Dienstag, 1. März 2011

شجاعت 3

ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی. سلسله بحث های فلسفی


شجاعت و بازیافتن شجاعت ازدست رفته(3)ـ

قسمت سوم

رافایل: حالا به نوعی دیگرازشجاعت می پردازیم که به اسطوره زیزوفوز تعلق دارد. دراینجا دو پوستر روی هم چسبانده شده است. پوستراول تصویری از زیزوفوز قهرمان افسانه ای را نشان می دهد که سنگی عظیم بردوش دارد وهنرمند سامویل بکت تصویر او را نقاشی کرده است وخودش نیز زیربغل او را گرفته است واین هنرمند دراثر خود اسطوره زیزیفو را بدینگونه به تصویر کشیده است. این پوستر را به کناری می گذاریم وبه پوستردوم نگاه میکنیم که زیزفوز تک وتنها دربرابرکوهی ازسنگ قراردارد و باید یکی یکی آنها را برشانه خود حمل کرده وازسرراه بردارد و به پشت سراندازد تا قدمی به جلو بگذارد.
این عکس تنهایی و انزوی بشر را نشان میدهد. همچنین انزوای عقل وخرد آدمی را نشان می دهد. بشر موجودی است که تنهایی خود وعملکردهای خود وبی هدفی وسرگردانی بنیانی بشری را می شناسد.ـ
فلوری: افسانه زیزیفوزانسان را به یاد گفته های سامویل بکت می اندازد که می گوید: انسان باید ادامه دهد اگرچه من نمی توانم ادامه دهم اما آدم باید ادامه دهد وپس ادامه خواهم داد. او(سامویل بکت) یک نوع انتخاب کردن و توصیه اخلاقی برای طاقت داشتن وتحمل کردن را می نماید. موضوع این نیست که به طور مستمر بارهایی برداری که قادر به بردن آنها نیستی. بلکه مستمربرپستی های زندگی غلبه کنی و برافسردگی که به احتمال قوی حاصل رفتار و رابطه خود ما باجهان می باشد. ما قبلا درباره ضرورت برداشتن قدم اول به سوی تصمیم گیری گفتگو کردیم. از یک آغاز که افراد شجاع به سوی آن قدم برمی دارند ولی این یک شروع نیست، بلکه شروع نوینی است.ـ
رافایل: دقیقا! زیزیفوزاینگونه برمرگ غلبه می کند که هر روز برای او یک آغاز نو است[چون بخشی ازسنگ ها را درمسیر هدف خود پشت سرنهاده وجلوترآمده است.] وحتی تا ابدیت نیزظاهرا این وظیفه بی هدف او ادامه خواهد داشت. زیرا هرسنگی را که برمی دارد، سنگ بعدی هست واین روند بی پایان است. در افسانه زیزیفوز آلبرکامو چنین بیان می کند :« تلاش به جهت قله ها به خودی خود کافی است تا قلب انسان را سیراب کند.» اما چرا باید اینگونه باشد؟
فلوری: دقیقا مبارزه طلبی درآن نهفته است وشجاعت است که موجب می شود تا عقل به خواب رفته(کرخت شده) ومالیخولیا وافسردگی برما غلبه پیدا نکنند. مالیخولیا یک دشمن جدی بشراست ومی تواند نقش دشمن مخربی را ایفا کنند که انسان را از پا دربیآورد. درصورتیکه اجازه بدهیم برما غلبه کند.
رافایل: مالیخولیا (افسردگی) دشمنی است بسیار قوی که می تواند انسان را سخت تحت فشار قراردهد؟
فلوری: بله! مثل دشمنی است که نتوان برآن پیروز شد.
رافایل: مالیخولیا می تواند واقعی باشد.
فلوری: بله! واقعی است وچه کارمی توان علیه آن کرد؟ تنها وسلیه دربرابرش شجاعت است . به زبان فلسفی:« فیت لوکس!» یعنی: نور ویک آغازجدید به گونه ای مطلق، تنها راه حل هستند همانگونه که ژان کلوویچ می گوید:« آغاز وآغازی نو.» وهمچنین او می گوید: «آنچه که شدنی است باید انجام گیرد!»
نباید فکرکرد که شجاعت نمی تواند پیروز شود زیرا سنگ های سنگینی که بردوش ما هستند، قادربه حمل کردن آن نیستیم و برزمین می افتند واین خود رنجی کافی است. همچنین کافی نیست که من دیروزشجاع بوده ام وبارهای سنگینی را بردوش کشیده ام. بلکه هر روز یک آغازنو می باشد و به شجاعت برای مبارزه نیازدارد. «آنچه که شدنی است، باید انجام گیرد.» و باید پذیرفت. ژان کلوویچ به گونه زیبایی، اخلاق ناشی ازشجاعت را درجمله ای که دربالا نقل شد، فورموله کرده است.ـ
رافایل: شجاعت می تواند ناکام بماند وازعهده پیروزی برنیاید اما شجاع باقی ماندن، یک پیروزی برخود است.ـ
فلوری: بله! نباید بگذاریم که حرف آخر را دلسردی وناامیدی بزند. بلکه این چالش استمرارمی یابد وانسان باید به سوی وظیفه خود برگردد. دردوره رنسانس چنین اعتقاد داشتند که مرد باید به وظیفه اش(شغل ومسؤلیتش)عمل کند!ـ
رافایل: اگربه کلمه رنسانس توجه کنیم یعنی....ـ
فلوری: بله رنسانس یعنی رستاخیز ومن همچنین خیلی درباره جان کله ویت فکرکرده ام واو می گفت که مثل ققنوس باید از خاکسترخود دوباره برخاست واین جمله اوپرنغزاست. مثل این می ماند که بخشی ازوجود ما ققنوس باشد و ازدرون خاکسترخود مستمر شجاعانه یک آغاز نو داشته باشیم. بدین معنا که شجاعت همان آتش فروزنده ودرخشنده در وجود ماست که باید ازآن کمک بگیریم.ـ
می خواستم درپایان بازهم بگویم که درباره شجاعت اصل مطلب آغاز کردن است ویک آغاز نو که مستمرا باید آن را تکرارکنی
رافایل: انسان باید به خود بگوید که بعد ازشکست برمی خیزم. روی پای خود دوباره می ایستم و شجاعت خود را دوباره بازمی یابم.ـ
فلوری: ومهم این است که انسان تلاش کند ودوباره دست به عمل بزند اما برای یکبار نیست بلکه آگاهانه باید بدانیم که این آغازنو را پایانی نیست.ـ
رافایل: این به معنای وفاداری نسبت به خود وشجاعت خود است که آغاز کنیم ومستمرآغاز نو را تکرارکنیم.ـ
فلوری: درست است واین یک رابطه درونی و نوعی ازپروش خویش است که باید استمرار یابد. اگرهرروزیک عمل یا یک قدم شجاعانه بردارم. یک رابطه اخلاقی با خود است و قرار نیست که سمبل برای کسی باشیم بلکه انتظارات مشخصی از خودمان داشته باشیم و کاملا آگاهانه نسبت به آن عمل کنیم و با این روش وطریقه شجاعت می تواند دوباره در ما رشد کند و زندگی ما ازآن بهره مند گردد زیرا به دلیل کمبود آن بود که زندگی ما رو به خاموشی واتمام نهاده بود.ـ
رافایل: با تشکراز شما سیلویا! ما در پایان این بحث هستیم. ولی این تازه اول راه بود و باید ادامه دهیم.ـ
پایان!ـ
فوریه 2011
http://malihehrahbari.blogspot.com /

منبع:ـ
Philosofie Magazine
Philosofie Mut
Doku-Reihe vom Philippe Truffault
Frankreich 2010, Arte F
اسامی به لاتین:
Sysufos
Die Renaissance
تیترهای بحث به آلمانی:

Der Mut ist ein Paradox.
Mutig sind die, die einen Anfang wagen.
Mut bedeutet, sich nicht vor der eigenen Angst zu fürchten.
Der Mut ist ein Neuanfang, der Ständig wiederholt
werden muss.
Mut haben, heißt sterben lernen.
Der Mut sorgt dafür, dass die Melancholie nicht übermächtig wird.
Mutig sind die, die einen Neuanfang wagen.
Mut ist ein Sieg über sich selbst.
Der Mut ist ein Neuanfang, der ständig wiederholt werden muss.
Ist der Mut ein überflüssiger Wert?
Wenn die Vernunft begraben wird, erlaubt uns der Mut, weiter zumachen.
Der Mut sorgt dafür, dass die Melancholie nicht übermächtig wird.
Der Mut ist eine Art Feuer.
Der Mut ist ein Sieg über sich selbst
Die Renaissance

Keine Kommentare: