او مظهرخوبی مطلق است. به یاری بازنشستگان می شتابد. او علیه اٌلیگارشی می جنگد. او در حال ملاقات با رییس جمهور آمریکا یا صدراعظم آلمان یا سایر سران بزرگ جهان است. استالین و برژنف هم سوپراستار بودند. در هر نظام دیکتاتوری یک سوپراستار وجود دارد و الآن هم سوپراستار روسیه پوتین است.
ثروتمندان و طبقه سرمایه داری امروز روسیه نه به گذشته سوسیالیستی کار دارند و نه به سیاست فعلی و نه آزادی مطبوعات و نه آزادی سیاسی می خواهند. آنها خوشبخت در کاخ های ثروت و شوکت افسانه ای خود غرق خوشگذرانی هستند و مذهب آنها مصرف است. پول حاصل از فروش نفت و گاز به پایتخت سرازیر می شود و یک جامعه سرمایه داری جدید با ویژگی های فرهنگی و مصرفی اش که مسکو آن را سمبولیزه می کند با سرعتی بی نظیر پایتخت سایرکشورهای غربی را پشت سرگذاشته است. در هیچ پایتخت کشور اروپایی به اندازه مسکو میلیونر وجود ندارد.
از رشد سرمایه و تغییرات روسیه یک قشر معدودی بهره مند شده اند. چند کیلومترآن طرف تر از مسکو، ساختار جامعه چندان تغییری نکرده است و فقری سیاه در همه جا دیده می شود. هنوز مردم در خانه های سوسیالیستی سابق زندگی می کنند که سالیان سال است که تعمیر نشده اند و تقریبا مخروبه هستند و وسایل و امکانات زیستی آن ناچیز است.
پوتین می داند که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 اجازه شرکت ندارد و قانون اساسی این اجازه را نمی دهد. اما تلاش و برنامه ریزی خواهد کرد که قدرتمندترین مرد روسیه باقی بماند.
خانم لی لیا شورووا:« پوتین قدرت خود را با هوشیاری و نبوغ بالا سازماندهی کرده است. او خود را با منافع گروه های مختلف پیوند زده است. اگر او وابسته و متعلق به یک گروه میشد، قادر به حیات سیاسی و غیروابسته کردن خود نبود و تا به حال نابود شده بود. تنها در موقعیت یک داور و میانجی که طعمه ای را بین سگ ها تقسیم می کند، بدینگونه امکان ادامه به بقا و قدرت سیاسی خود را تضمین کرده است.»
پوتین می خواهد که موقعیت خود را برای همیشه تضمین کند. اولین قدم انحلال پارلمان در دسامبر 2007 می باشد و انتخاب نمایندگان جدید است. پوتین و سه حزب مورد اعتمادش باید برپارلمان تسلط کامل داشته باشند. اگر پوتین بتواند تظاهر به دموکراسی سیاسی و پارلمانی کند، اٌپوزیسیون هیچ شانسی نخواهد داشت. تظاهراتی را که مخالفین او در اعتراض به انتخابات پارلمان انجام می دهند، پلیس بیرحمانه سرکوب می کند. پوتین و متحدینش( شرکای پارلمانی او) دو سوم از آراء را ازآن خود می کنند. آنها قادر خواهند بود که در هرآن قانون اساسی را تغییر دهند.
چند روز بعد او درکرمل قدم بعدی را بر می دارد و در حالی که همه غافلگیر شده اند او جانشین خود را درمقام ریاست جمهوری معرفی می کند:« دیمیتری مٍدیتیف»! او 42 ساله است و وکیل است و 17 سال است که با پوتین آشناست. در سال 2002 پوتین او را به سمت رییس شورای نظارت شرکت گاز فٌروم می کند. در سال 2005 او معاون نخست وزیر است. این وکیل برجسته، یک خادم ایده آل برای اهداف پدر خود پوتین است. او یک کاندید ایده آل است که به شخصه استقلال عمل ندارد و درونمایه قدرت ندارد و متکی به پوتین است. حالا قدم سوم فرا می رسد. دیمیتری سخنرانی می کند و اعلام می کند؛« در طی مدتی که او رییس جمهور است، پوتین نخست وزیر او خواهد بود.» با این بازی ماهرانه پوتین سوار قطار بعدی شده است. پوتین برای آینده کنترل پارلمان( دٌما) و رییس جمهور و افراد صاحب نفوذ در کرمل را در اختیار دارد و بدینگونه قدرت او تضمین می شود.

کارل کاسپارون= قهرمان سابق شطرنج جهان:« از دست دادن قدرت به این معناست که در بهترین شق خود، ثروت خود را از دست بدهی و امکان هم دارد که سر از زندان هم در بیآوری. این افراد می جنگند که بتوانند به بقای خود ادامه دهند. تنها عاملی که آنها را از اجرای عدالت و جریمه و زندان در حقشان حفظ می کند، این است که کاخ کرمل را از دست ندهند. بدینترتیب هیچگاه مشخص نخواهد شد که ثروت های میلیاردی خود را چگونه و از چه راهی به دست آورده اند. و اگر غیر از این باشد(کرمل و قدرت سیاسی را از دست بدهند.) شک نیست که دادگاه و محاکمه و سؤال و جواب برای ثروت ها میلیاردی در انتظارشان باش!.»
پایان !
آ 2 آپریل 2008
ملیحه رهبری
منابع وآرشیوها:
Von Jean-Mischel Carre
und Jill –Emery
CTV,Filmofnd Lenfilm studio,Frontline Club.
Gasprom Media,LRT,Mosfilm Cinema Concern,
Nasi,NDR, Ojsc NTV Broadcasting Company,
Rgakfd Funds Krasnogorsk, St. Petersburg DOCfilm, TekhnoVID
.US.Botschafts Paris
Eine Koproduktion von Films Grain De Sable
Jean-Michel Carre
Coproductions internationales
Jill Emery
In zusammenarbeit mit
France 2
und internationale Media center.CTV,CBC´Radio
Canada,SBS.TV Australia,SVT,
Planete,RTBF-Television Belge,
Television Suisse Romande (TSR)...

Dokumentationskanal www. Phonix.de
اسامی و نام ها به زبان آلمانی:
Irina Chakamada
Vorsitzende der Partei Unser Welt
.
Lilija Schewzowa
Carnegis Stiltung Moskau

Ost See
Juri Samodorow
Direktor Sadarow Zentrum
Wladimir Ryscnkow

Oppositionspolitiker

Karrl Kasparon
Ex- Schachweltmeister



Keine Kommentare: