Dienstag, 19. Januar 2010

خلقت یا تکامل 3

ترجمه: ملیحه رهبری

آخرین تناقضات بین دین ودانش!ـ
خلقت یا تکامل؟((3)ـ

جهان در7 روز خلقت یافته است یا در 13.7 میلیارد سال در جریان تکامل به وجود آمده است؟

قسمت سوم

یک شب و یک روز
در داستان خلقت در کتاب آفرینش(تورات)، خداوند(جهان) را در6 روز( ورق )آفرید و درپایان هر روز این ورق آفرینش تکرارشد. کتاب آفرینش می گوید:« روز بعد شب ودوباره روزو بعد شب شد و این برای سه روز اول بود.» خداوند در حالی درشش روز جهان را خلق می کند که هنوزروزوشبی وجود ندارد. هنوزستارگان نیستند واین سؤال مطرح میشود که چگونه میتواند روز وشب به وجود آمده باشد درحالیکه هنوزستارگان نیستند و خورشید نیست!ـ

Philippe Haddad
Rabbine r
فیلیپ حداد مقام روحانی یهودی: در انجیل، گیاهان درسومین روزخلقت می شوند ونور خورشید درچهارمین روز. به لحاظ علمی چنین چیزی ممکن نیست. برای آنکه گیاهی به وجود آید قبل ازآن باید خورشیدی باشد اما خورشید وستارگان بعد به وجود می آیند. به نظر من متن انجیل تطبیق با دلایل و شواهد علمی موجود درباره پیدایش آسمان و زمین ندارد.»ـ

ــ گیاهان رشد می کنند با وجود آنکه هیچ خورشیدی نیست. این گفته تعلق دارد به کتاب مقدس درباره آفرینش که امری کاملا غیرممکن است و تحقیقات دانش امروز آن را رد می کند.ـ
ــ چند صد سال است که گفته های کتاب مقدس با علم تطبیق ندارد وهیچ مشکلی هم برای معتقدان مذهبی نبود. تا اینکه خلافش ثابت شد و دانشمندان مذهبی یک چیز جدیدی کشف کرده وتوضیحات جدیدی هم برای حل وفصل این تناقضات درپیدایش جهان پیدا کردند.ـ
ــ کوپرنیک ستاره شناس و یک مرد مذهبی بود. درقرن 16 مردم قبول دارند یعنی که به چشم می بینند و به گونه عقلانی میفهمند که کره زمین ثابت است وحرکت نمی کند وکره زمین مرکز جهان هم میباشد. کوپرنیک خلاف این را ثابت می کند که کره زمین نه تنها به دور خودش حرکت می کند بلکه به گرد خورشید هم می گردد و یک سیاره از میان بیشمار سیارگان است. این حقایق برای کلیسا و حیطه مذهب، غیرعقلانی وغیرقابل تصور وپذیرش بود. اینکه امروز کلیسا بپذیرد که انسان غبار ستارگان است، در تصور نمیگنجد!ـ

Theolog
Hans Küng
هانس کونگ از دانشمندان مذهبی و از دوستان نزدیک پاپ بندیک 16:
در زمان کپرنیک، سطح ادراکات بشریا رشد عقلانی بشر اساسا چیز دیگری بود و به طور مطلق با گفته های کتاب انجیل براساس یک ایمان هزار ساله برخورد می شد. کپرنیک را تحت فشار شدیدی قرار دادند که تا نظریه کفرآمیز خودش را پس بگیرد و تلاش شد که درباره این نظریه کفرآمیز اصلا صحبت نشود زیرا طرح این نظریه مشکلات عدیده بسیاری برای کلیسا یا بشر به بار می آورد که قادر به حل یا پاسخ گویی آن نبودند. و این دانشمند ممنوع التدریس شد و...!»ـ

ــ درجهان اسلام هم از قرن هشتم تا دهم هجری بین اعتقادات مذهبی وپیشرفت های دانش بشر، جنگ ودعواهای بسیاری بالا گرفت.ـ

Bruno Guiderdoni
strophysiker
برونوگویدردونی ـآسترو فیزیک:« در قرون گذشته و براساس اعتقادات مذهبی چنین بود که بین انسان در روی زمین و مکان خدا درآسمان ها، فاصله زیادی است. مسلمین به این موضوع علاقه داشتند و درباره ستارگان تحقیق می کردند و فکرمی کردند که تنها یک کهکشان هست ومی خواستند که فاصله ستارگان را به کمک ریاضیات محاسبه کنند. آلفاقانی(مشابه این اسم) ستاره شناس سرشناس عرب فاصله زمین تا کهکشان را محاسبه می کرد. که اواین فاصله را120 میلیون کیلومترمحاسبه کرده بود.»ـ
ــ در رنسانس فکر میکردند، درآسمان تنها یک کهکشان است که آنهم خیلی بزرگ است. فکرنمی کردند که کهکشان ها متعدد و بی پایان باشند.ـ
ــ کپرنیک مجبورشد که کشف علمی خود را انکار کند و تحقیقاتش مخفی نگه داشته شدند. در قرن 12 هجری مشابه این تحقیقات برای دانشمند عرب عوقواس به وجود آمد که زلزله ای در جهان اسلام افکند واعتقادات اسلامی را زیر علامت سؤال برد، او با چنان عکس العمل شدیدی رو به رو شد که مجبورشد گفته کفرآمیزخود راپس بگیرد. دانشمندانی که برخلاف اعتقادات مذهبی می توانستند به نتایج علمی برسند، تحت فشار قرار می گرفتند و باید از کفرگویی دست برداشته و به حقایق پذیرفته شده مذهبی(کتاب مقدس) تن می دادند. از آن زمان تا به امروز خیلی چیزها فرق کرده است و دانشمندی تحت فشار قرار نمیگیرد که به خاطرحقایق عملی از اعتقاداتش دست بکشد.ـ
Bruno Guiderdoni
strophysiker
آقای برونو گوایدردونی یک دانشمند آستروفیزیک فرانسوی درلیون است که در یک مرکز علمی و تحقیقاتی کار می کند و 20 سال است، مسلمان شده است. او می گوید:« البته من قرآن می خوانم نه با این هدف که با کارعلمی سروکار داشته باشد یا مکمل آن باشد. من قرآن را مطالعه می کنم ونحوه ای که خداوند از خلقت زیبای جهان یا هدف خلقت درآن سخن می گوید، لذت می برم به خصوص که تطبیق بنیادی با دانش نیز درآن می بینیم. برای من قرآن از دو زاویه مختلف مذهبی ودانش قابل درک است. طبیعی است که آیاتی هستند که به موازات علم هستند اما قرآن یک کتاب مثلا برای علم فیزیک نیست. درزمان ما مثل مٌد شده که باید کتاب مذهبی با دانش تطبیق داشته باشد. اما پیام قرآن یا هدف آیات قرآن حیطه علمی یا یک کتاب برای اهداف علمی نیست وباید به این موضوع اساسی توجه کرد.»
-بنا بر روایات انجیل وداستان خلقت، خداوند زمین والمنت گیاهان وجانوران را درابتدا خلق می کند. در پنجمین وششمین روز خلقت، خداوند تمام انواع جانوران را بسته به نوع آنها خلقت می کند ونگاه می کند وآن را می پسندد. دراین روزها خداوند زمان بسیاری را صرف نظم و ترتیب درآفرینش می نماید. درخلقت جانوران دقت می کند که انواع از یکدیگر جدا باشند. جانورانی که درآسمان یا در دریا وزمین زندگی می کنند، مشخص می شوند و بدینگونه هرچیزجای ثابت خود را پیدا می کند. بدینگونه باور کرده می شد، جانورانی که ما می بینیم از اول خلقت اینگونه بوده اند.ـ

ــ درسال 1859 داروین دانشمند انگلیسی کتاب خود و نظریه تکامل را به چاپ می رساند که داستان خلقت به روایت کتاب های مذهبی را به لرزه درمی آورد. طبق تحقیقات علمی داروین، جانوران ازیکدیگر مشتق یا منشعب شده اند و با محیط خود را تطبیق داده اند. جانوران از یکدیگر جدا شده اند وثابت هم نیستند و تکامل می یابند و با محیط خود تطبیق مییابند.
***
یک صد و پنجاه سال بعد نظریه داروین توسط یک جنبش مذهبی در ترکیه و درشهراستانبول زیرعلامت سؤال می رود(کراسیونیسمن). در یک کشوری که سیستم حکومتی لاییک دارد، سه چهارم دانش آموزان مدارس آن به تیؤری تکامل معتقد نیستند. چطور چنین چیزی ممکن است؟ چه کسی چنین ایده ای را فراهم می کند. هارون یحیی به طور مثال یکی از رهبران اسلامی کراسیونیسموس است. او دریک خانه بزرگی که دوستان دراختیارش نهاده اند زندگی می کند و تمام خانه را به استودیو برای ضبط و پخش برنامه تلویزیونی تبدیل کرده است. او نظرخودش را درباره آفرینش جهان و خلقت انسان برای ما بیان میکند. او قبول دارد که زمین 4.6 میلیون سال عمردارد اما از همان زمان تا به امروزمدل زندگی جانوران همانگونه بوده یا هست که ما می بینیم. او قاطعانه می گوید:« داروینیسموس یک آنتی کریست و یک دجالیت است. این اعتقادات کافرانه موجب نابودی بشر و به وجود آمدن جنگ جهانی اول شد و کمونیسموس وفاشیسموس و ناسیونال سوسیالیسموس و جنگ جهانی دوم را موجب گشت. یک مدت زمان طولانی بشریت علاف(گمراه) تیؤری داروین شد واز خدا و از قرآن فاصله گرفت اما آنی که حرف حق را زده است، قرآن است.»ـ

هارون یحیی به مدت 20 سال تمام است که از اعتقادات خودش با نوشتن حدود 300 جلد کتاب علمی به شدت دفاع کرده است. درکتاب های علمی او اسناد ومدارکی هست که فسیل گیاهان و جانوران امروزی را با فسیل دوران های ماقبل آن مقایسه می کند واثبات می کند که همان هستند که خدا خلق کرده و فرقی نکرده اند و از این مقایسه استفاده کرده و استدلال می کند که هرگز تکاملی طبق نظریه داروین وجود نداشته است. اومیگوید: «دراسناد من 1000 مدرک وهفتاد هزارعکس وجود دارد به ویژه فسیل هایی از جانوران وگیاهان وحشرات که نشان می دهد تا به امروزهیچ فرقی نکرده اند.» آیا شما با دانشمندان کار می کنید؟« بله.30 دانشمند با من کار می کنند.» آیا خودتان دانشمند هستید؟:« نه. برای درک این حقایق نیاز نیست که انسان دانشمند باشد بلکه هربچه ای هم اینها را می فهمد. هدف من فقط کشف حقیقت است.»ـ

- حقیقت این است که امروزه تعداد غیرقابل شمارش وغیرقابل انکاری فسیل دردست دانشمندان و مراکزعلمی است که این موضوع و نظریه علمی داروین راثابت می کند وهارون یحیی هیچ زمینه علمی ای درکارش نیست بلکه یک محقق مذهبی متعصب است که از یک طریق غیرصحیح و ناصالح(شیطانی) می خواهد حقایق علمی را وارونه جلوه دهد. کسی که معلوم نیست از کجا ثروتی به این بزرگی دراختیارش قرارداده شده است تا یک برنامه تلویزیونی(در ترکیه) را دراین زمینه اداره کند!ـ
درجهان اسلام نظر واحدی دراینباره موجود نیست مثلا آقای دلیل بووا کوق یک رهبر مذهبی وامام مسجد پاریس درگفتگو با ما نظرات هارون یحیی را بسیار واپسگرا و متعصبانه می خواند و می گوید:« تیؤری داروین با قرآن تناقضی ندارد وحتی به گونه ای نیز در برخی ازآیات و سوره های قرآن از تکامل بشرگفتگو کرده است.[ سوره انسان آیه اول: آیا برانسان روزگارانی نگذشت که چیزی لایق هیچ نبود!»ـ
ــ علاقه و توجه داروین فقط به تکامل جانوران و گیاهان نبود بلکه شامل تکامل انسان نیز می شد. اوکسی بود که جرأت کرد واین دو را نیز دریک ردیف درامر تکامل قرار داد و چنانکه خودش گفت:« این بزرگترین جنایت من نامیده خواهد شد، چنان نابود کننده مثل مرگ!»ـ

ــ بعد ازکٌپرنیک که زمین را از مرکزعالم بودن خارج کرد. تیؤری داروین هم بشر را از این مرکزیت خارج کرد که انسان هم جانوری از میان جانوران برخاسته است که این نظریه اوج قرار گرفتن در برابر نظریه خلقت انسان به دست خدا است که خداوند بشر را اشرف مخلوقات خلق کرد.ـ

ــ در داستان خلقت درانجیل، انسان در ششمین روز خلقت به وجود می آید. که خداوند بشررا از غبار زمین خلق کرد. درکاپیتال(مرحله) بعدی خداوند می فرماید که از ماده و المنت بشررا خلق کرد و نامش را آدم نهاد. در زبان هبری آدم یعنی ازخاک آمده و درقرآن هم به این نوع یا شیوه خلقت انسان اشاره می شود
.
Adel Ethnmane
Politelogi/Mauritanien
آدل اتهنامن- متخصص درعلوم سیاسی ومایوریتانین از کشور فرانسه: درقرآن خلقت انسان ازحیات وآب وخاک است و داستان خلقت بشر به روایت قرآن در جزییات وارد نمی شود. به دلیل اخلاق و پوششهای فکری مذهبی، دراینباره بیشتر توضیح داده نمیشود که این بشر اولیه به چه شکل یا شمایلی بوده است یا اندام هایش چگونه بوده اند.»ـ

در انجیل بشر به گونه ای کامل و مخلوقی پرفکت مجسم می شود که شبیه به خداست. خدا بشر را شبیه به خودش آفرید. انجیل می گوید:« بشر را شبیه به خودم آفریدم.»ـ

این گفته منطبق برآنچه دانش بشر میگوید، نیست. زیرا دانش توانسته است زمان های ماقبل و اینکه انسان درهزاران سال پیش به چه شکلی بوده است را بازسازی کند.ـ

ــ دانش امروز پیدایش بشررا به مثابه پدیدار شدن یک درخت با شاخه هایش ترسیم می کند که هرشاخه به سویی رفته است. پدیده ای که درعرض یک میلیون سال تغییروتکامل داشته است. اما چگونه ممکن است که به خداوند و به قانون تکامل همزمان اعتقاد داشت؟ چگونه است درباره میمون، آیا نخستین بشر شبیه میمون بوده؟ یا یک میمون بوده است. حداقل دانش براین عقیده است.ــ

TareqOubrou
طارق عبرو/ امام و قرآن شناس: اسلام یا قرآن ضدیتی با میمون ندارد اما مسلمانان دارند. میمون یک حیوان کاملا معمولی است. من همیشه از مسلمانان سؤال می کنم که کدام بدتراست از منشاء میمون بودن یا بدتر ازجانوران(میمون) زندگی کردن؟ حتی اگر انسان از میمون منشعب شده باشد، من تناقضی درآن نمی بینم که زیرا میمون یک جانور بسیار باهوش و تکامل یافته ای است و من هیچ مشکلی در این سوال یا موضوع نمی بینم که انسان در مقطعی از میمون جدا شده و راه خود را رفته و رشد کرده باشد. هردو مخلوق خدا هستند.[باز هم تبارک الله احسن الخالقین!]ـ

منبع:
ArteThema : Schöpfung oder Evolation
تاریخ گزارش:.08.12.2009ــ

تاریخ ترجمه: ژانویه 2010

Keine Kommentare: