Dienstag, 10. Mai 2011

تفاوت تروریسم وآزادیخواهی

ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی



تروریسم (1)ـ



وتفاوت آن با مبارزات آزادیخواهانه

قسمت اول

رومان گاری در کتاب خود به نام لیدی ال- درباره قهرمان داستان چنین می نویسد:او به محله هایی ازشهر رفت ودر مکان هایی حضور یافت که فقرا و زنان خود فروش و گدایان ومعتدان و.. جمع شده بودند. جایی که مملو ازکثافت و نا امیدی مطلق بود در این هنگام بود که به ناگاه احساس نفرت شدیدی از فقر و بدبختی و بی عدالتی وجود او را فرا گرفت. آرزو وخواسته او برای عدالت و برابری چنان بزرگ وجدی بود وایمان واعتقادتش چنان تحت تأثیر قرار گرفته بودند که تصمیم گرفت که برای اجرای عدالت تا روز قیامت صبر نکند و درانتظار خدا باقی نماند.[خودش قیامت برپا کند.]ـ
این یک چکیده ادبی از کتابی است که نویسنده تلاش کرده است که زمینه های روحی و روانی پیدایش این مقوله را در جامعه نشان دهد. قهرمان داستان به نام آرموند دنیس یک تروریست تاپ و قاطع و برنده چون الماس و خطرناک وحتی وحشتناک نیز می باشد که همزمان دارای صفات نیکی هم هست وچون بتی مورد علاقه لیدی ال نیز می باشد عشقی انسانی وارد داستان می شود اما آرموند یک مظهری ازنابود کردن(جنگ وکشتن و مرگ و..) شده است. گاری درکتاب خود نه فقط به زوایای روحی و روانی وانسانی در پیدایش این موضوع وارد می شود وعلت آن را وجود بی عدالتی های اجتماعی بیان می کند بلکه از یک زاویه دیگر نیز که امروز خیلی قدیمی به نظر می رسد به اعمال تروریستی وتوسعه آن نیز توجه می کند، یعنی که موج آن انتشار می یابد مثل یک ویروس قبل ازآنکه نفراول مبتلا به آن کاملا از پا در بیاید.ـ
یولیان: به نظر می رسد که این رمان دیگر مورد توجه نباشد، یعنی آنچه که به داستان رمان مربوط می شود اما نویسنده- کتاب تلاش کرده است که عمیقا به ریشه ها توجه کند، به گونه ای که می توان گفت مطلق به آن می پردازد. قهرمان داستان فردی است باهوش و زیرک و دوراندیش واستراتژیک و حتی خوش مشرب است و از این خصوصیات، شخصیت انسانی زیبا ساخته می شود که با گل رزی نیز که در تابوت بر سینه دارد، عشق پنهانی او به زندگی وحتی به واقعیت های آن را نشان می دهد که چگونه در پس این امتناع وخودداری او از زندگی کردن اما این عشق کاملا (پرفکت) وجود دارد، انسانی که عاشق زندگی و عاشق دیگرانسان ها وحتی عاشق یک زن است. اهمیتی ندارد که موضوع این رومان قدیمی است اما اصل مطلب همیشه تازه است و وجود دارد.ـ

رافایل:چرا یک انسان خود را وقف چنین هدف یا آرمانی می کند؟


یولیان: زیرا می داند که درآن حل شده است و با آن به پایان خواهد رسید.گاری دررومان خود این مطلب را توجیه نمی کند بلکه به آن می پردازد یا توضیح می دهد که چگونه انسانی یا انسان هایی با تجربه شخصی خود و با دیدن بی عدالتی های اجتماعی، چنان دگرگون می شوند که اراده می کنند، موضوعات یا مسایلی را مثل تروریسم نمایندگی کنند که نباید عملا این کار را نمایندگی کرد اما دست به این کار می زنند.ـ



رافایل: موضوع این است که در باره تروریسم، می توان گفت که در هسته اصلی آن مشکل یا تناقض عدم تناسب
است. سؤال این است که آیا برای عدالت می توان چنین اقدامات یا روش های تروریستی را توجیه کرد یا این کار قابل توضیح است. یعنی که آیا اعمال جنایتکارانه تروریستی می تواند بنا به حکم یک اندیشه نوین وراستین ( درست و باصلاحیت) باشد یا تروریسم آن را توجیه می کند(نه آنکه درست بداند)؟ به دنبال این سؤال است که سؤالات بعدی مطرح می شوند که چه مشخصه ای یک تروریست را از یک فرد که عضو مقاومت (برای آزادی می جنگد)، منفک می کند؟ اما برمی گردیم به سؤال اولیه من. مرز بین توجیه کردن وتوضیح(دلیل داشتن) برای اعمال تروریستی درکجاست؟



تیتر: یک اندیشه راستین( درست وبا صلاحیت) همواره از یک چهارچوب خاص(عقلانی) برخوردار است.ـ
یولیان: نویسنده رومان لیدی ال- درکتاب خود دریک بخش به این موضوع پرداخته و چنین پاسخ میدهد که عملیات تروریستی زمانی توجیه می شوند که به کمک منطق دلایل قابل توضیحی ندارند وخود این امر هم همیشه به محیط اجتماعی(فرهنگی) و میزان (فقدان) دموکراسی و شرایط اقتصادی-اجتماعی موجود بستگی دارد.ـ



رافایل: حالا به یک پلاکارد آمریکایی می پردازیم که مربوط به سال 2004 است وبعد ازحملات تروریستی 11 سپتامبراست و روی پلاکارد نوشته شده است: بسته مال کیست؟ و درکنار پلاکارد نوشته شده است که این بسته مال چه کسی بوده است، حتما شما آن را به ما اطلاع دهید؟
تصویر یک ایستگاه قطار شهری درسانفرانسیسکو را نشان میدهد که چندان فاصله ای با مهم ترین مراکزاقتصادی آمریکا ندارد. فردی روی سکویی نشسته وروزنامه در دست دارد ولی با ناراحتی ونگرانی زیادی به یک ساک نگاه می کند که کسی در کنار او گذاشته و رفته است واو نمی داند که مال چه کسی است اما باید توجه می کرد که چه کسی این کار را کرد! پلاکارد می خواهد بگوید یا آموزش دهد که حتی قابل توجه تر ازاخبارجدید روزنامه، باید برای شما بسته مشکوکی باشد که شما درمکان عمومی با آن برخورد کنید یا کسی آن را می گذارد و میرود و می تواند یک بسته خطرناک باشد!ـ



تیتر: وجود تروریسم نظر ودیدگاه ما را نسبت به حریم های شخصی مان تغییرداده است.ـ
این پلاکارد درمرحله اول می خواهد یک فضا وآتمسفر وجود تهدیدات جدی تروریستی را درمحیط اطراف ما به ویژه بعد از11 سپتامبر ایجاد کند و ودر مرحله دوم می خواهد شهروندان را چنان آماده کند که درکار دیگران دخالت کنند ومثل قبل نباشد که کاری به کارکسی نداشته باشند و بی خیال باشند وقتی کسی ساکی را جایی می گذارد و می رود، بی تفاوت نسبت به امنیت خود و دیگران نباشند. ـ


تیتر: آیا اعمال تروریستی جزو تهدیدات روزانه بشمار می آیند.ـ
یولیان: پلاکارد می خواهد چنین القاء کند که اعمال تروریستی جزو تهدیدات روزانه بشمار می آیند و چنان زندگی روزانه ما را احاطه کرده اند که هرجا یک ساکی باشد یک تهدید است. وبدنبال این تفکر رفتار وعکس العمل ما را نسبت به خودمان و دیگران برمی انگیزد. یعنی من چه کسی هستم و چگونه دربرابراین تهدیدات رفتار می کنم وچه عکس العملی دربرابرکنترل روزانه فرضا ایمیل های شخصی ام دارم وتا چه حد به این گونه اقدامات وتصمیمات مقامات مربوطه اعتماد دارم[مشکلی با محدود شدن آزادی های فردی خود دریک سیستم دموکراسی دارم]؟ با یک چنین پلاکاردها وسؤالات پایه ای، نفوذ یا تأثیر تهدیدات تروریستی در زندگی روزانه ما ومحدودیت آزادیهای شخصی ما بیشتر می شود.ـ



رافایل: دراینجا این سؤال پیش می آید که این موضوع می خواهد تا چه حدی پیش برود؟ نه تنها من باید مواظب امنیت خودم باشم بلکه باید مواظب نفر بغل دستی ام هم باشم ودیگران را هم کنترل کنم که این امر در تناقض با خواسته های شهروندی دریک جامعه دموکرات ولیبرال است.


یولیان:آنچه به تروریسم مربوط می شود وموضوعی که ما امروز به آن می پردازیم و می خواهیم به این سؤالات جواب دهیم، به ویژه بعد از11 سپتامبر مطرح شده است وبعد نیزدامنه و کرایس آن گسترش یافته است تا حدی که وارد زندگی شخصی ما شده است وحتی به طورکامل حیطه ارتباطات ما (به ویژه دراینترنت) وبه طور اجمالی حیطه زندگی محرمانه و فردی وشخصی ما را کمپلت تغییرداده است.[دولت حق دارد که همه را کنترل کند.]واین از تآثیرات وجود یا تبلیغ تهدیدات تروریستی است.ـ



رافایل: به این ترتیب ودرنتیجه وجود تهدیدات تروریستی نه تنها حیطه زندگی شخصی وآزادی های فردی، محدودتر وقابل کنترل تر شده است بلکه حتی نقش و وظایف جدیدی هم به فرد القا می کند که مواظب خودش وبغل دستی اش باشد که کسی ساکی را جا نگذارد وبرود! همین الان(نوامبر2010) که ما این برنامه را تهیه می کنیم یک تظاهرات اعتراضی دریکی از فرودگاه های آمریکا برپاست وخیلی از مسافران خود داری می کنند که به شکل کاملا لخت به وسیله دستگاه کنترل بازدید بدنی شوند. زیرا احساس می کنند که از این طریق تمام حریم شخصی آنها مورد تعرض قرار می گیرد.ـ



یوهان: جالب است که درسال 2002 در فرودگاه لوس آنجلس این موضوع مطرح شد که ازطریق اسکن به گونه جداگانه بخش هایی از بدن بازدید شوند یا یکپارچه تمام بدن دیده شود وهنوزهم اعتراضات به این موضوع به عنوان تعرض به حریم شخصی ادامه دارد. گذشته از این موضوع اما برمی گردیم به موضوع شهروندی وجالب این است که در امر مبارزه با تروریسم وآنچه که به پلاکارد برمی گردد...ـ


رافایل: آیا به این معناست که شهروندان باید به همسایه خود بی اعتماد باشند؟
یوهان: به این معنا می باشد ولی موضوع فقط حفاظت وامنیت عمومی را مطرح نمی کند بلکه به امر مهمتری مربوط می شود که برمی گردد به آزادی وحقوق فردی من که بعد از این تهدیدات تروریستی چگونه خواهد بود؟ آزادی ارتباطات ویا مسافرت وکلا حوزه و حق آزادی عمل من[درجامعه آزاد] به چه شکل خواهد بود، زیرا چگونگی آزادی های فردی دریک جامعه دموکرات ازسؤالات اساسی است.ـ



تیتر: مبارزه با تروریسم در زمینه های سیاسی ودر رابطه با دموکراسی سؤالاتی را به وجود آورده است.
رافایل:دراینجا یک سؤال پایه ای برای من مطرح می شود که آیا تصمیمات واقدامات امنیتی می توانند تا چه حد در حقوق یا آزادی های فردی من دخالت کنند؟ آیا به خاطرآنکه یک تروریست نتواند آزادانه عمل کند باید خیلی ازآزادی ها درجامعه دموکرات را محدود کرد؟
یولیان: همینطوراست وتأثیر دارد ولی چه آزادی هایی را می توان محدود کرد وتا کجا(مرزش کجاست) وکدام آزادی ها را نمی توان تغییرداد؟ البته بستگی به نوع سیاست دولت یا دولت ها نیزدارد که چه سیاست ضدتروریستی را دنبال می کنند!ـ



حالا ودراین بخش از بحث مان به پوستری نگاه می کنیم که تصویرهشت تروریست آلمانی درسال 1970 را نشان می دهد که اعضای بریگاد سرخ(فراکسیون ارتش سرخ) بودند. آندریاس بادا واولریکه ماینهوف و کلاوس یونشکه و.... پلاکارد برای نصب درمکان های عمومی ودرجستجوی رد یا اطلاعاتی از این افراد بود. شگفت انگیزاست که عکس ها سیاه وسفید وبه شکلی چاپ شده اند که گویا مشتی جانی خطرناک را نشان می دهند.ـ



یولیان: بله! پلاکارد مال 1970 است وبرخی ازآنها سال 1972 دستگیر شدند وجریانشان ادامه داشت تا 1977. این جریان یا افرادش برخلاف یک خطرخارجی، نه تنها همه بچه های آلمانی و دانشجویان بااستعداد و رده بالای دانشگاه های آلمان بلکه ازطبقه مرفه اجتماعی نیز بودند که این طبقه تحصیل کرده علیه جامعه آلمان(سیستم) دست به طغیان زدند. این منطق کاملا متفاوت است با منطق تروریست هایی مثل القاعده که تهدیدی ازبیرون جامعه است. بلکه این تهدید ازجانب افراد آلمانی واز درون جامعه بود. این تهدید تروریستی به این شکل نبود که اعضا القاعده از بیرون بیآیند وبمب بگذارند. ـ



یولیان:نه نبود واین درست همان نقطه ای است که مورد نظرماست و الساعه نگاهی به تصویریک بمب گذاری در لندن درسال 2005 می کنیم. بعد ازآنکه برای القاعده روشن شد، راه های حصول به اهداف قبلی بسته شده اند، هدفی درلندن را انتخاب کردند. درجاییکه مردم مسلمان که خود را با جامعه غرب تطبیق داده اند، زیاد هستند واین عناصر سعی کردند درشکاف بین جامعه واین قشرمسلمان جایگاه نفوذی پیدا کنند. وضعیت درست مثل برخی از کشورهای غربی است. جایی که تعداد مسلمانانی که خود را با جامعه تطبیق فرهنگی داده اند زیاد است و تلاش ازجانب عناصر رادیکال و..) می شود که این تطبیق یافتگی را مسموم کنند.ـ


رافایل: جالب این است که اعضا دستگیرشده آ.ار.اف . با روش خود وبا نحوه تفکر سیاسی شان، جامعه آلمان را برآن داشتند تا برخلاف پرنسیبهای خودش عمل کند وآن پرنسیب ها را نقض کند.ـ
یولیان: منظوراز این پرنسیب ها، مواردی مثل حق داشتن وکیل مدافع وحق اعتراض به شرایط زندان وحق اعتراض به زمان یا نوع محکومیت و...ـ
رافایل: و ازاین طریق سعی کردند که تحریک و خشم بیشتری را برانگیزند.ـ
ادامه دارد... ـ
تاریخ: دهم ماه مای 2010
منبع:
Philosophie
Terrorismus
Dokumentationsreihe, Frankreich 2011, ARTE F,


توضیحات: Romain Gary
لیدی ال" عنوان کتابی است از "رومن گاری" که درونمایه اصلی آن را رویارویی عشق و ایده آل های عقیدتی تشکیل می دهد. داستان یک ماجرای عاشقانه در اواخر قرن نوزدهم است. دختر جوانی به نام آنت دلباخته مردی جوان می شود به نام آرماند که شدیداً پایبند به اصول و اعتقادات سیاسی و مبارزاتی خود است. او مبارز جوانی است که صادقانه زندگی اش را برای بهبود اوضاع جهان فدا می کند.او برای رهایی میلیون ها انسان از چنگال دولت های حاکم و برقراری برابری و برادری تا پای جان تلاش می کند. عشق سرنوشت این دو جوان را بهم پیوند می دهد. اما می باید از بین عشق و آرمانخواهی مفرط و پایبندی به عقاید یکی را برگزید..اینجاست که باید تلخ ترین انتخاب ممکن صورت بگیرد...

مصاحبه کننده:
Julien Cantegreil
آقای یولیان کانتگرایل: او تدریس رشته حقوق در مدرسه عالی و در دانشگاه سوربن را برعهده دارد. مدیر مسؤل آرشیو مجله ماهانه فلسفه می باشد ومسؤلیتهای بسیار در زمینه های دیگرنیز برعهده دارد.ـ منبع اینترنت.ـ




تیترهای بحث:ـ
آیا یک اندیشه اصیل ونجیب می تواند تروریسم را توجیه کند؟
تروریسم نظر و دیدگاه ما را نسبت به حریم های شخصی مان تغییر داده است.ـ
یک تفکردرست ونوین هموار دریک چهارچوب عقلانی می گنجد. ـ
تروریسم یک تهدید زندگی روزانه شده است.ـ
آیا از وظایف شهروندی است که به همسایه خود بی اعتماد بود؟
مبارزه علیه تروریسم سؤالاتی در زمینه سیاسی و دموکراسی را به وجود آورده است. ـ
چه آزادی هایی باید محدود شوند و تا چه حد؟
دولت اجازه ندارد درمبارزه اش علیه تروریسم به هیچ وجه علیه پرنسیب های خود اقدام وعمل کند.ـ

Keine Kommentare: