Freitag, 14. Januar 2011

مسؤلیت 1



ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی. سلسله بحث های فلسفی

مسؤلیت(1)ـ


قسمت اول
هرچقدرهم که انسان بخواهد بی تفاوت باقی بماند اما باز نمی تواند از خود سلب مسؤلیت کند. آیا کسانی که احساس مسؤلیت می کنند به این دلیل است که نمی توانستند، انتخاب دیگری داشته باشند؟
رافایل انتهوون- خود یک فیلسوف است که تلاش دارد با یک سلسله بحث های فسلفی، پیوندی بین گذشته و زمان حال برقرار کند وبین ادبیات خشک- با فلاسفه بزرگ تا- به امورجاری فعلی پیوندی نو بزند.ـ
مقدمه:ـ
حتی اگرانسان خود را مسؤل نیز نداند، آنهم یک تصمیم گیری ویک عقیده شخصی است. فرقی نمی کند که شجاع یا ترسو باشیم ویا اهل مقاومت یا همرنگ جماعت ودنباله روباشیم، به هرحال تصمیمی گرفته ایم ونتیجه ای دارد، چه بخواهیم یا نخواهیم.ـ

در زمینه این دوگانگی با استاد دانشگاه در رشته فلسفه خانم ژودیت قوویل بحث می کنیم.ـ
تیتر: این امرغیرممکن است که خود را ازمسؤلیت بری دانست. خود را متعهد نکرد.ـ
احساس مسؤلیت کردن دو حالت وجود دارد. اول آنکه ناچاریم و چاره دیگری نداریم. انسان چه بخواهد یا نخواهد به دنیا آمده است و به میان کوران زندگی پرتاب شده است واز سوی دیگر نیزاینگونه است که- احساس مسؤلیت را انتخاب کنیم و اینگونه درباره مان قضاوت شود.ـ
بله! تعهد واحساس مسؤلیت یک موضوع قابل بحث با ابعاد مختلفی است. ازیکسودرگیر زندگی و مسؤلیت هایش هستیم ولی ازسوی دیگر هم ازآن می گریزیم. تصمیم گیری یا عملکرد ما یک چیزمادی ملموس نیست که کسی آن را ببیند، این عملکرد روندی در درون خود ما دارد واینکه در برابر این انتخاب چه خواهیم کرد و درکدام یک ازاین دوسمت قرار خواهیم گرفت. به طور مثال کسانی که به عنوان نیروهای مقاومت جنگیده اند وکسانی که خیانت کرده اند و کسان دیگری نیز که نه این و نه آن بوده و پاسیو باقی مانده اند.ـ
رافایل: مردم شجاع دوست ندارند آن گروه های دیگر را.ـ
تیتر: انتخاب نکردن و نپذیرفتن مسؤلیت نیز،- یک نظر وعقیده است.ـ
رافایل: با این احوال آیا هرکسی دربرابرعملکرد خود مسؤل است و-اینکه کاری انجام داده است (مسؤلیت پذیرفته) یا اینکه کاری انجام نداده است؟
ژودیت: البته که فرد مسؤل است، اگروظیفه ای را انجام نداده باشد وبه طور کلی دربرابر واقعیتی که قرار میگیرد، یعنی اینکه آیا غیرمهم وغیرحیاتی به آن نگاه کرده باشد و یا نه... و متأسفانه پدیده زمان ماست که می گوییم؛ موضوع ربطی به من ندارد و مسؤلیت من نیست. و وقتی کسی می گوید که این واقعیت به من ربطی ندارد، درواقع افق انتظارات از خودش را بسیارمحدود می کند ودرحصارفردیت خودش وخودخواهی خودش وعلایق شخصی خودش باقی می ماند. وطبیعتا این موضوع خود مسیله ای است و مشکلاتی به دنبال خواهد داشت.ـ
رافایل: به معنای زولیپ سیسموس یا انزوا درخویشتن خویش! فکرکنید به پاسکال وبه سؤال او که آیا اصلا خدایی وجود دارد؟ حتی اگرهم وجود نداشته باشد وجهان پوچی مطلق باشد اما شما در وسط این گود خلقت هستید وبازهم باید این شرایط نجات داده شود و[تغییر کند]. آیا آنچه پاسکال می گوید؛ به موضوع تعهد واحساس مسؤلیت مربوط می شود؟
ژودیت: بستگی دارد که چگونه این موضع اخلاقی درگفتارپاسکال را فهم کنیم. کاملا متناقض است. ازیکسومن آزاد هستم که هیچ مسؤلیتی نپذیرم وهیچ کاری نکنم زیرا معلوم نیست که اصلا برای چی باید کاری بکنم، وقتی که ارزش آن معلوم نباشد.[مجازات یا پاداش عملی درکارنباشد و...]؟ ازسوی دیگر، من کاری میکنم یا مسؤلیتی می پذیرم و مستقل ازپاداش یا مجازات(به من بدهند یا ندهند) ودراین حال آن عمل ازارزش خاصی برخوردار است زیرا نه به خاطرهدف شخصی خاصی ویا پاداش- بلکه به خاطرآنکه آن را با ارزش دانسته ام، انجام گرفته باشد. چه اتفاقی می افتد اگر من کاملا آزاد و بدون چشم داشت به هیچ پاداش نیک یا بدی، شخصا فکرکرده باشم که چه کار(مسؤلیتی) را باید انجام دهم وازچه کاریا مسؤلیت دیگری باید بگذرم و کاملا بدون انتظاراز هر قول یا پاداشی کاری را انجام دهم یا ندهم.[آزادانه مسؤلیتی را بپذیرم یا نپذیرم]. درحالیکه یک شرایط کاملا یکسانی دراختیارمن هست که احساس تعهد نسبت به انجام وظیفه ام بکنم یا نکنم؟ دریک چنین لحظه ای انسان کاملا تنها و به خودش درفکرکردن وتصمیم گیری واگذار می شود.ـ
رافایل: دربرابرما یک تابلوی بزرگ نقاشی به نام مرگ سقراط ازژاک لویی داوید قرار دارد که سقراط(معلم بزرگ) را نشان میدهد. دراین تابلو سقراط آماده نوشیدن جام شوکران است وهمزمان آماده است که پس از نوشیدن آن بمیرد ودراین لحظه که این کار را می کند، اطاعت یا فرمانبرداری از قانون (کتاب قانون) میکند.ـ
سقراط درفایدون(نام کتاب قانون) توضیح می دهد که انسان درتمام طول عمرش باید روح خود را ازآلایش تن پاکیزه کند وروح خودرا ازیک بدن ناپاک آزاد کند، آنهم توسط فلسفه، درغیراینصورت روح نمی تواند بعد ازمرگ ازتن وعادت های بد آن آزاد شود.همزمان و درهمین موضع سقراط به گونه ای متضاد و دوگانه تعهد واحساس مسؤلیت را نیز مطرح می کند.ـ
ژودیت: من فکرمی کنم که ازدوزاویه یا منظرمی توان، تحلیل کرد. درنگاه اولیه درباره انگشت سقراط که بالا را وآسمان را نشان می دهد،...ـ
رافایل: این نقاشی مدرسه فیلسوفان آتن را نشان میدهد که مشهورترین اثر رافایل است. دراین اثرنقاشی پلاتون(فیلسوف) سمبلی ازتفکر وتوجه یا سیرکردن درآسمان است ودرکنارش ارسطو را که بر روی زمین ویک مظهرواقع گرا بودن است.ـ
ژودیت: بله! ارسطو دست خود را برای واقعیت وآنچه واقعی است، بازکرده است وآن را نشان میدهد. به نظرم دوامکان اظهار نظریا تحلیل می تواند وجود داشته باشد. باراول معنای کلاسیک فلسفی، در سمت وسوی تحلیلی که پلاتون دارد که سقراط درلحظات قبل از مرگ درمییابد که حقیقت درآن بالا و درآسمان ایده هاست و نه درپایین ودرزمین. زنجیرهایی که اوخود را ازآن آزاد کرده است؛ زنجیرهای زندان و زنجیرهای غار تاریکی (!) است.ـ
رافایل: آزاد از قید وبندهای بازدارنده در زندگی؟
ژودیت: طبیعتا! همانگونه که درکتاب هفتم ازپلاتون تشریح شده است که ازغارتاریکی (تمثیل غار) بیرون آمدن و نوررا دیدن. به سوی آسمان ایده ها! وسقراط نیزمی گوید: سخت است که به تاریکی وغار دوباره برگشتن پس ازآنکه انسان حقیقت را دیده است ووظیفه مند شده است که آن را بگوید وبه آن گواهی دهد، چون انسان ازسرشت وهستی تغییرپذیری برخورداراست. ودراینجاست که سقراط جام شوکران را سرکشیده است زیرا بهتراست که انسان بمیرد تا دروغ بگوید یا حقیقت را کتمان نماید. این یک تحلیل بود اما تحلیل دیگروجالبی ازمیشایل فوکوست که دراواخرعمرش گفته است. درسخنرانی دانشگاهی اش درکالج فرانسه که آخرین وصیت سقراط را چنین تحلیل می کند که ما یک بدهی به آسکله پیوس داریم. آسکه پیوس خدای پزشکی(دانش پزشکی) بوده است که دراینجا و درموضع ادبیات و به این معنا که سقراط درلحظه مرگ می خواهد بگوید- که باید برای خدای پزشکی قربانی کنم واز او تشکرکنم که مرا از زندگی شفا داده است واین آزاد شدن، به وسیله مرگ انجام می یابد.[ خدای پزشکی نتوانسته است مانع مرگ بشود.] به همین دلیل جام شوکران را سرمی کشد که سرانجام ازسایه های زندگی( زندگی غیرحقیقی) نجات یابد.ـ
رافایل: باید اینطورفهمید که گویی زندگی یک ابتلا وگرفتارشدن درعارضه ای است، به گونه ای که مرگ یک شفا و راه نجات ازعارضه یا بیماری زندگی است؟
ژودیت: بله! منظورزندگی حقیقی است! این حرکت انگشت سبابه به سوی آسمان دو معنا دارد: یکی حرکتی مجازی و ازسوی دیگرهم یک حرکت اخلاقی به معنای وظیفه مندی و باید است. تو باید!ـ
معنای دیگرنیزاز میشایل فوکو(فیلسوف)است که بسیارجالب است وکاملا سمت وسوی دیگری دارد. سقراط از آسکله پیوس(خدای علم پزشکی) تشکر می کند زیرا که فلسفه او را، از قضاوت غلط ودرک وفهم غلط وآموزش اشتباه نجات داده است واو توانسته است خود را بیابد وبفهمد واین امر(شناخت) تنها درحیطه زندگی وحیات امکان پذیراست. حرکت دست سقراط نشانگرآن نیست که زندگی حقیقی یک امرمجازی یا درآسمان ایده هاست بلکه ...ـ
رافایل: بلکه درانجام دادن وعمل کردن به ضرورت هایی است که باید انجام یابند.ـ
ژودیت: بله! عمل کردن به ضرورت ها وآنهم کاملا درپهنه مادی وبه راه و روش فیزیکی ودرهمین جهان مادی وخاکی. یونانی ها یک کلمه دارند به نام تریبه به معنای اصطکاک که این کلمه را پلاتون درنامه هفتم خود نیزتحت عنوان کنتاکت واصطکاک نیروهای متضاد که با یکدیگردرگیر می شوند واین تأثیر فلسفه است وظیفه فلاسفه است که درگیربا واقعیت شوند واصطکاک ایجاد شود یا تلاش کنند و این کلمه را به معنای تجسس و تحقیق نیزبه کاربرده است.ـ
رافایل: سقراط متعلق به تاریخ قدیم فلسفه است که به عنوان فیلسوف درگیرگفتگو با خدایان می شد وبه عنوان فیلسوف عملا کاری نداشت زیرا درآسمان ایده ها زندگی میکرد.[عملا کاری نمی کرد]. اما ازسوی دیگر هم سقراط به عنوان یک سربازشجاع نامیده شده است که درشکستن محاصره شهرپوتیدیه جان خود را به خطرمیاندازد تا زندگی آلکه بیه را نجات دهد وعملا کار و وظیفه انسانی(مادی/ زمینی) خود را انجام می دهد. وما به عنوان یک سیاستمدار(دخالت کننده درامور سیاسی) او را می بینم که دوباربا به خطرانداختن جانش، قانون را ازخطر سوء استفاده نجات میدهد. دریک موضع درمقام دفاع از امری درست دست به عمل می زند و درموضع دیگرعلیه یک موضوع سیاسی مشخص نادرست نیز اقدام می کند، زیرا آن را خطرناک می داند.ـ
ژودیت: بله! همزمان وبا دست زدن به عمل، او صحبت ازحقیقت نیز می کند. دریونان باستان، وقتی فلاسفه خود را موظف یا وظیفه مند می دانستند، درموضع مشاور درکنار سیاسیون قرار می گرفتند که به این کارپارییزیان میگفتند.
دخالت سقراط به عنوان مشاوردرکنارسیاسیون به اینگونه بود که می گفت:« به تو نمی گویم که چه چیزی خوب یا بداست!» بلکه می گفت:« واقعیت یا حقیقت را به تو نشان میدهم و چشم تو را باز میکنم و به تو توانایی می دهم که خودت بفهمی و تشخیص بدهی که تصمیم گیری درست درحوزه مسؤلیتت چیست و درنتیجه آن، درک وفهم های غلط برچیده شوند. سقراط خود را وظیفه مند نمی کرد تا بگوید چه چیز بد یا خوب است بلکه می گفت:« چشم تو را باز می کنم تا واقعیت را آنگونه که هست ببینی.»ـ
رافایل: شما درباره پارییزیان صحبت می کنید. یک کلمه که معنا ومفهوم آن میشایل فوکو(فیلسوف) را خیلی عمیق تحت تأثیرقرارداده بود وبه آن پرداخته است وفراموش کردم که بگویم؛ اتفاقا یک تیم علمی دانشگاهی درسوربن درحال حاضردرحال تحقیق درباره فوکو و تخصص درباره نظرات اواست که این مفهوم پارییزیان را با معنای شجاعت مرتبط می داند. شجاعت گفتن حقیقت را داشتن.ـ
ادامه دارد...ـ
ژانویه
2011
نام ها: ـJudith Revel
Spinoza
Sokrates
Den Schierlinsbecher trinken
Phaidon
Die Philosophenschule von Athen
Höhlengleichnis
Jacques Louis David
Michel Foucault
Parrhssia
تیترهای بحث
Es ist unmöglich , sich nicht zu engagieren.
Fehlendes Engagement ist auch eine Stellungnahme.
Eine Tat gewinnt an Bedeutung, Wenn sie nicht von Persönlichen Interessen gelenkt wird
Das Engagemant des Philospphen ist, sich am Bestehenden zu reiben..
منبع
Philosofie Engangemant
Doku-Reihe vom Philippe Truffault
Frankreich 2010, Arte F

Keine Kommentare: