Mittwoch, 20. Januar 2010

خلقت یا تکامل 5

ترجمه: ملیحه رهبری


آخرین تناقضات بین دین ودانش!ـ

خلقت یا تکامل؟(بخش اول کامل)ـ

ضمیمه گزارش و ترجمه قسمت های اصلی بخش اول که در خلقت یا تکامل(1) به گونه خلاصه آورده شده بود.ـ


Etien Klein
اظهارات دانشمند فیریکدان آقای اتی ین کلاین:« وقتی بدن خود را لمس میکنید، نمی دانید یا توجه ندارید که یک توده متراکمی است که متشکل از ملکول های پیچیده و اتم هاست که منشاء اولیه آنها ازهسته ستارگان و به بیانی دیگر از غبار ستارگان است وبه زبان ساده ترمی توان گفت که شما ازغبار ستارگان تشکیل شده اید. نمی دانید که اتم هایی را که پیش از تشکیل خورشید وجود داشت، لمس می کنید. ذراتی که بعد ها به گردآمدن به دورهم، کهکشان ومنظومه شمسی را تشکیل دادند، هسته های که درستاره ها موجودند.

بدون هیچ تردید تحقیقات پیشرفته یا دست یابی بشر در پاسخ به سؤال منشاء حیات ویا به مبداء پیدایش یکی از بزرگترین اتفاقات یا دستآوردهای بشری است.ـ

پیدایش جهان یک ماجراجویی است که 14 میلیارد سال به درازا کشیده شده تا کهکشان و و زندگی و بشر به یکدیگر پیوند یابند.ـ

Etien Klein
اظهارات دانشمند فیریکدان آقای اتی ین کلاین:« ما از منشاء میمون و باکتری ها و همچنین از غبارستارگان وکهکشان ها هستیم.»ـ

بشر در قرن بیستم دریافت که کهکشان داستان ونقطه آغاز و مبداء پیدایشی دارد که این خود از بزرگترین و مهمترین موضوعات دانش بشری است. آخرین دستاورهای علمی دراین زمینه البته ناقص می باشد اما سرشار از ارزش و چنان واقعی است که یکی از بزرگترین گنجینه های علمی و تحقیقاتی است.»ـ

از زمانی که برای اولین بار بشر ستارگان را مورد توجه قرار داده است به منشاء حیات هم توجه کرده است. داستان ما آغازی دارد اماچگونه است؟
یک روز یک مرد سؤالی مطرح کرد. در سال 1609 گالیله به این ایده آمد که ستارگان را با دوربینی نگاه کند که در ارتش نظامی برای دیدن دشمن استفاده می کردند. زمانی که این کار را شروع کرد، نمی دانست که آغاز یک سفربرای شناسایی ستارگان است. ستاره شناسی در چند صدسال اخیر کشف کرد که آنچه ما درآسمان فعلی ودر کهکشان می بینیم؛ نه کهکشان فعلی بلکه کهکشان قدیمی است. وقتی ستاره ای را نگاه می کنیم، آن به همان شکلی به نظر می رسد که نورآن به ما می رسد اما نور به سرعت بی پایان حرکت نمی کند، نیاز به زمان دارد تا به ما برسد. مثلا نور خورشید در8 دقیقه به ما میرسد وبدون تلسکوپ ما می توانستیم تنها ماه وخورشید وحداکثر چند هزار ستاره را ببینیم. یک تلسکوپ یک ماشین واقعی زمان است که با کمک این وسیله دانشمندان به وجود زمان فراتر ازمیلیارد سال پی بردند.ـ

بشر با چنین دستگاهی ستارگان و منظومه ها را بررسی می کند. یک منظومه دو میلیون ستاره را شامل می شود. ما می دانیم این منظومه ها از ما دورند اما دورتر هم می شوند ومشاهده این موضوع برای دانشمندان امکان پذیر می سازد که تا به منشاء یا مبداء تشکیل کهکشان عقب بروند.ـ

کهکشان امروزه درهردقیقه بیست کیلومتر رشد می کند و به این معنا است که درگذشته کوچک بوده است وما می توانیم فیلم را به عقب هم برگردانیم یعنی به زمانی که به بزرگی امروز نبوده وکوچک وکوچک تر بوده تا جاییکه به اندازه یک سر سوزن بوده است. این را نقطه مبداء یا آغاز می خوانیم. طبق محاسبات این آغازومبداء در زمان 13.7 میلیارد سال پیش بوده است که این را نقطه آغاززمانی یا اٌورکنال مینامند.
نظریه زمان شکل گیری کهکشان ها در13.7 میلیارد سال قبل مدتی مورد بحث وکشمکش دانشمندان بود تا
یک کشف اتفاقی در سال 1965 موجب شد که این نظریه پذیرفته شود. نورهای آسمانی مثل فسیل های جانوران درروی زمین هستند که با تجزیه وتحلیل آنها می توان به قدمت آنها پی برد و برای نخستین باردر این سال فسیل یک نورآسمانی کشف شد که قدمت آن به چنین زمان دوری باز می گشت. این اشعه قدیمی ترین فسیل کهکشانی از تولد منظومه ماست. این اشعه نه در زمان خودش بلکه 13.7 میلیارد سال بعد آزاد شده است
درسال 1992 اولین زاتلیتی که به آسمان فرستاده شد وعکس هایی که فرستاد نظریه اٌورکنال را تآیید کرد. در
سال 2009 راکت رایانه 5 که یک کشتی فضایی بود که می توانست عکس هایی 1000 برابر بزرگتر از کهکهشان بفرستد.ـ
درحقیقت زمانی وجود داشته است که ماده از نور خود را جدا میکند.واقعیت این است که درآغاز نوربود و این نوررا تا به امروز نیز می توان مشاهده کرد.ـ

وقتی آب می خوریم ملکول های اکسیژن و هیدروژنی مصرف می کنیم که به قدمت کهکشان ها هستند. این المنت ها پایه ای و قدیمی ترین المنت هایی هستند که کهکشان ما ازآن زاده شده است اما از کجا می آیند؟
با تحقیق درباره کمترین وکوچکترین ذره می توان به اًورکنال (نقطه آغاز) رسید واین هدف مؤسسه تحقیقاتی در سوییس است. این یک سازمان تحقیقات اتمی سری است این سازمان زیرزمینی با 27 کیلومتر طول وصدها متر درعمق زمین می تواند اشعه هایی با سرعت نور بفرستد.یک میکروسکوپ شدیدا قوی که چیزی نیست جز یک وسیله ای که می توانیم با آن خیلی عمیق در کهکشان ها مطالعه کنیم و مشخص کنیم که چه قدرتی بین آنهاست. دوم با این ماشین بتوانیم نزدیکتر به مبدا یا منباء تشکیل کهکشان شویم.ـ

هدف این تحقیقات بی نظیر این است که راز ماده را کشف کند. مشاهده می شود که یک ذره ماده چگونه رفتار می کند وقتی تحت فشار حرارت بالا یا سایر فشارها قرار می گیرد. وچگونه بوده است که کهکشان در13.7 میلیارد سال ازیک ذره کوچک ماده به وجود آمده است.ـ
هیچ اطلاعاتی قبل از13.7 میلیارد سال قبل وجود ندارد. مثل ساحل دریاست. وقتی تو درساحل می ایستی وبه دریا نگاه میکنی وفکر می کنی که یک جایی آب در افق پایان می یابد زیرا نمی توانیم ببینیم اما در اساس اینگونه نیست. یافتن اطلاعات درباره آنسوی افق خارج از اطلاع فعلی، هدفی است که دانشمندان آن را دنبال میکنند تا کشف کنند که چه چیز منشاء ومبداء ماده را پدید آورده است. فرق نمی کند که امروزه از کدام دانشمندو محقق فیزیک سؤال شود، ما جواب میدهیم که مشخص نیست که جهان از یک مبداء یا منشاء شروع شده باشد.

ــ سعی شد با کمک ریاضی این مرزجادویی اٌورکنال یا نقطه آغاز را عبور کردوآنسوی افق را دید. شاید درگذشته دورکهکشان خیلی بزرگ بوده است بعد کوچک شده تا به ذره کوچکی تبدیل شده است و بعد دوباره شروع به گسترش کرده است. به نظرمن کهکشان قدیم وکهکشان جدید توسط پلی به یکدیگر وصل میگردند. مثل یک تونل مکانیکی. که به آن می توان فیزیک نو گفت.ـ

همه آنچه که دانش تا به امروز به دست می آ ورده همان تیوری اورکنال است. این است که تشکیل جهان نه در هفت شبانه روز بلکه در13.7میلیارد سال طول کشیده واین طول زمانی از تشکیل جهان یا ماده و بعد فشردگی وکوچک شدن آن و باز تشکیل دوباره آن را شامل است به گونه ای که در جهان ماده نه چیزی گم یا کم می شود و نه میزان ماده جدیدی به وجود می آید. بدینگونه یک میلیارد سال پس از اورکنال(ذره اولیه) ستارگان تشکیل شدند از مواد تشکیل دهنده آب واز هلیوم که در دسترس بودند.ـ

ــقبل از4.5 میلیارد سال یک ستاره در کنار کهکشان شیری قرارگرفت وآن خورشید ما بود. گازهایی که ازآن جدا می شدند در اطراف آن به گردش درآمدند وبه این ترتیب منظومه شمسی ما شکل گرفت.آنچه منظومه شمسی را می تواند از سایر منظومه ها متمایز سازد، علت آن را دانشمندان حتی تا امروز به سختی می توانند، توضیح دهند. تنوع انواع و زندگی بر روی زمین چنان از تنوع برخوردار است که مشکل می توان درباره آن صحبت کرد اما تماما ازعناصری به وجود آمده است که کهکشان هدیه کرده است. کره زمین حدود 4.5 میلیارد سال پیش به وجود آمد. حوادثی برروی کره زمین گذشت تا حدود 4 میلیارد سال قبل نخستین موجودات زنده بر روی کره زمین به وجود آمدند. زندگی از ماتریال(ماده) تشکیل یا به وجود آمده است. زندگی ازماده و ازمواد آمین زویقه تشکیل شده است. درسال 1952 یک دانشمند آمریکایی آزمایشی کرد و او دریک بالون گازهایی را وارد کرد که به هنگام شکل گیری زمان اولیه زمین موجود بودند. درآن آب وارد کرد وآن را به شدت حرارت داد واشعه هایی که به معنای رعد و برق بودند، درآن وارد کرد. بعد از یک هفته درحاشیه بالون مواد قرمزی تشکیل شدند(آمینه زویقه) که سنگ بنای اولیه حیات است. اگرچه این یک بلوف محسوب می شد اما یک مدرک بود. با آنکه آمینه زویقه سنگ بنای حیات است اما خود حیات نبود. آدم سعی کرد این ماورای زمینی را در لابوربه حیات تبدیل کند اما تا به حال بدون موفقیت زیرا درروی زمین 6 میلیون سال طول کشید تا این ماده ساده به حیات تبدیل یابد. طبیعی است که نمیتوان طبق مدل حیات را ساخت. دانش مدلی در اختیار ندارد تا این قدم را نشان دهد. بعد ازمدت زمان طولانی حفاری(غارها) برای دانشمندان میسرشد که نخستین وقدیمی ترین شکل حیات درروی زمین را پیدا کنند.ـ

دانشمندان برروی سنگی که متعلق به3.5 میلیارد سال قبل است، آثار میکروسکوپی حیات را یافته اند یعنی یک میلیارد پس از تشکیل کره زمین و این اثارحیاتی به خوبی قابل اثبات هستند و به خوبی نیز رشد کرده بودند.
ارگانیسم هایی که بربدنه این سنگ تشکیل شده بودند، قدیمی ترین یا موجودات اولیه حیات بودند که سایر موجودات زنده ازآن وبعد به وجود می آیند. نخستین باکتری ها اولین موجودات زنده قبل ازهرموجود زنده دیگری هستند.3 میلیارد سال آنها تنها موجودات زنده بر روی کره زمین بودند. دراین زمان سلولها به هم پیوسته ونخستین جانوران یا کرمهای اولیه( پرسلولی) را به وجود آوردند. اینها نخستین موجودات زنده دردریا بودند، بعد از این پدیده دیگرزندگی یا حیات در روی زمین قابل کنترل نیست و تنوع به وجود می آید.ـ

موزه پاریس برای دانش(ناتورویزنشافت) با قدمت چند صدساله یک مرکزگردآوری (کتابخانه) است. اسکلتهای موجود در این موزه نشان میدهد که چگونه تغییرات در موجودات زنده قدم به قدم شکل گرفته است. حتی ما انسان ها هم که از میمون جدا شده ایم هیچ استثنایی نیستیم. در برنامه تکامل انواع انسان خیلی دیرتر وارد می شود.ـ

فرض میکنیم که تمام عمر جهان را در 24 ساعت تقسیم کنیم. زمان درساعت 0 شروع شده باشد. درساعت 5 صبح حیات شروع شده وتمام روزهم ادامه داشته است. درساعت 8 شب نخستین جانوران به وجود میآیند ودرساعت 23 دایناسورها به وجود می آیند ودرساعت 23.40 دوباره نابود میشوند تا دیگر پستانداران بتوانند به وجود بیایند و رشد کنند. پدران اولیه ما در5 دقیقه آخر این مرحله جهان ظهورپیدا می کنند و ما در یک دقیقه آخر این ساعت تکامل و به نسبت عمر جهان کارخانه تکامل در100 ثانیه آخرعمر جهان شکل می گیرد. مدت زمان طولانی بشر تاج خلقت باقی میماند اما این تصور رمانتیک مطابق ژنیتک یا پالیوتولوگی صدق نمی کند. انسان نه تنها ازمیمون جدا شده است بلکه یک میمون است وحتی یکی از چندین نوع آن است. داستان خلقت یک خط مستقیم نیست بلکه یک مسیرپیچ درپیچ(لابیرنت) است.ـ

داستان خانواده انسان یک تاریخ 70 میلیون ساله از نخستین میمون ها است. مشخص نیست که این خانواده تحت چه پیچیدگی خود را ازحدود 40 میلیون سال قبل از سایر موجودات متمامیز کرده است وفاصله گرفته است. با وجود فسیل خیلی کمی دراینباره اما بشر به این دانش دست یافته است که انسان 75 میلیون سال قبل از میمون های بزرگ مثل گوریل درآفریقا جدا شده است. این جدا شدن از خانواده میمون ها با تغییرات درراست قامت شدن همراه بوده است که به این موجود جدید امکان راه رفتن وتعویض مکان و راهپیمایی داده است. نخستین این میمون ها به نام رومینید درآفریقا بوده است که نوع بعدی ازآن به وجود می آید تا به ما می رسد. این اتفاق قبل از7 میلیون سال اتفاق افتاده است. چند نوع پدیدار می شود که ازیکی ازآنها ما به وجود آمده ایم اما کدام معلوم نیست؟ تکامل درچندین شاخه ادامه می یابد. دراین مقطع زمانی انسان ظهور می کند آنهم در چندین نوع(شاخه) که فسیل بسیاری ازآنها به سختی ازهم قابل تفکیک است و بیشتر این شاخه ها از بین رفته اند. پیدا کردن پدران اولیه ما کارآسانی نیست. اما آنها روی دو پا راه می روند واز درخت بالا نمی روند و قدمت ابزار به جا مانده ازآنها به 2.5 میلیون سال می رسد. مدت زمان طولانی دانشمندان فکر می کردند که بشر تنها موجودی بوده است که ابزار به کار می گرفته است اما دریک کار حفاری که 40 سال قبل که اسکلت هوبوآریس کشف شد که بزرگی جمجمه او متفاوت بود، درکنار او ابزار یافت شد. ابتدا او به عنوان انسان تعریف شد اما امروزه میدانیم که همه اٌمینیتن(هومینیتن) آنان ابزار را به کار می گرفته اند اما ابزار را نمی شناختند اما اینها هم پدران اولیه بشر نبوده اند زیرا اسکلت آنان خیلی متفاوت است.
قبل از . 2 میلیون سال از میان این گروه میمون ها نوعی به وجود آمد که خیلی از بقیه متفاوت بود وآن اولین انسان بود که در برنامه تکامل ظهور کرد. همواگاستار از گاتن همو متفاوت است واسکلت این بشر و بزرگی مغزش وچانه اش که عقب رفته است. تغییراتی که تا به امروز هم ادامه یافته است. به علاوه ابزارجدید از این زمان ظهور می یابند. همواگاستا مستقل ازآن است که دانشمندان درچه دوره ای قرارش دهند اما یک بشر است. همو اگاستا را از فسیل یک جوان 15سال کشف شده درکنیا می شناسیم. این بشر اولیه قادر از درخت پایین آمده و قادر به راه رفتن بر روی دو پا است که برای شکار به راه می افتد و به دنبال یافتن غذا و شکاراز وطن آفریقا خارج می شود وبعد راهی آسیا واروپا وجنوب آسیا می شود.ـ

بین 6 تا 7 میلیون سال وحتی 2 میلیون سال قبل تغییرات تکاملی بشر درآفریقا بوده است ولی از 2 میلیون سال قبل این نوع بشر در آسیا و اروپا زاد و ولد می کند و گسترش می یابند ولی به دلیل تغییرات آب وهوا جا به جا می شود و تا اسپانیای امروزی هم می رسند اما بعد از مدتی تمام این انواع به دلیل تنوع( نسل ها) از بین می روند. تمام یا شاخه های جانبی شکل گرفته از بین می روند. آثارو دلایلی در دست است که نخستین انسان 1.3 میلیون سال قبل دراسپانیای شمالی بوده است که اسکلت آنها در دست است. این اسکلت ها با همان انسان اولیه خویشاوندی دارد اما درعین حال شروع به تغییراتی نموده است. مشخص نیست که نوع دیگری از بشر باشد بلکه تغییرات آن را مشخص کرده است. این نوع بشر 5000 به مدت هزار سال در این منطقه زندگی می کند اما باز تغییراتی حاصل واین شاخه از بین می رود و نوع جدید دیگری شکل می گیرد. 400 هزار سال قبل تغییراتی در نوع بشر شکل می گیرد تا به نیاندرتال ها نخستین ریشه های مردم اروپایی می رسیم. مغز بزرگ او نشانه سخن گفتن است.
درسال 1955 دانشمندان دریک غاراسکلت جمعی از این نوع بشر ازکوچک و بزرگ را یافتند که شبیه به یک گورستان است. یعنی آگاهانه جسد به این مکان آورده شده است که به مثابه سنت های مذهبی است.درمیان اجساد یک سنگ تراشیده بسیار زیبا نهاده شده که نمی تواند خودش به اینجا آمده باشد، شاید با قبرستان سروکار داریم و این جسم زیبا برای همراهی مٌرده درادامه زندگی اش می تواند باشد. بدون شک از همان 400 هزارسال قبل انسان قادر بود و به این موضوع فکر می کرد که پس از مرگ زندگی چگونه خواهد بود؟ یعنی به مرگ وهدف زندگی اندیشیده اند. این نوع قبرکردن مٌرده خاص اندیشه بشری است. این تاریخچه بشری اولین پدران ما نیستند بلکه خود نژادی هستند که از نیاندرتال ها جدا شده اند وژنتیک متفاوت ازما هستند اما ما ازکجا آمده ایم؟ برای فهمیدن این موضوع دوباره تا به قاره ای که نژادی کهن بربشر ازآن برخاسته اند، عقب برویم. همواٍگاستا پدران اولیه ای بودند که در همه آفریقا راه افتادند وبیش از 2 میلیون سال درهمان قاره تکثیر شدند. در102 هزارسال پیش یک نوع جدید شکل گرفت. هموزارنینز یعنی ما! این هم آفریقا را ترک می کند و دومین نوعی است که آفریقا را ترک میکند. این نوع بشر درهمه جا جاری می شود وخود را با همه جا تطبیق می دهد و این نوع تا استرالیا هم سردرمیآورد. چرا به استرالیا می رود؟ در حالیکه فقط با پا نمی تواند از استرالیا سردرآورد. آدم به استرالیا نمی رود چون گرسنه است بلکه به سوی افقی می رود زیرا کنجکاو است. این جاذبه های شناخت وپی بردن همچنان در انسان هست تا جایی که امروزه برنامه اش سردرآوردن با رسالت درمارس است.
اسکلت بشربا ویژه گی ما به 40 هزارسال قبل برمی گردد. 40 هزارسال قبل اروپا را گرفتند اما اولین نوع نبودند بلکه قبل هم نوع دیگری بود. در بین 80 تا 82 هزارسال قبل نیاندرتال ها بودند که نژادا موقرمز یا بلوند بودند و نژاد ما مو مشکی بودند. این دو نوع بشر متفاوت به لحاظ ژنتیک بودند اما هموزارین که دو نوع متفاوت اما در سطح تکاملی مشابه بودند. هردو انسان بودند ونیاندرتال ها رفتارشان بیشتر این را نشان(انسان) میدهد. مطابق اعتقادات مذهبی درآسیا و مدیترانه وغیرو چنین پذیرفته ایم که تنها نوع بشر شکل یا مثل خدا تکامل یافت. اما مطابق تحقیقات علمی به دو نوع بشر در مسیر تکامل برخورد می کنیم که از یکدیگربه گونه تکاملی جدا نشده اند بلکه دو ریشه متفاوت داشتند. دو نوع بشر وجود دارند که به هدف زندگی یا به موضوع مرگ اندیشیده اند و از خود پرسیده اند که چرا بر روی زمین هستیم وبه منشاء اولیه خود نیزفکرکرده اند. ما چه کسی هستیم و از کجا آمده ایم؟یک گاتون(ریشه) انسان اما از دو مشخصات ژنتیکی مختلف هستند.]ـ
حدود 10 هزارسال قبل تمام، نوعی از بشر در این قسمت زمین زیسته اند که کاملا به یک شاخه دیگری از انواع بشر تعلق داشتند و همه نیز از بین رفته اند.ـ

به دلیلی که برای دانشمندان مشخص نیست. حدود سی هزارسال قبل نیاندرتال ها کاملا می میرند ونابود می شوند.10 هزار سال تمام ما(نژاد اروپایی) با یک نوع بشر با هم زیسته ایم که به یک نوع دیگرو با ریشه دیگر تعلق داشته اند. حالا هنوزارین این سوال درباره از کجا آمده ام وکی هستم را به تنهایی مطرح میکند. هرکدام از این دو نوع قادربه زندگی دریک شرایطی بودند که می توانستند خود را تطبیق دهند. می تواند بیماری یا گرسنگی یا قطحی یا سایر شرایط سخت زیستن آن دسته را نابود کرده باشد. درآن زمان شرایط جوی زمین هم مثل امروز نبود. اگر شرایط زیستی مناسب بود می توانست هنوزآن دسته ادامه داشته و یا نابود نشده باشد و نیاندرتال می توانستند ادامه یابند وشاید امروز با ما مصاحبه می کردند.ـ

منبع:
ArteThema : Schöpfung oder Evolation
تاریخ گزارش:.08.12.2009.
تاریخ ترجمه: ژانویه 2010.

Keine Kommentare: