Montag, 28. März 2011

جمهوری 1

ترجمه از ملیحه رهبری

مجله فلسفی. سلسله بحث های فلسفی


آیا ما همه جمهوریخواه هستیم!؟


قسمت اول

مقدمه:ـ

رافایل: کلمه جمهوری به طور فشرده چنین توصیف و نامیده می شود که درابتدا به معنای یک نوع حکومت یا اداره امورکشوری است که مشروعیت خود را ازطریق یک دولت انتخابی به دست آورده است و به این صفت برجسته می شود وبهتر است که آن را یک نوع از اداره امور جامعه(سیاست) بنامیم که دولتی منتخب از جانب جامعه می باشد. یک دولت مشروع که حافظ عدالت و قانون است و برابری را درحق همه مردم یکسان اجرا می کند.ـ بحث:ـ پاتریک: با این وصف ما همه طرفدار جمهوری هستیم و قاعدتا آن یک برابری راستین برای تمام آحاد جامعه می باشد و یک دولت بی طرفی است که بی عدالتی های اشخاص یا گروهای ممتاز در جامعه را قاطعانه رد می کند ونمی پذیرد. تیتر: ما همه جمهوریخواه هستیم. رافایل: اما فرق است بین آنکه طرفدار جمهوری بودن و یا آنکه- یک جمهوریخواه بودن.ـ پاتریک:البته یک جمهوری نه تنها ازقواعد وساختاری که ازآن تعریف کردیم، برخوردار باشد بلکه وهمچنین باید ازایده آل هایش محافظت کرده باشد و به زبان گویاتراز ارزش های قانونی اش و دررأس آن خواسته های ملت را محترم شمرده باشد و در پیوند با ایده آل های ملت وشرکت کننده درآن خواسته هایی باشد که مردم وخلق برآنها تصمیم گرفته اند. دریک چنین شرایطی نه تنها همه در یک نظام جمهوری هستند بلکه جمهوریخواه نیز هستند. زیرا دریک چنین جمهوری نه تنها رأی و اراده ملت بهترین وسیله پیوند برای اداره واشتراک درامورحکومتی است بلکه علاوه براین نیزچنین حکومتی شامل رد نمودن و نپذیرفتن سوء استفاده از تصمیمات ملت نیز می باشد که این پدیده نتواند بروز نماید.ـ این است آنچه که توک ویل(فیلسوف) از منظردموکراسی برایش قابل اهمیت می باشد وآن را خواسته یا حق اکثریت می نامد.ـ رافایل: شما مدیر مسؤل یک مؤسسه غیروابسته هستید که این مؤسسه برای رسیدگی به نابرابری های اجتماعی است وهمچنین شما ناشر یک مجله به نام رزان پوبلیک هستید و نشریه ای که دقیقا به اموری می پردازد که امروز مورد بحث و نظر ماست. به همین دلیل مایلیم از نظرات شما مطلع شویم و دررأس موضوعات مورد نظر ما در مرحله اول مایلیم از نظرشما درباره شکل گیری وسپس توسعه و رشد این مفهوم جمهوری- رپوبلیک مطلع شویم و بعد تشکیل دولت های جمهوری و قواعد و قوانین و ساختارهای آنان... و درپایان به تصورات ارزشی از این مفهوم بپردازید . زیرا که مؤسسه شما به بررسی این موضوع پرداخته است. تیتر: جمهوری یک اندیشه ویک ایده است.ـ پاتریک : من معتقدم که این کلمه درابتدا یک ایده بود بعدها انسان به این آگاهی دست یافت که این ایده می تواند پایه های یک ساختار و نظام اجتماعی باشد ودراین مرحله وارد بحث های سیاسی علنی شد و سپس رپوبلیک ازچنین جایگاه وارزش و توانایی برخوردار شد که بتواند در برابرتهدیداتی که متزلزلش می کرد، خود را محفاظت کند.ـ همچنین جالب است اگر بدانید که در برابر این سؤال شما پاسخ های بیشمار وگوناگونی وجود دارد. بستگی دارد که شما جمهوری فرانسه یا جمهوری های دیگری را تصور کنید.ـ رافایل: زیرا مدل های مختلف جمهوری با ارزش های مختلف اخلاقی آن موجود هستند.[ بستگی به شرایط وچگونگی شکل گیری آن جمهوری دارد.] مثلا جمهوری اسلامی!ـ پاتریک: دقیقا! به طور مثال محققین و پژوهشگرانی که خود را با این مفهوم درخارج از اروپا مشغول می کنند با این امر مواجه می شوند که برداشت وادراکات بسیار کوچک وحداقلی از مفهوم جمهوری درآنجا هست. درآنجا یک نوع رابطه خاص بین عدالت اجتماعی و قوانین متصور می باشد که از جمهوری هم منظورشان همان قوانین است. [مثل رفتاربه اصلاح عادلانه قطع دست درجمهوری اسلامی!] درنزد ما در کشور فرانسه معنای جمهوری برعکس این برداشت است. وشامل یک نظام کامل ارزشی است که بسته به تعبیر و تفسیری که ازآن می شود و کم و بیش اما دارای ساختار یگانه ای است.ـ این سؤال فرضی را در نظر بگیرید که می تواند مقداری هم نظری باشد که آیا یک جمهوری خود را در رابطه بین ارزش های اخلاقی ووظایف عادی خود بی طرف میداند یا یک رویارویی و تقابل با آن دارد. واز بدو تولد وشکل گیری خود از چنین ویژه گی برخوردار بوده است که به گونه اجباری تعیین کند که یک شهروند خوب درجامعه فعلی چگونه کسی است؟[چه مدلی باید باشد. در زندگی و رفتار شخصی...]ـ رافایل: به سراغ یک نمونه نقاشی کلاسیک می رویم که یک تابلوی بزرگ دیواری است و به گونه حقیقی دو ساختارحکومتی بد وخوب را به تصویر کشیده است. این تابلو به نام کاخ خلق در چین است.ـ این تابلوی بسیار عالی اثر هنرمند آمبروگیو لورنتستی است که با استفاده از یک جشن نمایشی و به زبانی غیرمستقیم(تمثیلی) یک حکومت بد وخوب را به تصویر کشیده است. پاتریک: این تابلوی ذیقیمت نقاشی در مرحله اول نشان میدهد که هنرمند در زمینه بحث های تیوریک(نظری) سیاسی چه بارهای بزرگ و سنگینی را می تواند بردارد. هنرمند انگلیسی به نام کوانتین اسکینر کتاب ارزشمندی در این زمینه به نام :«هنرمند به عنوان فیلسوف سیاسی» نوشته است و نشانداده است که هنرمند چه تأثیرات ونقشی درفسلفه سیاسی می تواند بگذارد. ودراین تابلو با تمام جزییاتش که راه به تحلیلهای زیادی می برد، انسان دونوع حکومت و دو نوع از عدالت اجتماعی را با ارزش های اخلاقی آن مشاهده می کند. از همه مهم تر برای من در این تابلو و با توجه به نخستین نکته ای که درآغاز بحث مطرح کردید، رپبلیک یا جمهوری است که خیلی فراتر ازآن است که به گونه ساده فقط یک نام و بدون عملکرد و دستاورد باشد.ـ تیتر: نه تنها یک جمهوری دارای عملکرد ودستاور می باشد بلکه فراتر ازآن است که عملکردهایش بدون ضمانت باشند.ـ آدم خیلی زود متوجه می شود چنانکه این نقاشی نشان میدهد که یک سلسله ازمفاهیم ارزشی در اینجا به کار گرفته شده اند. شجاعت ، تهور، بینش، بخشندگی، عدالت، اعتدال دیده می شوند. دراینجا یک نوع ترکیبی از احساسات وادراکات موجود است که به قول فیلسوف آلمانی والتربنیامین، که قدرت وعملکرد این ویژه گی ها را تنها دریک حکومت خوب می توان حس کرد. به طور خلاصه می توان گفت که یک حکومت خوب می تواند، حاصل خوبی نیز داشته باشد و همین اعتقاد زیربنای ایده آلی آن می باشد.ـ رافایل: بنابراین یک ارتباط بین اخلاق ونظم ونظام وقانون موجود است.ـ پاتریک: بله! درست است. و اخلاق به قول الکسی دو توکویل(فیلسوف انگلیسی) سازمان بخش زندگی است ویک ساختار ارزشی است که بدون آن هدایت یا اداره امورجامعه( به اصطلاح) پرازخالی خواهد بود!ـ ویا باید با توسل به زور و بوسیله قانون به اجرا گذاشته شود و این امر مشکلات ومعضلات بسیاری را به بارمی آورد.ـ تابلویی را که در اینجا مشاهده می کنید ازسمت چپ به راست تعبیرو تفسیر می شود وآنچه که توجه را جلب می کند این است اخلاق یا اصول اخلاقی به نوعی حکمت و فرزانگی و عدالت ایده آل را در تصویر به نمایش گذاشته است.ـ دربحث امروز و با صحبت هایی که کردیم درباره نظریه جمهوری یک تصور روشنی داریم که عدل وعدالت اجتماعی درنقطه مقابل یا دربرابرعملکردهای اخلاقی نیست بلکه با آن همسوست.ـ تیتر: عدالت به گونه معین ومشخصی نزدیک به اخلاق است.ـ

ـ

ادامه دارد...ـ

توضیح:[جملات در گیومه از مترجم می باشند]ـ

http://malihehrahbari.blogspot.com /


منبع مجله فلسفی- سلسله بحث های فلسفی ازفلیپ تروفولت

. Philosofie

Magazine Philosofie

Republik Doku-Reihe vom Philippe Truffault

Frankreich 2011, Arte F

اسامی به لاتین

Tyranei der Merheit/ Tocque Ville Resan

Ambrogio Lorenzetti

Palast Republik in chena

Walter Benjamin Alexis Teoqevill


Quentin Skinner

Dienstag, 1. März 2011

شجاعت 3

ترجمه از ملیحه رهبری
مجله فلسفی. سلسله بحث های فلسفی


شجاعت و بازیافتن شجاعت ازدست رفته(3)ـ

قسمت سوم

رافایل: حالا به نوعی دیگرازشجاعت می پردازیم که به اسطوره زیزوفوز تعلق دارد. دراینجا دو پوستر روی هم چسبانده شده است. پوستراول تصویری از زیزوفوز قهرمان افسانه ای را نشان می دهد که سنگی عظیم بردوش دارد وهنرمند سامویل بکت تصویر او را نقاشی کرده است وخودش نیز زیربغل او را گرفته است واین هنرمند دراثر خود اسطوره زیزیفو را بدینگونه به تصویر کشیده است. این پوستر را به کناری می گذاریم وبه پوستردوم نگاه میکنیم که زیزفوز تک وتنها دربرابرکوهی ازسنگ قراردارد و باید یکی یکی آنها را برشانه خود حمل کرده وازسرراه بردارد و به پشت سراندازد تا قدمی به جلو بگذارد.
این عکس تنهایی و انزوی بشر را نشان میدهد. همچنین انزوای عقل وخرد آدمی را نشان می دهد. بشر موجودی است که تنهایی خود وعملکردهای خود وبی هدفی وسرگردانی بنیانی بشری را می شناسد.ـ
فلوری: افسانه زیزیفوزانسان را به یاد گفته های سامویل بکت می اندازد که می گوید: انسان باید ادامه دهد اگرچه من نمی توانم ادامه دهم اما آدم باید ادامه دهد وپس ادامه خواهم داد. او(سامویل بکت) یک نوع انتخاب کردن و توصیه اخلاقی برای طاقت داشتن وتحمل کردن را می نماید. موضوع این نیست که به طور مستمر بارهایی برداری که قادر به بردن آنها نیستی. بلکه مستمربرپستی های زندگی غلبه کنی و برافسردگی که به احتمال قوی حاصل رفتار و رابطه خود ما باجهان می باشد. ما قبلا درباره ضرورت برداشتن قدم اول به سوی تصمیم گیری گفتگو کردیم. از یک آغاز که افراد شجاع به سوی آن قدم برمی دارند ولی این یک شروع نیست، بلکه شروع نوینی است.ـ
رافایل: دقیقا! زیزیفوزاینگونه برمرگ غلبه می کند که هر روز برای او یک آغاز نو است[چون بخشی ازسنگ ها را درمسیر هدف خود پشت سرنهاده وجلوترآمده است.] وحتی تا ابدیت نیزظاهرا این وظیفه بی هدف او ادامه خواهد داشت. زیرا هرسنگی را که برمی دارد، سنگ بعدی هست واین روند بی پایان است. در افسانه زیزیفوز آلبرکامو چنین بیان می کند :« تلاش به جهت قله ها به خودی خود کافی است تا قلب انسان را سیراب کند.» اما چرا باید اینگونه باشد؟
فلوری: دقیقا مبارزه طلبی درآن نهفته است وشجاعت است که موجب می شود تا عقل به خواب رفته(کرخت شده) ومالیخولیا وافسردگی برما غلبه پیدا نکنند. مالیخولیا یک دشمن جدی بشراست ومی تواند نقش دشمن مخربی را ایفا کنند که انسان را از پا دربیآورد. درصورتیکه اجازه بدهیم برما غلبه کند.
رافایل: مالیخولیا (افسردگی) دشمنی است بسیار قوی که می تواند انسان را سخت تحت فشار قراردهد؟
فلوری: بله! مثل دشمنی است که نتوان برآن پیروز شد.
رافایل: مالیخولیا می تواند واقعی باشد.
فلوری: بله! واقعی است وچه کارمی توان علیه آن کرد؟ تنها وسلیه دربرابرش شجاعت است . به زبان فلسفی:« فیت لوکس!» یعنی: نور ویک آغازجدید به گونه ای مطلق، تنها راه حل هستند همانگونه که ژان کلوویچ می گوید:« آغاز وآغازی نو.» وهمچنین او می گوید: «آنچه که شدنی است باید انجام گیرد!»
نباید فکرکرد که شجاعت نمی تواند پیروز شود زیرا سنگ های سنگینی که بردوش ما هستند، قادربه حمل کردن آن نیستیم و برزمین می افتند واین خود رنجی کافی است. همچنین کافی نیست که من دیروزشجاع بوده ام وبارهای سنگینی را بردوش کشیده ام. بلکه هر روز یک آغازنو می باشد و به شجاعت برای مبارزه نیازدارد. «آنچه که شدنی است، باید انجام گیرد.» و باید پذیرفت. ژان کلوویچ به گونه زیبایی، اخلاق ناشی ازشجاعت را درجمله ای که دربالا نقل شد، فورموله کرده است.ـ
رافایل: شجاعت می تواند ناکام بماند وازعهده پیروزی برنیاید اما شجاع باقی ماندن، یک پیروزی برخود است.ـ
فلوری: بله! نباید بگذاریم که حرف آخر را دلسردی وناامیدی بزند. بلکه این چالش استمرارمی یابد وانسان باید به سوی وظیفه خود برگردد. دردوره رنسانس چنین اعتقاد داشتند که مرد باید به وظیفه اش(شغل ومسؤلیتش)عمل کند!ـ
رافایل: اگربه کلمه رنسانس توجه کنیم یعنی....ـ
فلوری: بله رنسانس یعنی رستاخیز ومن همچنین خیلی درباره جان کله ویت فکرکرده ام واو می گفت که مثل ققنوس باید از خاکسترخود دوباره برخاست واین جمله اوپرنغزاست. مثل این می ماند که بخشی ازوجود ما ققنوس باشد و ازدرون خاکسترخود مستمر شجاعانه یک آغاز نو داشته باشیم. بدین معنا که شجاعت همان آتش فروزنده ودرخشنده در وجود ماست که باید ازآن کمک بگیریم.ـ
می خواستم درپایان بازهم بگویم که درباره شجاعت اصل مطلب آغاز کردن است ویک آغاز نو که مستمرا باید آن را تکرارکنی
رافایل: انسان باید به خود بگوید که بعد ازشکست برمی خیزم. روی پای خود دوباره می ایستم و شجاعت خود را دوباره بازمی یابم.ـ
فلوری: ومهم این است که انسان تلاش کند ودوباره دست به عمل بزند اما برای یکبار نیست بلکه آگاهانه باید بدانیم که این آغازنو را پایانی نیست.ـ
رافایل: این به معنای وفاداری نسبت به خود وشجاعت خود است که آغاز کنیم ومستمرآغاز نو را تکرارکنیم.ـ
فلوری: درست است واین یک رابطه درونی و نوعی ازپروش خویش است که باید استمرار یابد. اگرهرروزیک عمل یا یک قدم شجاعانه بردارم. یک رابطه اخلاقی با خود است و قرار نیست که سمبل برای کسی باشیم بلکه انتظارات مشخصی از خودمان داشته باشیم و کاملا آگاهانه نسبت به آن عمل کنیم و با این روش وطریقه شجاعت می تواند دوباره در ما رشد کند و زندگی ما ازآن بهره مند گردد زیرا به دلیل کمبود آن بود که زندگی ما رو به خاموشی واتمام نهاده بود.ـ
رافایل: با تشکراز شما سیلویا! ما در پایان این بحث هستیم. ولی این تازه اول راه بود و باید ادامه دهیم.ـ
پایان!ـ
فوریه 2011
http://malihehrahbari.blogspot.com /

منبع:ـ
Philosofie Magazine
Philosofie Mut
Doku-Reihe vom Philippe Truffault
Frankreich 2010, Arte F
اسامی به لاتین:
Sysufos
Die Renaissance
تیترهای بحث به آلمانی:

Der Mut ist ein Paradox.
Mutig sind die, die einen Anfang wagen.
Mut bedeutet, sich nicht vor der eigenen Angst zu fürchten.
Der Mut ist ein Neuanfang, der Ständig wiederholt
werden muss.
Mut haben, heißt sterben lernen.
Der Mut sorgt dafür, dass die Melancholie nicht übermächtig wird.
Mutig sind die, die einen Neuanfang wagen.
Mut ist ein Sieg über sich selbst.
Der Mut ist ein Neuanfang, der ständig wiederholt werden muss.
Ist der Mut ein überflüssiger Wert?
Wenn die Vernunft begraben wird, erlaubt uns der Mut, weiter zumachen.
Der Mut sorgt dafür, dass die Melancholie nicht übermächtig wird.
Der Mut ist eine Art Feuer.
Der Mut ist ein Sieg über sich selbst
Die Renaissance